فیلم کوتاه مانند داستان کوتاه یا حتی داستانک یک گونه و نوع بیانی متفاوت با فیلم بلند یا رمان است؛ هرچند وجه مشترک زیاد دارند. حتی بین رمان و فیلم و هر موضوع روایی دیگر هم اگرچه قوانین داستانگویی در کلیت خود یکساناند، این شباهتها نیست که گونهها را از هم جدا میکند، بلکه تفاوتها است که به هرگونه تشخص میدهد. به هر حال بسیاری از کسانی که فیلم کوتاه میسازند، این سودا را دارند که روزی فیلم بلند بسازند. یکی از دلایل مهم وجود چنین سودایی این است که فیلم کوتاه چندان که باید و شاید تحویل گرفته نمیشود.
جمهوری اسلامی که اساسا تنها از هنر حکومتی حمایت کند، اگر هم سراغ فیلمهای بلندی میرود که مضامین ضدحکومتی ندارند، برای وجه اقتصادی آن است؛ اما فیلم کوتاه فقط هزینه است. نظامهایی که میدانند فیلم کوتاه حکم دوومیدانی در ورزش را دارد و در کنار تئاتر، پایههای صنعت فیلمسازی را میسازد، همیشه برای فیلم کوتاه و تئاتر بودجههای حمایتی دارند یا در جشنوارههایشان مبالغ نقدی در نظر میگیرند تا فیلمساز جوانی که با ساختن فیلم کوتاه به عرصه سینما وارد شده، دستکم برای فیلم بعدی خود بودجه داشته باشد و بتواند خود را به تهیهکنندگان و سرمایهگذاران معرفی کند. اما در جمهوری اسلامی، دنبال استعدادهایی میگردند که قابل خریداری باشند. هرچند این روزها کسانی هم که حکومت تصور میکرد خریده است، یوغ از گردن برداشتهاند و زیر بار حجاب اجباری و حکومت ایدئولوژیک نرفتهاند.
پیش از آنکه مهسا (ژینا) امینی در تهران به دست حکومت به قتل برسد و نامش رمزی برای خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» شود، در تدارک سیونهمین «جشنواره فیلم کوتاه تهران» بودند که قرار بود از ۲۷ مهر تا ۲ آبان در پردیس سینمایی ملت برگزار شود. کارگاههایی هم با اسامی استادان داخلی و خارجی مهم تدارک دیده بودند؛ کسانی چون مانند فردین خلعتبری (آهنگساز)، احمد الستی (کارگردان و مدرس سینمایی)، محمود کلاری (مدیر فیلمبرداری و کارگردان)، حسن حسینی (منتقد)، پویان صدقی (فیلمساز) و حمید نجفی راد (تدوینگر) و چند خودی مانند بهروز افخمی، رسول صدرعاملی و رضا کیانیان.
با آغاز خیزش سراسری، خارجیها که گفتند شوخیاش هم زشت است و رسما اعلام کردند حضور نخواهند داشت. استادان داخلی هم طی یادداشتهایی جداگانه، انصراف دادند و نیامدند و همین سه خودی ماندند و چند نخودی و بودجه هنگفتی که خرج ساندیس و شام و نهار شد و آنچه را با سروصدا شروع کرده بودند، بیسروصدا برگزار و ختم کردند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پس از آنکه محمد شیروانی برای این جشنواره پوستری خلاقانه با جای گلولههای ساچمهای بر بدن طراحی کرد و در اینستاگرام قرار داد و تعداد زیادی از سینماگران جوان هم این جشنواره را تحریم کردند، این فکر به وجود آمد که چه خوب میشد اگر میتوانستیم در شهر دیگری خارج از ایران این جشنواره را برگزار کنیم. نزدیکترین جشنوارهای معتبری که در تورنتو برگزار میشد، جشنواره دیاسپورا بود. با صحبت با شهرام تابعمحمدی، دبیر این جشنواره، او پذیرفت یک روز را به فیلمهای کوتاهی اختصاص دهد که به هر دلیل به جشنواره فیلم کوتاه تهران راه نیافتند یا خودشان جشنواره را تحریم کردند یا دستکم به اینکه در این «جشنواره حکومتی» شرکت کنند، رغبتی نداشتند.
موضوع شرکت در این جشنواره بدون اینکه اطلاعیه رسمی داده شود، همینجور دهان به دهان چرخید و دهها فیلمساز جوان با وجود اینترنت کُند این روزهای ایران، فیلمهای خود را برای جشنواره ارسال کردند؛ فیلمهایی که در ژانرها و گونههای مختلفیاند.
دو فیلم مستند از پریناز هاشمی یکی در مورد دوچرخهسواری دختران در شهرستانی کوچک در جنوب ایران به نام «دختری از پارس» و فیلم دیگری به نام «رویاهای رنگی» درباره تلاش مردم بلوچستان برای تاسیس مدرسه و کتابخانه برای کودکان و نوجوانان مناطق بسیار محروم بلوچستان و سه فیلم انیمیشن ساخته ریحانه کاوش که به دنیای پررمزوراز کودکان میپردازد.
اکثر فیلمها داستانی و رواییاند. فیلم «خاک گلدان را کنار نزن»، ساخته نوید میهندوست، که البته آثار بلند سینمایی و مجموعه تلویزیونی او معروف است و «کتومن» به کارگردانی هادی شیبانی که قبلا جوایزی برنده شده بود و «مردان واجد شرایط» ساخته آتوسا مشعشعی که با طنزی خوب و دلنشین به موضوع حقوق زنان میپردازد و دو فیلم به نامهای «مد» و «لیدی» از فردین عناصری که در فضای گروتسک (عجیبپردازی) ساخته شدهاند. حتی فیلمی درامی داریم که به نحوی، به روزگار جنگ ایران و عراق میپردازد و نامش «حلقه» و ساخته رهام رسولی است.
شروینه دیدنده هم فیلم بسیار لطیف و در عین حال دردناکی به نام «لبر کروموزم ۱۷» دارد که به بیماری ژنتیکی میپردازد و در قالب داستانی روایی نشان میدهد که قهرمان داستان چگونه سعی میکند بر این بیماری غلبه کند. فیلم دانیال نوروش هم به بیماری دیگری میپردازد و نامش «کورتیزول» است. رضا دیدار هم در فیلم «خاموشی»، ماجرای تلخی که باز به بیماری ربط دارد، بازگو میکند. فیلم «گذر» ساخته کوثر صدری به معضلی اجتماعی میپردازد که هرگونه سخنی درباره آن، فیلم را لوث میکند. علی حمیدنژاد هم فیلمی با دو بازیگر ساخته است که از طمع و رودستزدن خبر میدهد و «ساحل عاج» نام دارد.
به طور کلی وجه غالب همه فیلمها بیماری و مرگ و فقر و ناهنجاریهای اجتماعی است و نکته جالب اینجا است که حضور زنان کارگردان و طرح مسائل زنان بسیار گسترده است و حتی مردان فیلمساز هم به موضوع حقوق زنان پرداختهاند.
از آنجا که هدف از نمایش فیلمهای کوتاه جشنواره تهران در تورنتو صرفا دیده شدن این فیلمها بود و جشنواره غیررقابتی است، بلیتی هم فروخته نمیشود و تنها کافی است روزهای سهشنبه و چهارشنبه، ۱۳ و ۱۴ دسامبر، به دو سالن نمایش Innis Town Hall و 2 Sussex Ave در تورنتو سر بزنید.
امیدوارم جشنواره سال آینده را در تهران برگزار کنیم؛ جشنوارهای بدون سانسور و مافیای جشنوارهباز. امیدوارم سال دیگر در ایران آزاد، پلتفرمهای رایگان نمایش فیلم کوتاه برقرار شوند و سالنهای سینمایی به نمایش فیلم کوتاه اختصاص پیدا کنند و حکومت به جای دزدی و ارتشا و صرف بودجههای کلان برای امور غیرضروری و جنگطلبانه، برای صلح و سینما و زندگی هزینه کند.