در بخش قبلی این مطلب که شنبه، ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۲ (۲۶ شهریور) با عنوان «چرا آمریکاییها ایران را در جنگ با تروریسم کنار گذاشتند؟» در ایندیپندت فارسی منتشر شد، به رابطه رژیم جمهوری اسلامی ایران با گروههای افراطی، بهویژه پیوند آن با سازمان اخوانالمسلمین به مثابه منبع اصلی گروههای تندرو، پرداختیم. در این مقاله رابطه رژیم جمهوری اسلامی ایران را با سازمان القاعده بررسی میکنیم.
البته باید گفت که از لحاظ ایدئولوژی و اندیشه تفاوتی میان افراطگرایی شیعه و افراطگرایی سنی وجود ندارد و قدمت رابطه بین هر دو گروه، به قدمت دیدار خمینی با حسنالبنا، بنیانگذار سازمان اخوانالمسملین در اواخر دهه ۳۰ قرن گذشته است. در مقاله قبلی با استناد به مطلبی که با عنوان «رژیم ایران و تروریسم تکفیری» در ۲۷ اوت ۲۰۲۲ در پایگاه اینترنتی «اساس» منتشر شد، به رابطه بین رژیم جمهوری اسلامی ایران و سازمان اخوانالمسلمین اشاره، و تاکید کردیم که هماهنگی بین رژیم ایران و این سازمان، واقعیتی ثابت و انکارناپذیر است.
بر اساس گزارش «کمیسیون ۱۱ سپتامبر» (کمیتهای در آمریکا که در نوامبر ۲۰۰۲ برای ارائه گزارش مفصل درباره حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تشکیل شد)، در دهه ۱۹۹۰، «شماری از اعضای برجسته و مربیان نظامی القاعده برای دریافت آموزش مواد منفجره به ایران سفر کردند، در حالیکه برخی دیگر از آنها از سوی سازمان حزبالله لبنان آموزش نظامی دیدند. در سالهای پیش از حادثه ۱۱ سپتامبر، «تعدادی از هواپیماربایان القاعده از خاک ایران عبور کردند». این گزارش همچنین فاش کرد که «حتی اختلافات مذهبی شیعه و سنی نیز نتوانست مانع همکاری رژیم جمهوری اسلامی ایران و سازمان القاعده» شود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در همین راستا، مایک پمپئو، وزیر پیشین امور خارجه آمریکا، در مراسمی به میزبانی باشگاه ملی مطبوعات در واشنگتن سخنرانی کرد و در آن، ایران را به تبدیل شدن به «خانه جدید القاعده» متهم کرد. پمپئو پا فراتر نیز گذاشت و افزود: «پس از ۳۰ سال همکاری رژیم ایران و القاعده، روابط بین آنها در سالهای اخیر به سطوح جدیدی گسترش یافته است و گفته میشود که در سال ۲۰۱۵، رژیم جمهوری اسلامی ایران به القاعده اجازه داد پایگاههای خود را در قلمرو این کشور ایجاد کند. بنابراین، این گروه تروریستی اکنون تحت حمایت رژیم ایران فعالیت میکند.»
در مصاحبه ضبطشدهای که در برنامه «رودررو از لیبی»، از شبکه «الحدث» پخش شد و من در حین تهیه این مطلب، آن را به صورت کامل و با تمام جزئیاتش تماشا کردم، رولا الخطیب، روزنامهنگار، با یک عضو سازمان القاعده در یکی از زندانهای لیبی ملاقات میکند. در این مصاحبه، عضو یادشده القاعده جزئیاتی از محل اقامت قبلی خود را در ایران فاش میکند. او میافزاید که در ابتدای ورود به ایران مدتی در زندان بوده، سپس به حبس خانگی منتقل شده و در آنجا ازدواج کرده و از سپاه پاسداران حقوق میگرفته است، اما بعدها با گروهی از عناصر تروریستی فرار کرده و وارد افغانستان شده است. این مرد جوان در اظهاراتش تاکید میکند که چه در زندان و چه در دوران اقامت جبری در ایران، از او پذیرایی بسیار خوبی شده است.
البته اظهارات این عضو القاعده با بسیاری از حقایق و شواهد همخوانی دارد؛ بهویژه اینکه پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، شمار زیادی از جنگجویان القاعده به ایران پناه بردند، اما افراد یادشده به شکلهای گوناگونی بازداشت، یا به حبس خانگی محکوم شدند.
توماس جوسیلین، نویسنده کتاب «جنگهای نیابتی ایران علیه ایالات متحده آمریکا»، در کتابش درباره چگونگی آغاز رابطه بین ایران و سازمان القاعده توضیح داده است. او نوشته است که گام نخست این رابطه، «دیدار محرمانهای بود که احتمالا بین اسامه بن لادن، رهبر سابق القاعده، و قاسم سلیمانی، که قرار بود در آن زمان مسئولیت رهبری نیروی قدس سپاه پاسداران ایران را بر عهده گیرد، انجام شد».
در همین زمینه، فیلیپ چینون، تحلیلگر برجسته راهبردی، نیز در کتابی با عنوان «کمیته: تاریخچه نظارتنشده تحقیقات ۱۱ سپتامبر» که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد، به بررسی عمیق ماهیت نقش رژیم ایران در رویدادهای ۱۱ سپتامبر و رابطه آن با القاعده در سودان پرداخته است. او مینویسد: «گزارش نهایی کمیسیون تحقیقات ۱۱ سپتامبر به ارتباط ایران با القاعده در سودان و خالد شیخ محمد، طراح کلیدی و مغزمتفکر حملههای ۱۱ سپتامبر، اشاره دارد.» به همین دلیل، این کتاب شامل بخشی با عنوان «حمایت رژیم ایران و حزبالله از القاعده» است.
فیلیپ چینون تحقیقات گستردهای در باره روابط دو طرف که آغاز آن به سال ۱۹۹۲ در سودان برمیگردد، ارائه داده و افزوده است که اعضای القاعده برای کسب مهارتهای نظامی با هدف حمله به منافع غربی، از سوی افسران ایرانی آموزش میدیدند. همچنین، در این کتاب آمده است که «عماد مغنیه که از عوامل سپاه پاسداران رژیم ایران بود، مسئول چندین حمله علیه منافع آمریکا است. او همچنین جنگجویان القاعده را به منطقه بقاع در جنوب لبنان آورد تا آنها را در زمینه استفاده از مواد منفجره، بهویژه کامیونهایی که برای هدف قراردادن پایگاههای نظامی آمریکا استفاده میشد، علاوه بر عملیات اطلاعاتی و امنیتی، آموزش دهد».
در واقع، روابط تهران با القاعده از طریق عماد مغنیه در طول جنگ بوسنی تقویت شد. چنانکه در این کتاب ذکر شده است، «دولت بوسنی به رهبری علی عزتبیگویچ و حزب اقدام دموکراتیک، از حضور جنگجویان خارجی وابسته به سازمان القاعده حمایت کرد، در نتیجه، نشستهای متعدی بین عماد مغنیه و ایمن الظواهری برگزار شد». این رابطه، نزدیک به چهار دهه است که به خوبی تثبیت شده و در ابعاد مختلفی ریشه دوانده است و بهرغم تفاوت مذهبی میان دو طرف، منافع مشترک یکسان و اهداف مشابهی، رژیم ایران و سازمان القاعده را به هم پیوند داده است.
کایل اورتون، کارشناس مطالعات بینالمللی تروریسم، (که در انجمن هنری جکسون برای تحقیقات جهانی راهبردی و امنیت در لندن کار میکند) مطالعهای منتشر کرده است که بسیاری از اسرار رابطه پنهان بین القاعده و رژیم جمهوری اسلامی ایران را فاش میکند. در این مطالعه آمده است که از دهه هشتاد تا امروز، رژیم ایران و سازمان القاعده برای حفظ منافع متقابل، از اختلافات اساسی مذهبی که برای قرار گرفتنشان در موقعیت دشمن یکدیگر کافی است، پا فراتر گذاشتهاند تا همکاری میان دوجانب ادامه یابد.
البته جزئیات و مراجعی که وجود این رابطه را تایید میکنند، طولانی و بسیارند و خواهیم کوشید آنها را در مقالههای بعدی بررسی کنیم. تا آن زمان، پرسشی که خطاب به آمریکاییها مطرح میشود، این است که با آنکه از میزان رابطه مستحکم رژیم جمهوری اسلامی ایران و کسانی که ۲۱ سال پیش به خاک آمریکا حمله کردند و بیش از دو هزار آمریکایی را کشتند، آگاهی دارید، چرا در مبارزه با تروریسم، این رژیم را کنار گذاشتید؟