سابرینا غیور عاشق لندن است، ولی میخواست اولین خانه خود را بخرد و اتفاقا سر از رستوران تامی بنکس «قوی سیاه» (The Black Swan) در الدستید در شمال یورکشایر درآورد. این محل خیلی به دلش نشست، به همین خاطر در آن منطقه به دنبال خانه گشت. این تصمیم او بسیاری از دوستان و اعضای خانوادهاش را شگفتزده کرد، ولی اکنون تمام آنها هم میتوانند ببینند چرا او اینقدر عاشق این محله شد. کاملا نقطه مقابل لندن است و گرچه سابرینا هنوز زمان زیادی از وقت خود را صرف کار در لندن و در خارج از کشور میکند، آن احساس «در خانه بودن» فقط وقتی رخ میدهد که به یورکشایر برمیگردد. آرامش، آسودگی و گرمای مردم صمیمی یورکشایر قابل مقایسه با هیچ جای دیگر نیست و باعث میشود بازگشت به خانه همیشه برای سابرینا لذت بخش باشد.
چهارمین کتاب آشپزی شما، «بازار»، کاملا بر اساس رژیم گیاهخواری است. فکر نوشتن کتابی خالی از گوشت درباره پختوپز از کجا پیدا شد؟
شاید جالب باشد، ولی به نظرم شیوه من در مقایسه با سایر نویسندگان کتابهای آشپزی متفاوت است، به این معنی که من واقعا به قول معروف «روند» خاصی ندارم. من واقعا به طرح و ایده برای نوشتن کتاب فکر نمیکنم، بلکه معمولا فهرستی از دستورآشپزیها و فکرهای جدید را نگاه میدارم و وقتی موسم نوشتن کتاب میرسد، به نظرم این فهرست تبدیل به کتاب میشود. من شخصا از خلق اثر بر اساس مفهومی خاص خوشم نمیآید. وقتی با این گونه محدودیت مواجه هستم، مضطرب میشوم. وقتی هیچ حد و مرزی وجود نداشته باشد، خلاقیت من به بهترین نحو شکوفا میشود.
«بازار» را نوشتم، چون دیدم خودم هر روز بیشتر و بیشتر سبزیجات، و کمتر و کمتر گوشت مصرف میکنم. به عنوان یک ایرانی، به طور سنتی کمی عجیب است که در غذای اصلی بیخیال گوشت بشویم و کتابی پر از دستورغذاهای ایرانی و خاورمیانهای گیاهی بنویسیم. اما راستش با پا به سن گذاشتن، میل کمتر و کمتری به گوشت دارم و از آن مهمتر، با هضم بعضی از گوشتها یا مقدار زیاد گوشت، مشکل دارم. بنابراین، به گونهای بیسابقه در خانه خود شروع به استفاده از سبزیجات کردم و کوشیدم تا در این راه خلاق باشم و فقط به آشپزی با مشتی لبنیات و نشاستهجات (موادی که هر دو را بهشدت دوست دارم) به عنوان جایگزین گوشت در رژیم غذایی خود بسنده نکنم.
گرچه نشاستهجات و لبنیات بهشدت خوشمزه هستند، به نظر من این نوع رژیم غذایی قابل مصرف همیشگی و بهویژه نیمهسلامت هم نیست، و مجبور خواهم شد نهایتا به گوشت برگردم. «بازار» باعث شد تا هوشمندانه آشپزی کنم، خلاق باشم و حسابی درباره آنچه ممکن است برای مدتی طولانی به مذاقم خوش آید، بیاندیشم، و باعث میشود محصول نهایی را «غذا» بنامم، نه این که آن را با عناوینی مانند «گیاهخواری»، «بدون گوشت» یا «خام گیاهخواری» برچسب بزنم.
کیک هلو با دستور تهیه سابرینا غیور
من اهل عنوان و برچسب زدن نیستم، فقط احساس کردم آماده نوشتن کتابی درباره «غذا برای همه» هستم و این دقیقا چیزی است که در «بازار» به روی کاغذ آوردم … گرچه مخاطبان این کتاب بیشتر افرادی هستند که هنوز از گوشت در رژیم غذایی خود استفاده میکنند، ولی احساس میکنم که آنها هم مانند من، بیشترین نیاز را به کمک برای یافتن غذایی خوشمزه و سیرکننده، بدون استفاده از گوشت، دارند. این دستورغذاها مناسب گیاهخواران، خام گیاهخواران، افراد مبتلا به بیماری سلیاک و هر فردی با هر مذهبی است که به هر دلیلی نمیتواند بعضی از غذاها را مصرف کند. غذا خوردنهم یک جور جشن گرفتن است، و به نظرم بهویژه بسیار زیباست وقتی همه میتوانند دور یک میز بنشینند و از ضیافت در کنار یکدیگر لذت ببرند. علاوه بر این، بیایید صادق باشیم، برای فرد آشپز (معمولا من) واقعا نعمت است که بتواند نیازهای غذایی متفاوت همه را با یک غذا برآورده کند.
آیا اکنون خود شما کمتر گوشت میخورید؟
- قطعا. صرفنظر از فرهنگ و میراث خود، بدن ما توانایی مصرف و هضم این مقدار گوشتی که ما میخوریم، ندارد. حالا من میتوانم اعتراف کنم که گهگاه بیش از مورد نیاز بدنم گوشت مصرف میکنم، ولی فرای ضرورت، گوشت یک منبع غنی غذا است و (در گذشتههای دور) هنگام آمادگی برای به جنگ رفتن و هنگام قحطی و کمبود مواد غذایی دیگر، مصرف میشد، به همین خاطر بهسرعت به پای ثابت غذای هر روز ما تبدیل شد. اما امروزه نیز در بعضی فرهنگها، هر یک به دلایل خود، مردم گوشت را تنها چند بار در هفته تناول میکنند. من خودم عمیقا معتقدم آدم باید زندگی خودش را بکند و بگذارد دیگران نیز زندگیشان را بکنند، و این که آدم نمیتواند و نباید دیگران را درباره انتخابهاشان نصیحت کند؛ بهویژه وقتی شرایط آنها را درک نکرده یا هیچ از آن نمیداند.
چه کسی آشپزی را به شما آموخت؟
به طرز عجیبی هیچ کس در خانواده من آشپز نبود، به همین خاطر تمامش را خودم یاد گرفتم. ولی اگر بخواهم انتخابی بکنم، میتوانم بگویم کن هوم و مادهور جافری، غیرمستقیم به من آشپزی آموختند؛ چرا که در کودکی در اواخر دهه ۱۹۸۰ به تماشای برنامههای آشپزی آنها پای تلویزیون مینشستم.
نیاموختن آشپزی (رسمی و سنتی) به من آزادی عمل و خلاقیت فراوانی داده است و باعث شده تا از ارتکاب اشتباه نترسم. باعث شده است که به آشپزی خود اعتماد بهنفس بسیار بیشتری از آنچه فکر میکردم، داشته باشم، و موجب شده که از آشپزی برای هر کسی با هر گونه مواد غذایی، هراس نداشته باشم. آشپزی علاقه واقعی من است و در حال حاضر هم در تعطیلات، در آشپزخانهای در ونیز نشستهام و دو شب گذشته با استفاده از بسیاری از محصولات بینظیر محلی، برای ضیافت شام آشپزی کردهام. هر جای دنیا که باشم، مرا در آشپزخانه پیدا خواهید کرد. بعد از ۴۰ سال تمجید کن هوم، بالاخره در شب کریسمس سال گذشته فرصت آن را یافتم تا برای او غذا بپزم که برایم تجربهای جادویی (و کمی اضطرابآمیز) بود تا ببینم طی دورهای کامل، اکنون نوبت او رسیده که از دستپخت من لذت ببرد. او آن شب حتی غذای من را با خود به خانه برد.
بیشتر از چه مواد غذایی استفاده میکنید؟
- قفسه مواد غذایی آشپزخانه پر و کامل میتواند به گونهای بیانتها مفید فایده باشد. نمک دریایی مالدون مزه همهچیز را بینظیر میکند. فلفل سیاه خوب، فلفل حلبی، فلفل قرمز خرد شده، پودر سیر، سیر تازه و زعتر [نوعی سبزی عربی که بهعنوان ادویه هم بهکار میرود.]
اینها مادههای مورد نیاز بسیاری از غذاهای خوشمزه، چه با لوبیا، چه برنج، ماکارونی، گوشت، ماهی، یا سبزیجات هستند. نتیجه، جز غذایی خوشمزه نخواهد بود. کمی پوست لیموترش و چند ادویه دیگر مانند زیره، دارچین، گشنیز خشکشده و زردچوبه هم میتوانید اضافه کنید که دیگر بیش از اندازه به من خوش خواهد گذشت. من همچنین عاشق هریسه هستم. خیلی به کیفیت گیر میدهم و به همین خاطر فقط از مارک هریسه بلازو (Belazu) استفاده میکنم، ولی با همین یک ماده غذایی میتوانم ۵۰۰ چیز مختلف درست کنم و هیچ وقت از آن خسته نمیشوم و همیشه خلاقیت من با استفادههای مختلف آن مشغول است... واقعا موهبتی است که نعمتهایش تمامی ندارد، طعم و غلظتش دقیقا بهاندازه است و کاربردهای فراوانی دارد. [هریسه رب فلفل ساخته شده از فلفلهای مختلف و ادویه و سبزیجات است و اصالت آن به شمال آفریقا برمیگردد.]
گرچه شما وقتی فقط ۲ سال داشتید ایران را ترک کردید، آما آن فرهنگ بهشدت بر آشپزی شما تاثیر گذاشته است. چگونه به خود خاطرنشان کردید که همواره فرهنگ و میراث فرهنگیتان را در غذاهای خود نگاه دارید؟
من در واقع وقتی بیست و چند ساله بودم، تازه در آشپزی ایرانی مهارت یافتم. در دوران نوجوانی من فقط اهل مهمانی رفتن بودم و میانه خوبی با آشپزخانه نداشتم.
در سال ۲۰۱۱ شروع به پختن غذاهای ایرانی و خاورمیانهای در کابارهها کردم و با آشپزی برای مشتریان خصوصی، دیدم تقاضای روبه رشدی برای امتحان کردن غذاهای من در بین مردم به وجود آمده است. همچنین، تعریف از غذاهای من دهان به دهان چرخید و من غرق در پیشنهادهایی برای کار در مراسمهای خصوصی و مجالس عروسی شدم.
به زودی به این نتیجه رسیدم که در (شوهای خوراک و آشپزی) رسانههای بریتانیا، هیچکس غذای ایرانی نمیپزد، و گرچه من قصد ترویج آشپزیهای خود را نداشتم، ولی خیلی طبیعی، با منتشر کردن در شبکههای اجتماعی و ایمیلهای هرازگاهی اتفاق افتاد. اما باید بگویم که آموزش آشپزی همیشه بعد از اتمام کار در کابارهها، به یکی از مهمترین عناصر کار من تبدیل شد.
من در طول هشت سال گذشته با هزاران نفر ملاقات کردهام و برایشان آشپزی کردهام و به همین خاطر، اطلاعات فراوانی درباره آنچه درباره غذا دوست دارند، کسب کردهام، و گهگاه پای روایتهای شخصیشان از ارتباطشان با فرهنگ و غذای ایرانی نشستهام. من خیلی خوشبخت بودهام که توانستم این تجارب و داستانها را بشنوم و ایران را از زاویه دید آنان و تجارب شخصی خود در مسافرتهایم، بشناسم، و همچنین بفهمم که چرا مردم این غذاها را اینقدر دوست دارند.
غذای ایرانی معمولا به عنوان غذایی «ظریف» شناخته میشود، و گرچه این توصیفی زیبا و سخاوتمندانه است، ظرافت آن حاصل سادگی، مهارت، و عطر خوش موادی اساسی چون لیموترش، ادویه و موادی مانند زعفران و رز است. ایرانیها غذای تند و پر ادویه دوست ندارند و فقط از مقداری زیره و زردچوبه در غذاهای خود استفاده میکنند. آنها فلفل تند دوست ندارند، زیاد از سیر استفاده نمیکنند (مگر اهل مناطقی باشند که سیر میروید) ماهی خیلی مصرف نمیکنند (مگر کنار دریا زندگی کنند) و خیلی زیاد از لبنیات استفاده نمیکنند؛ کما این که ما در فرهنگ ایرانی فقط یک نوع پنیر داریم. ما عاشق غذاهای کاملا «مرینیت» شده، کباب بره ترد پخته شده روی زغال، جوجه کباب آغشته به آبلیمو و زعفران، کباب کوبیده، و مهمتر از همه، برنج خوش عطر و معروف و کاملا پخته ایرانی با تهدیگ ترد و برشته آن هستیم.
چه شد که آشپز شدید؟
من از ۵ یا ۶ سالگی شروع به آشپزی کردم و در ۱۱ سالگی، کل آشپزی خانه را به عهده گرفتم ولی در سال ۲۰۱۱ بود که «آشپز» شدم، چرا که از شغل سابق خود در بازاریابی منفصل شدم. انفصال از شغل معمولا بهترین چیزی است که برای من اتفاق افتاده است (بله، سه بار تا به حال) و هر بار باعث شده است تا سخت به تامل فرو روم، بهشدت تلاش کنم و سریع به زندگی بازگردم، چرا که بالاخره باید به زندگی ادامه داد و برای پرداخت مخارج پول درآورد. هیچ وقت آسان نبوده است و هیچ وقت هیچ چیزی به من بدون تلاش داده نشده است. من باید برای تمام دستاوردهای خود در سراسر زندگی سخت میکوشیدم، ولی خب، شانس هم آوردم که در سال ۲۰۱۱ چیزی را انتخاب کردم که هیچ کس انجام نمیداد، و خوشبختانه باعث هموار شدن مسیر برای من شد تا در فعالیت حرفهای خود با تجارب متنوع و بسیار جالبی برخورد کنم. رئیس خود بودن سخت است و بعضی اوقات طاقتم را طاق میکند، ولی آن را با هیچ چیزی در دنیا عوض نخواهم کرد.
شما اداره یک کاباره را در دست داشتهاید و اکنون به آموزش دورههای آشپزی مشغول هستید. به نظر شما بزرگترین چیزی که مردم درباره غذای خاورمیانهای نمیدانند، چیست؟
- این که واقعا غذای «خاورمیانهای» وجود ندارد. این منطقه بسیار متنوع است. در واقع، بسیاری از ایرانیان، از طبقهبندی شدن به عنوان خاورمیانهای سرباز میزنند، چرا که خود را از فرهنگی باستانی میدانند که به دوران قبل از ابداع این اصطلاح بازمیگردد. از ایران تا لبنان، از کشورهای عربی تا ترکیه، غذاها بهشدت متفاوت است … حتی خود ما از تمام غذاهای منطقه خوشمان نمیآید، چون هر کس به نحو متفاوتی غذا صرف میکند. چیزی که میتوانم درباره غذایی که ما امروز به نام «غذای خاورمیانهای» میشناسیم بگویم، این است که به شدت تحت تاثیر فرهنگهای متفاوت در سراسر این منطقه است. امپراتوری عثمانی نیز مناطق زیادی را تحت سیطره خود در آورد و به همین خاطر غذا و سنتهای آنها هم در بسیاری از فرهنگهای منطقه یافت میشود. اما بزرگترین سوءتفاهم درباره غذاهای منطقه این است که همه به شدت سرشار از ادویه هستند. در واقع ما در ایران از ادویه خیلی کمی استفاده میکنیم، همینطور مردم عراق، لبنان و ترکیه و بسیاری از کشورهای دیگر. بعضی ممکن است ادویه مخلوط خاص خود را داشته باشند، مانند «بهارات»، ولی استفاده از ادویه به همان ختم میشود. لیموترش، سبزیجات، گوجه فرنگی و بعضی اوقات رب انار، دلیل طعم بسیاری از غذاهای این منطقه است.
آشپزی خود را چگونه توصیف میکنید؟
بیخیال، بیگیر و ادا، منعطف، سفت و آماده و پر از طعم، علیرغم بینهایت ساده بودن.
«پرشیانا» (Persiana) اولین کتاب آشپزی شما که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، برنده جوایز بسیاری شد و ستایشهای فراوانی برانگیخت. آیا هرگز فکر میکردید این قدر محبوب شود؟
اصلا! وقتی کتاب آماده شد، یک لحظه ایستادم و با خود فکر کردم، «وای نه، چه کسی حتی حاضر خواهد شد این کتاب را بخرد؟ چه کار کردم؟ چرا فکر کردم این ایده خوبی است؟»
شکر خدا که اینقدر محبوب شد، چون متنفرم که تمام انرژی و جان خود را در کاری بگذارم که با شکست مواجه شود. من متولد برج جدی هستم و شکست برای من گزینه نیست، بنابراین با احتیاط بسیار درباره کارهای خود تصمیم میگیرم و تنها زیر بار ریسکهای کاملا حسابشده میروم. اما درباره کتاب، واقعا چگونه میتوان موفقیت آن را پیشبینی کرد؟ تنها چیزی که میدانم، این است که باید سخت کوشید، منحصر بهفرد بود، بر کار خود تمرکز کرد و تحت تاثیر افراد دیگر و آنچه آنها انجام میدهند، قرار نگرفت. سالهای زیادی طول کشید تا این درس را بیاموزم، ولی یکی از بهترین درسهایی بوده که تا کنون آموختهام و هنوز هم که هنوز است، هرازچندگاهی باید آن را به خود یادآور شوم. آدم هیچ وقت با دویدن دنبال چیزی آن را به دست نخواهد آورد؛ من این را امتحان کردهام. اگر قرار است چیزی برای شما ارخ دهد، زمانی رخ خواهد داد که سرتان را پایین نگاه داشته باشید و زندگیتان را بکنید.
با توجه به موفقیت اولین کتاب، آیا نوشتن کتاب دوم، «سیروکو» (Sirocco) سختتر بود؟
البته، اولین باری بود که به این اضطراب دچار شده بودم که کار دومم چگونه از آب درخواهد آمد. نوشتن کتاب و طرز تهیه غذاها آسان بود، ولی اضطراب من بیشتر و بیشتر میشد تا ببینم مردم درباره کتاب و سیر آن چه فکر میکنند.
من هنوز هم عاشق آن کتاب هستم و کاملا مطمئنم که بهترین انتخاب برای کتاب دوم بود؛ به جای این که نسخه دوم «پرشیانا» را بنویسم. خلاف انتظارات موجود بود، ولی خب، اگر میخواهید بدانید من در خانه چه میخورم، چگونه آشپزی میکنم، و از چه موادی برای ساده کردن زندگی خود هنگام ابداع غذایی جدید استفاده میکنم، آنگاه «سیروکو» گزینه مناسبی خواهد بود.
من هنوز به مردمی برمیخورم که عاشق کتابهای من هستند، ولی خبری از «سیروکو» ندارند. همیشه به این فکر میکنم که چقدر عالی است که برای کتابهای خود شناخته شده باشید، ولی باز هم مورد جدیدی برای مردم داشته باشید تا کشف کنند. کتابهای من جایی نخواهند رفت، مردمی که بخواهند، میتوانند و میبایست زمان کافی صرف کنند تا آنها را کشف کنند.
کتابهای جدید آشپزی هر هفته راهی کتابفروشیها میشود. شما چگونه خود را از سایران متمایز میکنید؟
من هیچ توجهی به کتابهایی که به بازار میآیند و میروند، نمیکنم. من همواره تکفرزند کلهشقی بودهام و راستش تازه دارم نفع آن را میبرم، چرا که به نظرم پریدن روی مد روز و انجام کارها به خاطر این که بازاری برای فروش آن وجود دارد، میتواند خطرناک باشد.
من چندین بار ایده نوشتن کتاب آشپزی گیاهی را رد کردم، چرا که منعکسکننده غذاهایی که خودم در خانه تهیه میکردم نبود، درنتیجه هیچ هدفی برای نوشتن آن وجود نداشت. در کل، وقتی کسی به من بگوید چه بکن، معمولا آدم یکدندهای میشوم. این وضعیت را دوست ندارم و اگر کسی بخواهد من را به سمت خاصی به زور هدایت کند، اگر زیادی فشار بیاورد، من سریع دور میزنم و به مسیر مخالف میروم.
واقعیت این است که من انتشاراتی خیلی خوبی دارم که هیچوقت به من بیش از حد فشار نیاورده است. در اکثر موارد، آزادی عمل کامل دارم. بعضی اوقات آنها بعضی طرحها را با من مطرح میکنند که اگر به کار بیاید که چه بهتر، ولی هیچوقت هیچ طرح یا مسیر خاصی را بر کتابهای بعدی من تحمیل نکردهاند.
من ۱۰۰ درصد به آنها اعتماد دارم. آنها به زیر و بم کار خود در بازار و دنیای انتشارات اشراف دارند، بنابراین احمق خواهم بود اگر به حرف و خرد آنها گوش نسپارم، ولی آنها هم میدانند که هدف مشترکی داریم. از همان روز اول تصمیم گرفتم که میخواهم درباره غذاهای ساده و قابل دسترس هر روزه ایرانی و خاورمیانهای کتاب بنویسم، چون تمام کتابهای زیبا و جاودان شرقی تا آن موقع نوشته شده بودند و خود من همه آنها را داشتم و عاشقشان بودم.
من اینجا بزرگ شدم، اینجا به فروشگاه رفتم، میدانم چه چیزی در فروشگاه گیر میآید و چه نایاب است، میدانم چه چیزی سختتر پیدا میشود و چه چیزی را میشود بیخیال شد… من نمیخواستم دستور غذاهایی زیبا ولی پر از مواد غذایی مختلف بنویسم که مردم را دستپاچه کند، بلکه میخواستم طعمهای فراوان را به طریقی کاملا راحت و آسوده، که درواقع روش آشپزی خودم است، به خواننده ارائه دهم.
خیلی اوضاع خوبی است، چرا که من فقط چیزهایی را که کاملا طبیعی به من الهام میشود، با دیگران به اشتراک میگذارم و گرچه تمام طرز تهیه غذاهای من امروز کاملا ایرانی یا خاورمیانهای نیستند، مردم میدانند که میتوانند برای این امور روی من حساب کنند: دستور غذاهای ساده، مقرون به صرفه و سرشار از طعم. نمیدانم چگونه این را توصیف کنم، ولی بعد از نوشتن چهار کتاب، احساس میکنم تغییری در مخاطبان من به وجود آمده است و اکنون سطحی از اعتماد آنها را به دست آوردهام که احتمالا در سالهای گذشته نیز در صدد کسب آن بودم.
دستور غذای محبوب شما در کتاب جدید چیست؟
خدای من، نمیدانم چگونه از میان آنها انتخاب کنم، چون نحوه غذا خوردن من بستگی به روحیهام دارد... در نتیجه، تعداد قابل توجهی از آنها را خیلی دوست دارم، ولی دو تایی که بیشتر از همه در سالهای گذشته پختهام، یکی برنج با لوبیا سبز معطر و گوجه فرنگی یا لوبیا پلو به فارسی است که غذای سنتی ایرانی است، و دیگری بادمجان با تمر هندی و گوجه فرنگی. این دو غذا باعث شده تا من رضایت جماعت کثیری از مردم را نسبت به نحوه آشپزی بدون گوشت خود به دست آورم. وقتی شما بتوانید رضایت مردم شرقی مانند ایرانیان، یونانیان، ترکها، یا اعراب را با غذایی بدون گوشت به دست آورید، میتوانید مطمئن باشید که کار خود را به خوبی انجام دادهاید.
شما برای الهام گرفتن در دنیا آشپزی چه کسی را دنبال میکنید؟
من به دیگران نگاه نمیکنم، بلکه به جای آن سعی میکنم تا جایی که میشود، به جایجای دنیا سفر کنم و از فرهنگهای دیگر درباره سنتها، مهارتها و مواد غذایی مورد استفاده ایشان بیاموزم، و بعد که برمیگردم، از این خاطرات و تاثیرات استفاده میکنم تا غذایی ساده درست کنم که طعم و احساس خوبی برای خود، خانواده و دوستانم بیافریند.
در سال ۲۰۱۹ برنامه شما برای آینده چیست؟
امسال، با فاصله، یکی از شلوغترین سالهای فعالیت حرفهای من بوده است و نمیتوانم بگویم که خلوتتر خواهد شد، ولی از همین حالا چند استراحت کوتاه برای ماههای آینده برنامهریزی کردهام تا به اکتشاف سرزمینهای دیگر و تاریخچه آنها، تجربه فرهنگ ایشان و تناول غذاهای متنوع بپردازم.
من اکنون در ونیز هستم و مسحور تاریخ تجارت این منطقه با شرق شدهام؛ تجارتی قدیمی که شامل همه چیز بود، از زعفران و ادویههای کمیاب و منسوجات گرفته تا مروارید و دیگر محصولات شدیدا محبوب و گرانقیمت که نشان از طبقه اجتماعی بالای فرد در دنیای شرق داشت. پاییز، فصل شلوغی برای کار است. تعداد بیشتری کلاسهای آموزش آشپزی دارم و خیلی با مشتریان خصوصی و شرکتهای مختلف روی تولید و پرورش محصول کار میکنم. همچنین، در سراسر کشور با آشپزهای مختلف کار میکنم تا به آنها روشهای سنتی و مدرن آشپزی در استفاده از ادویه و مواد غذایی ایرانی و خاورمیانهای را آموزش دهم تا آنها هم آن روشها را در سبک پختوپز شخصی خود به کار برند.
این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.
www.independent.co.uk/life-style/food-and-drink/gabrina-ghayour
© The Independent