وقتی امی لاگرن به دوستش چارلز کالن گفت که میداند چه کرده است، دید که او به کسی تبدیل شده که نمیشناخت. آن دو در رستورانی در نیوجرسی ناهار میخوردند. آنان پرستار و دوستانی صمیمی بودند.
اما آن روز، لاگرن ماموریت خاصی داشت. او از دو کارآگاه خبرهایی شنیده بود که کالن مظنون به کشتن عمدی چندین بیمار است. لاگرن بدون آنکه کالن بفهمد، به خود میکروفن وصل کرد و میخواست کمک کند تا دوستش به دست عدالت سپرده شود.
لاگرن ۱۸ سال پس از آن ناهار، در تماسی که بهتازگی از طریق زوم با ایندیپندنت داشت، اینطور به خاطر میآورد: «وقتی به او گفتم میدانم این کارها را کرده است، دیدم که راست نشست. حالتش تغییر کرد. سرش را کج کرد. خودش را جابهجا کرد. بسیار ازخودراضی به نظر میآمد.»
حتی نوع نگاهش به لاگرن «کاملا عوض» شد؛ یک چشمش را جمع کرد، انگار به دوردست نگاه میکرد. صدایش گام پایینتری به خود گرفت. لاگرن میگوید: «او فقط گفت میخواهم به میدان نبرد پا بگذارم.»
ما این گفتوگو را یک هفته پس از پخش فیلم «پرستار خوب» (The Good Nurse) انجام میدهیم. فیلمی که نتفلیکس آن را از روی داستان کالن و لاگرن ساخت و در آن، جسیکا چستین نقش لاگرن و ادی ردمین نقش کالن را بازی میکنند. یک مستند ضمیمه به نام «بازداشت پرستار قاتل» (Capturing the Killer Nurse) با نقشآفرینی خود لاگرن هم بهتازگی در نتفلیکس منتشر شده است. هر دو این فیلمها بر اساس کتاب «پرستار خوب: داستان واقعی پزشکی، جنون و قتل» نوشته چارلز گریبر، روزنامهنگار، است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.
این دو نسخه به این معنی است که لاگرن پس از سالها سکوت، زمان زیادی را به صحبت درباره کالن و تاثیر او بر زندگیاش اختصاص داده است. او تا مدتهای طولانی، اجازه نداشت در مورد آن صحبت کند. این سکوت تا حدی به این دلیل بود که پیش از دستگیری کالن، او یک خبرچین محرمانه بود و در سیستم حقوقی، طرح دعاوی مدنی هنوز جریان داشت. او میگوید: «تا زمانی که همهچیز کامل و انجام شود، من وجود نداشتم.»
لاگرن میگوید این سکوت «بسیار سخت» بود، اما به او این فرصت را هم داد تا این رویدادها را درک کند. او میافزاید: «خوشحالم که مدام مجبور نبودم در موردش حرف بزنم؛ زیرا واقعا باعث شد اعتبار و واقعیبودن من در این روند حفظ شود.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
لاگرن و کالن در مرکز پزشکی سامرست با هم آشنا شدند؛ جایی که کالن در سال ۲۰۰۲ در آن استخدام شده بود. لاگرن دو دختر داشت و در بخش شمالی ایالت نیویورک زندگی و از آنجا به نیوجرسی رفتوآمد میکرد. هر دو آنها با هم در نوبت شب بخش مراقبتهای ویژه کار میکردند. لاگرن میگوید: «من طوری به او نزدیک بودم که افراد عادی با هم چنین ارتباطی ندارند. وقتی در شرایط مرگ و زندگی کنار هم کار میکنید، طوری به هم پیوند میخورید که سربازان با هم پیوند دارند.»
این دو خارج از بیمارستان با هم وقت نمیگذراندند اما این فقط به دلیل مسائل لجستیکی (رفتوآمدی) بود. لاگرن میگوید: «اگر من نزدیک بیمارستان زندگی میکردم، مطمئنم [کالن] را برای شام دعوت میکردم. او دخترهایم را میدید و با آنها حرف میزد.»
در فیلم پرستار خوب، نسخههای نمایشیشده کالن و لاگرن همدیگر را بیرون از محل کار میبینند؛ تصمیم خلاقانهای که لاگرن آن را تایید میکند: «آن طور که [کریستی ویلسون-کرنز، فیلمنامهنویس] و [توبیاس لیندهولم، کارگردان] فیلمنامه را نوشتهاند، بسیار قابل فهم است؛ زیرا آنها به مردم کمک کردند بفهمند ما چقدر به هم نزدیک بودیم.»
لاگرن خاطرنشان میکند وقتی پرستارها با هم کار میکنند، آن طور که او و کالن با هم کار میکردند، در حد کاملا عمیقی با هم آشنا میشوند. او میگوید: «شما کمکم زبان بدن یکدیگر را درک میکنید. میتوانید از آن سر اتاق به یکدیگر نگاه کنید و بخندید یا یک حرکت کوچک انجام دهید و دیگری دقیقا بداند که شما چه میگویید و من عاشق این خصوصیتش بودم. این را که او همکار صمیمیام بود، خیلی دوست داشتم.»
کالن قبل از دستگیری در دسامبر ۲۰۰۳، به مدت ۱۶ سال در بیمارستانهای نیوجرسی و پنسیلوانیا کار میکرد. او سرانجام اعتراف کرد که ۲۹ بیمار را اغلب با تجویز بیش از حد دارو در حین کار، کشته است. او در حال حاضر در زندان ایالتی نیوجرسی در ترنتون در حال گذراندن چندین [حکم] حبس ابد است.
لاگرن از اینکه کالن به بیماران آسیب میرساند، هیچ تصوری نداشت تا اینکه دو کارآگاه آن را به او گفتند. در آن زمان، تحقیقات آنها جریان داشت و لاگرن برای کمک به آنها، وارد عمل شد. او و کارآگاهان، دنی بالدوین و تیم براون، رابطهای دوستانه برقرار کردند و سرانجام آنها از او خواستند حین صحبت با کالن، به خود میکروفون وصل کند؛ به این امید که دستکم مسئولیت بعضی از جنایات خود را به عهده بگیرد. این همانی زمانی بود که لاگرن با کالن مشغول صرف ناهار شد.
او آنقدر استرس داشت که وقتی بعدها به نوار گفتوگوی خود با کالن گوش میداد، بهسختی چیزی از آن به یاد میآورد. اما هنوز هم میتواند وضعیت ذهنی خود در آن زمان را تجزیه و تحلیل کند. او میگوید: «باید به او میفهماندم که من هنوز دوست او هستم. باید کاری میکردم که بفهمد هنوز آن پیوند بین ما برقرار است. من باید به او میفهماندم که واقعا هنوز با او همان احساس نزدیکی را دارم.»
قبل از اینکه لاگرن جنایات کالن را به رویش بیاورد، آن دو «گفتوگویی طولانی» داشتند. «من با اطمینان کامل به او گفتم که میدانم تو این کار را کردی اما من هنوز اینجا هستم. میدانم که به مردم آسیب رساندی اما من هنوز اینجا هستم و میتوانم به تو کمک کنم. ما میتوانیم با هم از پس آن بربیاییم.»
پس از آنکه لاگرن به او گفت که میداند او قاتل است، زبان بدن کالن کاملا تغییر کرد و «بهشدت ترسید». لاگرن میگوید: «من هم خیلی دلشکسته بودم؛ چون هنوز او را آنطور تنها تصور می کردم. کسی که واقعا در این دنیا تنها است. من کسی بودم که او رویم حساب میکرد که پشتش باشم و حالا داشتم به او خیانت میکردم. در آن زمان، احساسات بسیار زیادی وجود داشت. واقعا در آن زمان احساسات لعنتی زیادی وجود داشت.»
او میگوید فکر به آن لحظه امروز هم راحتتر نشده است. سالها، از جمله سالهایی که مجبور بود در مورد پرونده کالن سکوت کند، باید با دو نوع گناه دستوپنجه نرم میکرد؛ [هم] احساس میکرد به یک دوست خیانت کرده است و [هم] اینکه دلش برای آن دوستی که قبل از باخبر شدن از جنایات او ایجاد کرده بودند، تنگ شده بود.
او میگوید: «وقتی فهمیدم او دارد چه میکند، خیلی سخت تلاش کردم دوستم چارلی را از رفتارهایش جدا کنم... احساس میکردم چون هنوز با ملایمت و دلسوزانه به او نگاه میکنم، ممکن است در من ایرادی وجود داشته باشد. هنوز میخواستم او از نظر روحی خوب باشد و من سالها با آن مبارزه کردم.»
لاگرن در طول مکالمه با ما، صادق و روراست و بر احساسات خود مسلط است و آمادگی دارد آنها را به زبان بیاورد. در حالی که با پیچیدگی و ظرافت در مورد آنها بحث میکند، در محکوم کردن کالن و جنایاتش، تزلزلی به خود راه نمیدهد. او میگوید: «من فکر میکنم که او سزاوار این بود که پشت میلههای زندان باشد. او باید بابت رفتارها و قتلهایش پاسخگو باشد.» لاگرن بیشتر از همه، به عنوان کسی ظاهر میشود که از قضاوت نمیترسد اما به شفقت امید دارد.
او میگوید: «در دوران کودکی خودم هم اتفاقهای وحشیانهای برایم پیش آمد و همزمان با بزرگشدن، مجبور بودم راهی برای مقابله با آن پیدا کنم. فکر میکنم به همین دلیل بود که توانستم برای او [کالن] دلسوزی نشان دهم. کسی که آن کارهای وحشیانه را با من کرد، کسی بود که برایش ارزش قائل بودم و به او اعتماد داشتم و باید فضایی را در درونم پیدا میکردم تا به خودم اجازه دهم هنوز کسی را که بسیار بسیار کاستی دارد،دوست داشته باشم.»
پس از ناهار لاگرن با کالن، بازرسان او را دستگیر کردند. سپس از لاگرن خواستند برگردد و دوباره با او صحبت کند؛ به این امید که از او اعتراف کامل بگیرد. او میگوید: «من مصممتر از همیشه بودم. زمانی که در رستوران بودم، بسیار مصمم بودم [اما] هنوز فرق داشت. هنوز حسم این بود که هر کاری از دستم برمیآید انجام دهم تا ببینم چه چیزی میتوانم به دست بیاورم. وقتی برای بار دوم رفتم، عزمی راسخ داشتم که واقعا از آن سر در نمیآوردم؛ جز اینکه سرانجام داشتم این را درک میکردم که او یک دیو است. در نهایت داشتم متوجه میشدم که او کارهای پلیدی انجام داده است و من باید کسی باشم که مطمئن شوم او هرگز بیرون نمیرود.»
لاگرن ادعا میکند «تحقیقات عظیمی» که پیشتر در مورد جنایات کالن در آن زمان صورت گرفت، برای پیگرد قانونی او کافی بود. پس از اینکه بازرسان دوباره لاگرن را مقابل کالن قرار دادند، او ساعتها در مورد جنایات خود صحبت کرد و سرانجام چندین بار به جرمش اعتراف کرد.
لاگرن مدتی نه چندان دور پس از دستگیری کالن، از شغل پرستاری دست کشید. او اکنون به عنوان هیپنوتیزمکننده و درمانگر معنوی کار میکند. وقتی از او میپرسم چه چیز خوشحالش میکند، از مراقبه(meditation)، مسافرت و وقت گذراندن با نوههایش نام میبرد و وقتی از او میپرسم امیدوار است مردم از داستان او چه چیزی عایدشان شود، کالن را به یاد میآورد. کالن در مصاحبهای ۶۰ دقیقهای در سال ۲۰۱۳، سعی کرد خود را قاتلی دلسوز معرفی کند که «فکر میکرد دارد کمک میکند» زیرا «مردم [دیگر] عذاب نمیکشیدند».
لاگرن میگوید: «او یک قاتل دلسوز نیست.» او به انواع داروهایی که کالن در جریان قتلهایش استفاده میکرد و به درد و رنج منجر میشد، اشاره میکند. او میافزاید: «میخواهم برای قربانیان و خانوادههایشان بیش از صدا باشم و به آنها این فرصت را بدهم و بگویم که او به خانوادههای زیادی آسیب رساند و فرصت بهبودی را از آنها گرفت. او اجازه نداشت چنین تصمیمی بگیرد.»
«پرستار خوب» (درامی با نقشآفرینی جسیکا چستین و ادی ردمین) و «بازداشت پرستار قاتل» (مستند ضمیمهای با حضور لاگرن و دیگران) هر دو در نتفلیکس در ایالات متحده و بریتانیا در حال پخشاند.
© The Independent