از زمان جا افتادن زبان پشتو در حوزههای رسمی افغانستان مدت زیادی نمیگذرد. نخستین بار در سال ۱۹۳۸ و همزمان با نخستوزیری سردار هاشم خان بود که زبان پشتو در کنار زبان فارسی به عنوان زبان رسمی افغانستان مطرح شد. در آن زمان، تعدادی از ناسونالیستهای پشتوزبان سعی کردند همزمان با رسمیت یافتن زبان پشتو، جایگاه اجتماعی آن را نیز ارتقا دهند. به همین دلیل بود که نهادی به نام «پشتو تولنه» ایجاد کردند.
این نهاد در پی تقویت زبان پشتو بود و میخواست زبان پشتو را مطابق نیازهای روز تقویت کند. اعضای پشتو تولنه با اقتباس از فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ایران، ایجاد واژههای سره پشتو را شروع کردند؛ اما پشتو که سالیان درازی تحتتاثیر زبان قدرتمند فارسی بود، نتوانست چندان نشوونما کند و ظرفیت پذیرش این واژگان تازه را نداشت. بنابراین ناسیونالیستهای پشتون بر آن شدند تا با همین دایره واژگانی موجود، زبان پشتو را ترویج کنند.
مشکل دیگر این بود که اکثر سیاستمداران پشتون زبان پشتو را بلد نبودند. به طور مثال، محمد ظاهر شاه، پادشاه ۴۰ ساله افغانستان، اصلا پشتو نمیدانست. حتی سردار محمد داوودخان، بزرگترین ناسیونالیست پشتون، هم نمیتوانست چندان روان پشتو صحبت کند و اغلب فارسی حرف میزد.
با این حال پشتونها توانستند دستکم اسمهای خاص در افغانستان را به پشتو تغییر بدهند و به این ترتیب اسم تمامی خیابانها در شهرهای بزرگ به پشتو شدند. روی اسکناسها هم از زبان پشتو استفاده و سرود ملی هم به زبان پشتو سروده شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با همه اینها، در درون اداری نظام، چرخ کارها همچنان با زبان فارسی میچرخید. این وضعیت همچنان ادامه داشت تا زمانی که طالبان در دور اول خود، به قدرت رسیدند. با قدرت گرفتن طالبان در نیمه دوم دهه ۱۹۹۰، زبان پشتو تا حد زیادی در مناطق فارسیزبان هم رایج شد. طالبان به طور معمول پشتو حرف میزدند و مردم ناچار بودند برای رساندن منظور خود به آنان پشتو بیاموزند؛ با این حال برخورد طالبان با زبان فارسی به تندی دور دوم حکومتشان نبود. یکی از دلایلش این بود که تنشهای زبانی و قومی در حدی که در ۲۰ سال گذشته گسترش یافت، در آن زمان شکل نگرفته بود.
با سقوط طالبان و شکلگیری حکومت مدعی آزادی بیان، رسانههای زیادی در افغانستان به وجود آمدند. برخی از این رسانهها تلاش کردند از زبان شستهرفتهتر فارسی استفاده کنند؛ از جمله استفاده از واژگانی که در زبان فارسی داخل مرزهای ایران بیشتر متداول بودند و افغانها تا آن زمان کمتر از آنها استفاده میکردند.
بازگشت هزاران مهاجر افغان از ایران، حجم بالای کتابهای فارسی ورودی از ایران و تلاش اهل ادبیات و فرهنگ زبان فارسی برای صحبت کردن به آن زبان، ناسیونالیستهای پشتون را نگران کرد. تنش اصلی هم زمانی شکل گرفت که در لویه جرگه تصویب قانون اساسی در سال ۱۳۸۳، برخی از تصمیمهای نمایندگان فارسیزبان و حتی تقاضاهایشان برای تغییر در قانون اساسی، بعدا دوباره تحریف و قانون اساسی با چند تغییر مهندسیشده منتشر شد.
پس از آن بود که تاکید بر «مصطلحات ملی» به عنوان یک اصل رسمی در اداره دولتهای افغانستان مطرح شد. اما این مسئله هم نتوانست جلو گسترش زبان فارسی و استفاده از واژگانی را که به تعبیر ناسیونالیستهای پشتون در اثر تهاجم فرهنگی ایران به زبان افغانستان وارد شده بود، بگیرد. این وسط، بزرگترین تنش سر واژه «دانشگاه» فارسی و «پوهنتون» پشتو بود.
ناسیونالیستهای پشتون با اصرار بر اصل قانون اساسی در مورد حفظ مصطلحات ملی، استفاده از واژه «پوهنتون» را به عنوان یک اصل ملی برای تمام دانشگاههای افغانستان الزامی میدانستند؛ اما تعدادی از سیاستمداران فارسیزبان در مناطق تحت نفوذ خود، تابلوها را به دو زبان فارسی و پشتو نوشتند.
با سلطه دوباره طالبان بر افغانستان، قدرت در این کشور تکقومیتی شد. هرچند طالبان ادعا دارند که دولت آنان یک دولت فراگیر و نماینده تمامی اقوام است، واقعیت این است که ماهیت جنبش طالبان بیشتر از اینکه دینی باشد، قومی است. بر همین اساس، طالبان از همان آغاز به حذف مصادیق زبان فارسی کمر بستند. تابلو سر در تمام دانشگاههای افغانستان که بر آن واژه «دانشگاه» نوشته بود، پایین آمد و واژه «پوهنتون» به جای آنها نشست. حتی در برخی از شهرها مانند هرات هم طالبان تابلوهای زبان فارسی رایج در افغانستان را به تابلوهای یکدست پشتو تبدیل کردند.
طالبان همچنین تمام سربرگهای مکاتبات رسمی را به زبان پشتو تغییر دادند و رهبرانشان تمامی سخنرانیها، فرمانها و دستورهای خود را به زبان پشتو صادر میکنند. تنها وقتی این فرمانها به وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان که حالا همان «فرهنگ» فارسی را هم به «کلتور» فرانسوی تغییر داده است، میرسد، به زبان فارسی رایج کابل یا دری- به گفته اهل فن در افغانستان- ترجمه میشود.
دلیل اساسی مخالفت طالبان با زبان فارسی در کنار نگرش فاشیستی طالبان، ناآشنایی آنان با زبان فارسی است. به جز عدهای انگشتشمار از سران طالبان، باقی رهبران این گروه فارسی نمیدانند. با این حال اجبار استفاده از زبان پشتو به جای فارسی بیشتر بر اساس رویکرد برتریطلبانه طالبان که خود را قوم برتر و اکثریت در افغانستان میدانند، شکل گرفته است.
طالبان با عنصر ادب و فرهنگ تقریبا بیگانهاند و ادبیات را جز در عرصه مدح، بیمایه میدانند. از سوی دیگر، زبان فارسی به دلیل ماهیت برتر و جوهره تاریخیتر، با بغض و عداوت طالبان روبرو شده است.
طالبان هرچند در تلاشاند زبان فارسی را از عرصه نظام اداری افغانستان حذف کنند، راه به جایی نمیبرند؛ زیرا بیتوجهی به زبان پشتو طی سالهای طولانی و وابسته بودن آن به فارسی، اینکه بتوان فارسی را به دست فراموشی سپرد، ناممکن کرده است و طالبان ناگزیرند برای کارهای اداری خود از زبان فارسی استفاده کنند.