هنرمندان از همان آغاز در جنبشی که با رمز مهسا امینی و شعار «زن، زندگی، آزادی» شروع شد، حضوری ویژه داشتند. زنان هنرمند با برداشتن حجاب و بریدن گیسوانشان و مردان هنرمند با ایستادن کنار زنان رنگوروی تازهای به این جنبش دادند. بیشترین سینماگران زندانی در طول تاریخ سینما در ایران، متعلق به این مقطع زمانی است و دستکم یک بازیگر تئاتر، حسین محمدی، به اعدام محکوم شده است.
البته این حکومت با اعدام سعید سلطانپور در همان اوایل انقلاب نشان داد که برای هنر و هنرمندان اهمیتی قائل نیست اما بهجز سالهای نخست انقلاب، در این ۴۰ سال گذشته سابقه نداشت کسانی چون جعفر پناهی، محمد رسولاف، ترانه علیدوستی در زندان باشند و دهها سینماگر دیگر با وثیقه بیرون از زندان به سر ببرند. این خود بهتنهایی نشانه بحران عمیق سینما و تلویزیون ایران است؛ سینما و تلویزیونی که دیگر نمیتواند حتی از حضور کسانی مانند مهران مدیری یا حمید فرخنژاد بهره ببرد.
سیونهمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران که معتبرترین جشنواره فیلم ایران است، با تحریم گسترده روبرو شد و مهمانهای خارجی حتی حاضر نشدند به صورت آنلاین در جشنواره شرکت کنند. بسیاری از فیلمسازان هم فیلم خود را به جشنواره دیاسپورا در کانادا فرستادند تا آنجا به نمایش درآیند.
اینک پیشبینی میشود سرنوشتی ناگوارتر در انتظار جشنواره فیلم فجر باشد. سالهای گذشته، در همین روزهای اوایل دی، بسیاری از مسائل جشنواره از جمله هیئت انتخاب یا حتی هیئت داوری تعیین شده بود و منتقدان و خبرنگاران در مورد فیلمهایی که احتمال شرکتشان در جشنواره بالا بود، حدس و گمانهای زیادی میزدند اما امسال خبرها اینجا و آنجا قطرهچکانی نشت میکنند و هنوز معلوم نیست برگزارکنندگان جشنواره چه کسانیاند و چه فیلمهایی تحریم نمیکنند و به جشنواره میروند.
وقتی محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در حاشیه هیئت دولت درباره فضای چهلویکمین جشنواره فجر میگوید که «تعداد فیلمها از سال گذشته بیشتر است»، میتوان فهمید که اوضاع خیلی خرابتر از آن است که میشود حدس زد و وقتی اضافه میکند که «تاکنون ۷۵ فیلم به جشنواره امسال رسیده و بررسی آنها در حال انجام است»، حدس کساد بودن چهلویکمین جشنواره فجر به یقین تبدیل میشود.
البته حضور محمود سالاری، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در ستاد اجرایی جشنواره فجر و سخنانش در آنجا دیگر موضوع را کاملا شفاف کرد. او در حضور خبرنگاران گفت: «جشنواره امسال با جشنوارههای سالهای گذشته متفاوت است. از آغاز انقلاب جشنوارههای فجر همواره حاشیههایی را به همراه داشتهاند و گاه برخی بر طبل تحریم کوبیدهاند اما امسال، سال متفاوتی است و من کار شما را یک جهاد میدانم. نگاه ما این است که جشنواره فجر آبروی جمهوری اسلامی و میراث ارزندهای است که شهدا به دست ما سپردهاند. امیدوارم بتوانیم از این میراث بهخوبی محافظت کنیم.»
سالاری راست میگوید. کار کردن در جشنواره امسال برای حکومت حکم جهاد دارد و «آبروی جمهوری اسلامی» در برگزاری این جشنواره است. طبیعی است هر کدام از سینماگران که در این جشنواره شرکت کند، دارد برای نظام آبرو میخرد و آبرویش پیش مردمی که یکپارچه مقابل نظام ایستادهاند، میرود. البته جشنوارههای پیشین نیز کموبیش چنین حکمی داشتند اما اکنون دیگر اوضاع به مرحله حساسی رسیده است. الان دیگر این همان وزارت ارشادی نیست که برای هنرمندان خطونشان میکشید. اکنون کار به مرحله التماس کشیده است بلکه بتوانند آبروی نظامشان را حفظ کنند. با این حال اساسا و بهطور بالقوه، چند فیلم میتوانند در جشنواره فجر شرکت کنند تا آبروی نظام حفظ شود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اکنون مهمترین کسی که احتمال حضور فیلمش در جشنواره فجر ۱۴۰۱ بالا است، کیانوش عیاری با فیلم «ویلای ساحلی» است. اگر نگویم کیانوش عیاری بهترین کارگردانی است که در دوران جمهوری اسلامی ظهور کرد، تردیدی نیست که دستکم یکی از بهترینها است. کسی که با همان «شبح کژدم» نشان داد کارگردانی بیبدیل است. اما عیاری بیشترین فیلم توقیفی را در جمهوری اسلامی داشته است و اگر قرار بود طبق ادعای سازمان سینمایی که گفته بود به هرکس که فیلم توقیفی دارد، مجوز ساخت فیلم جدید داده نمیشود، «ویلای ساحلی» اساسا نباید مجوز ساخت میگرفت؛ زیرا فیلم «نیمکت» عیاری سالها است که توقیف است. کیانوش عیاری «ویلای ساحلی» را پیش از خیزش انقلابی اخیر جلو دوربین برد. او چند روز بعد از قتل مهسا امینی در گشت ارشاد، بیمار شد و پروژه برای مدتی متوقف شد؛ ولی با وساطت عدهای، عیاری دوباره سر فیلمبرداری رفت و ممکن است فیلمش اصلا به جشنواره فجر نرسد.
به هر حال اگر کار فیلم تمام شود، احتمال اینکه رضا رخشان، تهیهکننده «ویلای ساحلی»، آن را به جشنواره بدهد، زیاد است اما بعید است کیانوش عیاری یک عمر اعتبار هنری خود را خرج خرید آبرو برای نظامی کند که دیگر آبرویی برایش نمانده است.
جهانگیر کوثری که دارد با کارگردانی «رگهای آبی» نخستین تجربه کارگردانی خود را از سر میگذراند، یکی دیگر از حدسهای حضور در جشنواره فجر امسال است. این فیلم که در مورد زندگی فروغ فرخزاد است و باران کوثری در آن نقش فروغ را بازی میکند، حاشیههای زیادی داشت. خود باران کوثری هم آدمی جنجالی است و آبرویی که بخواهد با او خریداری شود، عین بیآبرویی است و بسیار بعید است که «رگهای آبی» در جشنواره شرکت کند.
از چند فیلم دیگر که احتمال حضورشان بسیار کم است هم میتوان نام برد اما بهتر است در مورد فیلمهای مطرحی صحبت کنیم که حضورشان احتمالی نیست و قطعی به نظر میرسد. یکی از این فیلمها ساخته اوج، سازمان سینمای سپاه، است؛ فیلم «غریب» که زندگی سردار پاسدار بروجردی یکی از سرکوبگران مردم کردستان را به تصویر میکشد. او در کیلومتر ۲۵ جاده مهاباد-نقده، پس از آنکه به طرف خودرو حامل او تیراندازی شد و خودرو روی مین رفت، با همراهانش کشته شد.
کارگردان این فیلم محمدحسین لطیفی است که نه اعتبار هنری چندانی دارد و نه در بین مردم محبوب است اما نکته تاسفبار این است که در این فیلم، بابک حمیدیان نقش بروجردی را بازی میکند. حمیدیان بازیگر خوبی است اما متاسفانه برای بازی در پروژههای سپاه پاسداران حساسیتی ندارد و این نقش احتمالا به این دلیل به او داده شد که شباهت زیادی به بروجردی دارد. امیدوارم حمیدیان تحت فشار و برای گرفتن سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد به جشنواره نرود. حیف است که او در سینمای ایران آزاد جایی نداشته باشد.
«کت چرمی» به کارگردانی حسین میرزامحمدی هم یکی دیگر از فیلمهایی است که حضورش قطعی است. نه به دلیل کارگردان جوان و ناشناسش که به دلیل کامران حجازی، تهیهکننده امنیتیسازش. اما ویژگی این فیلم حضور جواد عزتی است. جواد عزتی هم معیاری ندارد و در هر فیلمی بازی میکند و بهراحتی با دستمزدهای بالا، خود را ارزان میفروشد.
از چند فیلم دیگر هم میشود نام برد. به هر حال حکومت سرانجام جشنواره بیآبرویی را برگزار میکند اما نکته مهم این است که آیا کسی از سینمای جهان حاضر میشود در این جشنواره شرکت کند؟ کانون فیلمسازان مستقل ایران (ایفما) با صدور بیانیهای با عنوان «برای تحریم جشنواره فیلم فجر»، نوشت: «ما از جشنوارهها و سازمانهای سینمایی سراسر جهان میخواهیم با اعلام علنی تحریم جشنواره فیلم فجر، در افشای ترفندهای تبلیغاتی رژیم با ما همراه شوند تا فیلمسازان، تهیهکنندگان و نمایندگان سینمای کشورهای دنیا از عواقب شرکت در این جشنواره، چه با ارائه یک فیلم، چه بهعنوان مهمان یا داور، آگاه باشند.»
امیدوارم روزی برسد که همه ما بدانیم که اعتبار بخشیدن به حکومتی بیاعتبار نامش هرچه باشد، هنر نیست. هنر آگاهیبخش است نه تحمیقکننده؛ هنر روح آزادی است نه ابزار دیکتاتوری؛ هنر با مردم است نه بر مردم.