سحرگاه هفدهم ژوییه ۱۹۷۳ (۲۶ تیر ۱۳۵۲) رادیو افغانستان برنامههای عادی خود را متوقف و این پیام سردار محمد داوود را پخش کرد: «هموطنان عزیز! به اطلاع شما میرسانم که نظام قبلی دیگر از بین رفت و نظام جدیدی که جمهوری است و با اسلام حقیقی همخوانی دارد، جایگزین آن شد.»
با این پیام، سلطنت ۴۰ ساله محمدظاهر شاه به پایان رسید و نخستین جمهوری در افغانستان شکل گرفت. البته دولتی که سردار داوود خان ایجاد کرد، تنها روی کاغذ جمهوری بود و او عملا حکومتی تکمحوری و متکی به خود ایجاد کرد؛ به طوری که حتی مجلس هم که یکی از ارکان نظام جمهوری است و در دوران سلطنت محمدظاهر شاه نیز وجود داشت، در زمان سردار محمدداوود منحل شد.
موفقیت کودتای سردار محمد داوود بیش از هر چیز مرهون افسران وابسته به حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود. همین مسئله سبب شد تا به سردار محمد داوود خان انگ وابستگی به کمونیسم و مارکسیسم زده شود. به این ترتیب، نهضت اسلامی افغانستان که بزرگترین مخالف جمهوری سردار داوود بود، تبلیغات گستردهای را علیه جمهوریت سردار محمد داوود آغاز کرد و حتی چند حرکت کودتاگونه در کابل، لغمان و پنجشیر انجام داد که البته موفق نبود اما باعث شد سردار محمدداوود درصدد دستگیری اعضای نهضت مقاومت برآید.
چنین شد که برخی از اعضای این نهضت مانند برهانالدین ربانی، گلبدین حکمتیار، احمدشاه مسعود و مجددیها از افغانستان فرار کردند و به پاکستان پناه بردند. دولت ذوالفقار علی بوتو نیز که بهشدت نگران پشتونستانخواهی و ناسیونالیسم سردار محمد داوود بود، از این افراد بهگرمی استقبال کرد و آنان را به مبارزه با سردار محمدداوود تشویق و ترغیب کرد.
از سوی دیگر، برای غرب نیز این ذهنیت ایجاد شد که توازن قدرت در افغانستان به هم خورده است و با کودتای ۱۷ ژوییه، روسها نفوذ بیشتری در افغانستان پیدا کردهاند. البته روسها در آن زمان کودتا را دستاورد خود سردار محمدداوود قلمداد کردند اما بعدها با انتشار مدارک محرمانه روسیه و آمریکا، مشخص شد که روسها با دوراندیشی به کمک داوود خان آمده بودند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ظاهر طنین، نویسنده کتاب «افغانستان در قرن بیستم»، در مصاحبهای با ولادیمیر باسوق، استاد موسسه روابط بینالملل وزارت خارجه روسیه و یکی از کارشناسان روابط بینالملل حزب کمونیست شوروی سابق، از قول او مینویسد: «اتحاد جماهیر شوروی نه در سقوط سلطنت نقشی داشت و نه در سقوط جمهوری سردار داوود خان. آنچه میتوان ایفای نقش شوروی به حساب آورد، حضور افسرانی بود که در کشور ما [شوروی] تحصیل کرده بودند. به این دلیل ما میتوانیم بگوییم که نقشمان غیرمستقیم بود.»
با این حال روسها تحولات افغانستان را با دقت بیشتری زیرنظر داشتند. آنها روابطشان با سردار داوود خان را گسترش دادند و مشاورهای بیشتری به افغانستان فرستادند. از سوی دیگر، پروژههای زیادی در افغانستان به کمک اتحاد جماهیر شوروی سابق آغاز شد.
سردار داوود خان در آغاز از این پروژهها استقبال کرد، زیرا بر اساس برنامه پنج ساله داوود خان، ایجاد زیرساخت در افغانستان حیاتی بود و در جو سردی که برای فضای روابط افغانستان و آمریکا حاکم شده بود، شوروی بهترین گزینه برای کمک به این برنامه پنج ساله به شمار میرفت.
سردار داوود خان خیلی دیر حرکت خزنده روسها برای نفوذ بر افغانستان را متوجه شد. او سه سال پس از به قدرت رسیدن به این فکر افتاد که خود را از وابستگی صرف به شوروی نجات دهد. از سوی دیگر، فشارهای پاکستان بهخصوص حمایت مالی آن از مخالفان سردار داوود خان، او را ناگزیر کرد به پاکستان نزدیک شود. به این ترتیب ذوالفقار علی بوتو در ژوئن ۱۹۷۶ به کابل آمد و با سردار داوود خان دیدار کرد. دو ماه پس از آن هم سردار محمد داوود به پاکستان رفت و با استقبالی بیسابقه در این کشور مواجه شد.
سردار محمد داوود همزمان به ایران هم نزدیک شد و با این کشور هم چند قرارداد بست. او در سال ۱۹۷۵ به ایران رفت. شاه ایران یک وام دومیلیارد دلاری برای افغانستان در نظر گرفت که عملا شوروی را از مقام اول کمککننده به افغانستان کنار میزد و ایران را به جای آن قرار میداد.
داوود خان به کشورهای عربی نیز سفر کرد و از آنان خواست تا در توسعه اقتصادی افغانستان سهیم شوند. این تحرکات از چشم شوروی پنهان نماند و آنان درصدد برآمدند اهداف داوودخان را شناسایی کنند. مسلما روسها اشتباه نکرده بودند و میدانستند که داوود خان سودای آن دارد تا از زیر چتر وابستگی اقتصادی و نظامی به شوروی بیرون بیاید و چنین شد که روسها به حزب دموکراتیک خلق افغانستان چراغ سبز نشان دادند.
افسران عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان در ۲۷ آوریل ۱۹۷۸ نخست پادگانهای نظامی افغانستان را به تصرف درآوردند و پس از آن را به سمت ارگ ریاستجمهوری حرکت کردند. سردار داوود خان که در ارگ غافلگیر شده بود، نتوانست از نیروهای امنیتی افغانستان کمک بگیرد زیرا اکثر آنها به کنترل افسران حزب در آمده بودند. ناگزیر با اعضای خانواده و نیروهای گارد مخصوص بهسختی مقاومت کرد اما این مقاومت بالاخره در هم شکست و کودتای هفتم اردیبهشت ۱۳۵۷ رقم خورد.
با سقوط جمهوری داوودخان کشورهای غربی متوجه شدند که شوروی افغانستان را به صورت کامل بلعیده است. به همین دلیل طرح مبارزه با نفوذ کمونیسم به سمت آبهای گرم روی میز کاخ سفید قرار گرفت و جریانهایی در افغانستان شکل گرفت که دود بحران ناشی از آنها هنوز چشم مردم افغانستان را میسوزاند.
تعدادی از سیاستمداران افغان بر این باورند که داوود خان با مددگیری از نظامیان طرفدار شوروی سابق عملا آنان را به معرکه سیاسی افغانستان وارد کرد و روسها هم که منتظر چنین فرصتی بودند، آن را هدر ندادند. البته تهاجم به افغانستان برای روسها فاجعهبار بود و یکی از عوامل از هم پاشیدن شوروی سابق را همین جنگ افغانستان میدانند اما برای افغانستان این فاجعهای ادامهتر بود و حالا با گذشت نیم قرن از کودتای ۲۶ تیر، افغانستان همچنان در خون فرزندانش غوطهور است.