«ساسی مانکن»، خواننده پاپ ایرانی مقیم آمریکا، به یک بحران جدی برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. ماجرای پخش ویدیوی اجرای آهنگ «جنتلمنِ» او در مدارس ایران به ماجرای کشداری تبدیل شد که سرانجام خوشی نداشت. وزارتخانه آموزش و پرورش ایران دستورالعمل سرود دانش آموزی ابلاغ کرد و پخش ترانه های «نامناسب با سن دانش آموز» را ممنوع کرد.
این وزارتخانه پا را کمی فراتر هم گذاشت تا دل علی مطهریها و سایر «دلواپسان» را به دست آورد. طی این دستورالعمل تک خوانی دختران؛ ممنوع! همکاری آقایان به عنوان مربی، رهبر گروه، مشاور و… در مدارس دخترانه؛ ممنوع! بهکارگیری نیروی آزاد بدون مجوز حراست؛ ممنوع!
پس از انتشار یک ویدیو از رقص و شادی کودکان در یک مدرسه، علی مطهری، نایبرئیس مجلس درخواست مجازات کرد و رییس هیئتهای مذهبی کشور، ضمن تقاضای استیضاح وزیر، پیشنهاد داد که هیئتهای مذهبی در مدارس ایجاد و فعال شود. وزارت آموزش و پرورش هم هیئت بررسی تشکیل داد و ویدیوهای مدارس دبستانی را ساخته در خارج از ایران خواند!
همه این موارد مردم را خشمگین کرده است. پویا جهاندار با انتشار ویدیویی از مدرسه روستای گزدانک از توابع شهرستان نیکشهر در سیستان و بلوچستان که زیر یک نخل و در کنار رودخانه در فضای آزاد و بدون سقف برگزار میشود، مینویسد: «کاش یکی اینجا هم «آقامون جنتلمنه» پخش میکرد، تا وزیر آموزش و پرورش «سه متخصص» رو مأمور پیگیری این موضوع بکنه».
سهند ایرانمهر با انتشار عکسی از دختران شین آباد مینویسد: «هیچ چیز "سکسی" در این تصویر نیست. ساسی هم ترانهای در این باب ندارد. اینها دختران شین آبادیاند. هیچکس از سوختنشان فریاد برنیاورد که "فاجعه است"، هیچکس پلیس را فرا نخواند که مقصر را بیابد. نماز هم دردی از آنها دوا نکرد. کاش رقصی میکردند پیش از رقص آتش تا نگاهی متوجهشان شود!»
دختران روستای شین آباد از توابع شهرستان مرزی پیرانشهر پس از آتش گرفتن کلاس درس مدرسه ابتداییشان به دلیل آتش گرفتن بخاری نفتی در پاییز سال ۹۱ سوختند. وعدههای وزارت آموزش و پرورش مبنی بر تأمین مخارج درمانی آنها به طور کامل تأمین نشده و روند درمانی بسیار کُند میگذرد. به گزارش ایسنا درخواست والدین این دختران مبنی بر ارائه روانپزشک با توجه به حال روحی وخیم این دختران که دیگر نوجوان شدهاند، بی پاسخ مانده است.
آخرین روز همین فروردین گذشته، اتفاق مشابهی رخ داد که تنها شانس با شاگردان یار بود. دبستان پسرانه آزادی محمودآباد استان مازندران زمانی که مدرسه تعطیل بود به دلیل نقض در سیستم برقی مدرسه آتش گرفت و سوخت.
حساب «فیک استار» در توئیتر می نویسد: «آقای آموزش پرورش جای آنکه دنبال برخورد چکشی باشید حقیقت را بپذیرید. شما مقابل ساسی شکست خوردید، شما و تمام بودجهی هنگفت و کارگروه های عریض و طویلتان. این نسل چاق و مستعد کبد چرب را میشود از تبلت و ایکسباکس جدا کرد و به تحرک واداشت، ساسی مانکن توانست چرا شما نتوانید؟»
مهشید حسینی می نویسد: «هيچ كجاى دنيا و هيچ آدم سليم العقلى با يه آهنگ شاد و رقص چند تا بچه منقلب نميشه. تو ايران اما تمام نظام يكپارچه استغفرالله گفتن. آقايون ج.ا اميدوارم جوونى اين بچهها توسط افكار پوسيده شما به تباهى كشونده نشه. اميدوارم اين بچهها زندگى كنن، لذت ببرن و شماها رو حرص بدن»
رضا امیدوار تجریشی مینویسد: «وقتي ربناى استاد شجريان، ساز حسين عليزاده، صداي كمانچه كلهر حذف میشود انتظاری از نسل آتی نداشته باشيد كه چرا الگويش ساسي مانكن و تتلو و....مي شود. موسيقي و فرهنگ اصيل ايران توسط خودمان به تاراج مي رود».
محمدجعفر بهداد مینویسد: «عمار، هیچگاه تمام انرژیاش را صرف پرداختن به سوژههایی نظیر رقاصی دختران در چند مدرسه، ربنای آقای شجریان، توییت خانم افشار و نامگذاری خیابانها نمیکند، این سرگرم سازیها برای آن است که حواسها از روند چپاول بیت المال و خیانت به کشور پرت شود».
محمدجواد اکبرین، دینپژوه و تحلیلگر مسائل سیاسی در پاریس در مقالهای تحت عنوان «آرایش جنگی در برابر ساسی مانکن» مینویسد: «دستگاه تبلیغی حاکم گمان میکند که علیه این ویدئو برخاسته! اما آنچه او را وحشتزده کرده تماشای جای خالی خود در امثال این ویدئوهاست! وقتی میبیند بعد از آنهمه ادعا، جایی در دستها و شادیها و صداهای این نسل ندارد. همین ناتوانی از تحمل باور شکست، ناگهان مجبورش میکند دقیقا در لحظاتی که مدعی است دارد با آرایش جنگی دشمن میجنگد علیه «آقامون جنتلمنه» آرایش جنگی بگیرد. یکیشان توجیه کرده: «نسلی که با ساسیمانکن بزرگ شود نمیتواند جلوی دشمن بایستد و بجنگد»! اتفاقا حکومتی که دارد با ساسیمانکن میجنگد لیاقت و درایتِ جنگ با هیچ دشمنی را ندارد؛ زیرا نمیفهمد مسئله این نیست که اين نسل با چه موسیقی و صدا و مضمونی شادی میکند؛ مسئله این است که سیستم تبلیغیِ حاکم در این ۴۰سال درکی از تنوع و فرهنگ شادی نداشته و فقط هیئتهای مذهبی را ترویج و تحمیل کرده است. این نسل در خلاءِ فرهنگِ شادی بزرگ شده، خودش دنبال شادی گمشدهاش گشته و خودش آن را یافته است».
سعید پیوندی جامعه شناس و استاد دانشگاه در فرانسه در خصوص وضعیت آموزش و پرورش ایران در سایت رادیو فردا مینویسد: «با یک محاسبه آماری بر پایه سرشماری ۱۳۹۵ میتوان تعداد کسانی که تا سن ۱۵ سالگی از آموزش همگانی اجباری محروم میشوند را حدود ۲.۵ میلیون نفر برآورد کرد و نیز حدود ۲میلیون نفر دیگر هیچگاه موفق به رسیدن به خط پایانی دوره متوسطه نمیشوند. جمع دو عدد که بیش از یک چهارم نسل جوان را در بر میگیرد، گروه اجتماعی بزرگی را شامل میشود که بطور منظم به جمعیت بیسواد و کم سواد ایران افزوده میشوند».
وی ضمن اشاره به نابرابریهای منطقهای و جنسیتی، تعداد بیسوادان را حدود ۱۰ میلیون و کم سوادان را حدود ۱۵ میلیون نفر میداند و میافزاید: «این وضعیت نابسامان آموزشی مربوط به کشوری میشود با پیشینه ۱۵۰ ساله آموزش جدید».
شاید پُر بیراه نباشد اگر سیستم آموزشی کشور (که در صدر کشورهای توسعه نیافته است) را چنین خلاصه کرد: سیستمی خشک و مستبد، مبتنی بر حافظه به جای فهم با روابطی خشک و عاری از صمیمیت و در برخی موارد خشن بین معلمان و دانش آموزان، قوانین سختگیرانه مدیر و ناظم و خالی از مهارتهای زندگی با کنکوری فاسد و با ساعت کاری بسیار زود.
مدارس در ایران ساعت ۷:۳۰ صبح شروع میشوند که با توجه به منطقهای نبودن مدارس (هر خانواده موظف باشد فرزندش را به مدرسه منطقه محل سکونتش بفرستد)، از لحاظ علمی بسیار نابجاست چراکه خواب کم کودکان، صدمات مغزی و رشدی برای فرزندان به جا میگذارد.