نظام تجارت جهانی طی ۷۰ سال گذشته به سمت گشایش مرزها و کاهش تعرفهها پیش رفته است، و طی این فرآیند، سطح زندگی صدها میلیون نفر را ارتقا داده است. اما رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا، حداقل در ظاهر، مخالف سرسخت تجارت آزاد است. او به بهانه حمایت از تولیدکنندگان داخلی، تعرفههای واردات کالاهای چینی را افزایش داد، که این اقدام سبب کاهش حجم کلی تجارت بین دو کشور آمریکا و چین شد. این رئیس جمهوری بی بدیل، سپس بدون هیچ دلیل محکمی تحریمهای اقتصادی ایران را دوباره بازگرداند. پس از آن، نوبت به قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی رسید. آمریکا این پیمان را فسخ، و کشورهای کانادا و مکزیک را مجبور به مذاکره مجدد کرد.
اما این تصمیمها مملو از تناقض هستند. اگر تجارت آزاد سبب ارتقای کیفیت زندگی میشود، پس چرا دونالد ترامپ شهروندان آمریکایی را از دسترسی به کالاهای چینی محروم کرد؟ و اگر سعادت یک ملت در گروِ وابسته نبودن به خارجی و رشد تولیدات داخلیست (همان طور که ترامپ برای آمریکا میپسندد) پس چرا ایران را تحریم کرد؟ اگر کاهش حجم واردات (همان چیزی که هم به ایرانیان تحمیل شده و هم به شهروندان آمریکایی) سبب خسران اقتصادیست، چرا واوی ادعا میکند این تصمیمها، ایالات متحده آمریکا را به سوی بهترین شرایط اقتصادی سوق دادهاند؟
جستجوی حقیقت در صحبتها و تصمیمهای دونالد ترامپ قطعاً راه به جایی نخواهد برد. اما طرح چند پرسش اساسی در رابطه با ارتباط توسعه اقتصادی و تجارت جهانی، میتواند تصویر بهتری از واقعیت ارائه دهد. چرا پیگیری منافع ملی در گرو پیوستن به نظام تجارت جهانی است؟ و در چنین شرایطی، اعمال تحریمهای تجاری چگونه بر اقتصاد کلان تاثیر میگذارند؟ در این یادداشت نگاهی خواهیم کرد به برخی از واقعیتهای تجارت جهانی که طی ۷۰ سال گذشته شکل دهنده سرنوشت ملل بودهاند، و نیز پرسشهایی را در رابطه با مسیر توسعه ایران طرح میکنیم.
مسیر توسعه و افزایش سطح رفاه عمومی
توسعه اقتصادی، به زبان ساده، فرآیندیست که طی آن قویترین صنایع یک کشور، در مسیر رشد و تکامل قرار میگیرند، و به تبع آن، رشد اقتصادی، سطح زندگی عموم را بهبود میبخشد. رشد و تکاملِ این صنایع، عموماً به واسطه تسخیر بازارهای خارجی، و پس از گشوده شدن مرزها به روی تجارت جهانی صورت میگیرد؛ و رشد اقتصادی حاصل شده، محصول افزایش صادرات به بازارهای جهانیست.
به عنوان مثال، مردم اروپا ترجیح میدهند ساعت سویسی بخرند، و خودروی آلمانی، و شراب فرانسوی، و لباس طراحی شده در ایتالیا و دوخته شده در ترکیه. سهم هر یک از این ملل در بازارهایی که تسخیر کردهاند، محصول فرآیندیست که طی دو قرن، هر گروه از ساکنان این قاره را به سمت تخصصی که بهترین عملکرد را در آن زمینه داشتهاند، سوق داده است. پیامد این فرآیند، دسترسی مردم این قاره به بهترینهای ممکن، و به تبع آن، افزایش سطح رفاه و دستیابی به هویت ملی فاخر است.
Bob Levey / GETTY IMAGES NORTH AMERICA / AFP
پیامد دیگر این فرآیند، محکم شدن جای پای برخی از این صنایع در بازارهای جهانیست. برخی از این صنایع پس از طی کردن مرزهای ملی، مرزهای قارهای را نیز طی میکنند و به پشتوانه فنآوریهایی که به صورت انحصاری در اختیار دارند، همواره چند گام جلوتر از رقبا ظاهر میشوند.
چرا کشورهای تحت تحریم، پس از دورهای یک یا دو ساله شاهد کاهش نرخ بیکاری و بازگشت رشد اقتصادی میشوند؟
گشایش مرزهای تجاری هر کشوری، همواره تخریب بعضی صنایع و رشد برخی دیگر را به دنبال داشته است. بازارِ محصولاتی مانند بخاری ارج، کولر آبسال، کفش ملی، موبایل صاایران و غیره، امروز توسط محصولات کرهای یا چینی اشباع شدهاست. اما خودروسازان ایران، تولید و صادرات خود را ادامه دادند. در شرایطی که نیروی کار بخشهای آسیب دیده (به عنوان مثال، کولر آبسال) جذب بخشهای رو به رشد (به عنوان مثال، سایپا) شوند، این فرآیند میتواند به سود جامعه باشد (کمکهای دولتی و تعرفههای واردات خودرو خارجی، قطعا در رقم خوردن سرنوشت صنعت خودروسازی موثر بودهاند).
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
و البته برعکس این فرآیند نیز ممکن است: بسته شدن مرزهای تجاری میتواند تحولاتی را در زمینه اشتغال و سهم صنایع از تولیدات ملی به جامعه تحمیل کند. به عنوان مثال، اگر کشور آلمان تحت تحریم قرار گیرد، دسترسی مردم به ساعت سویسی، شراب فرانسوی، و لباس طراحی شده در ایتالیا قطع میشود. علاوه بر آن، خودروسازیهای آلمان نیز، به دلیل از دست دادن بازارهای جهانی، اشتغالِ بخشی از نیروهای کارشان را معلق خواهند کرد. این شوک اقتصادی، سبب رشد منفی تولیدات و افزایش چشمگیر بیکاری میشود، که البته این دو پدیده موقتی خواهند بود.
در شرایط جدید، تامینِ بخشهایی از نیازهای جامعه (ساعت، شراب، و لباس) را نیروی کاری که به تازگی بیکار شده میتواند برعهده گیرد. از این رو، تحریمهای فلج کننده، پس از وارد کردن یک شوک اقتصادی - که سبب کاهش سطح تولید ملی و افزایش چشمگیر بیکاری میشود، به مرور زمان و به واسطه متحول کردن ساختار اقتصاد، سبب شکل گرفتن ترکیب جدیدی از تولیدات و اشتغال میشوند.
آیا ایران روزهای بحرانی را پشت سر گذاشته است؟
آمار رسمی گزارش شده از ایران گواهِ چنین رخدادی است. روشن نیست که تا چه حد میتوان به آمار رسمی - که از سوی برخی نهادها منتشر میشوند اعتماد کرد، اما ظواهر امر گویای سپری شدن دوران شوک اقتصادی، و رو به بهبود بودن وضعیت اقتصادی ایران است. گزارش صندوق بینالمللی پول (مبنی بر کاهش نرخ انقباض اقتصادی) و کاهش نرخ بیکاری طی یک سال گذشته، و تولید نزدیک به هشتصد هزار شغل، همه گواه این واقعیت هستند. البته، این به معنی بازگشت شرایط به روال پیش از تحریم نیست؛ اما میتوان انتظار داشت از وخامت اوضاع به مرور زمان کاسته شود. دو نکته اساسی در اینجا شایان ذکر است.
ANDREW CABALLERO-REYNOLDS / AFP
اول، خطری که اقتصاد ایران را تهدید میکرد، ابتلا به سکون اقتصادی درازمدت (secular stagnation) بود. این عنوان را برایِ ترسیمِ شرایطی استفاده میکنند که اقتصاد ملی دچار فقدان سرمایهگذاری، همراه با بیکاری بالا و رشد نزدیک به صفر است. اقدام بانک مرکزی ایران برای پیشگیری از این بیماری، چاپ پول بوده است، که اینک شاهد عواقب آن هستیم (تورم نزدیک به ۴۰ درصد). این اقدام، کاملاً درست بوده است. اقتصاددانان بسیاری (از بین آنان که تجربه کار در بانک مرکزی را داشتهاند) میدانند، در شرایطی که دولت مجبور به انتخاب بین بیکاری و تورم باشد، تورم گزینه بهتری است.
دوم، دولت ایران به درستی دریافته که اتکا به درآمدهای نفتی، استراتژی مناسبی برای مدیریت اقتصاد در طولانی مدت نیست. آخرین بودجهای که دولت تسلیم مجلس کرده، گواه این تغییر رویکرد است.
آیا مسیر توسعه به روی ایران باز است؟
ارائه پاسخ دقیق به این پرسش تقریباً غیرممکن است. مسیر توسعه، تابعیست از تکنولوژی. کشور ایران با چند مشکل مهم دست به گریبان است: فرار مغزها، فرار سرمایه، فرار از مالیات و فقدان برنامهریزی درازمدت. در کنار این مشکلها، عدم قطعیت در مسیر توسعه نیز تصمیمگیری را دشوارتر میکند، چرا که دو فنآوری مهم مسیر توسعه اقتصادی را دستخوش تحولاتی اساسی کردهاند: چاپ سهبعدی و هوش مصنوعی.
فنآوری چاپ سهبعدی، همراه با فرآیند خودکار شدن ماشین آلات صنعتی، مسیر توسعه کلاسیک (کشاورزی، تولیدات صنعتی ساده، تولید لوازم الکتریک و ...) را به روی کشورهای توسعهنیافته بسته است، چرا که سهم نیروی کار در این بخشها رو به کاهش است.
فنآوری هوش مصنوعی طی دهه آینده، سهم بزرگی در دگرگون کردن صنعت حمل و نقل، صنایع تولیدی، و نیز بازار کار خواهد داشت. اما بهرهگیری از این تکنولوژی نیازمند سرمایهگذاریهای مهم در زیرساختهای ارتباطی و صنعتیست. روشن نیست که آیا اراده لازم برای تطبیق دادن زیرساختهای کشور با این فنآوری، در بدنه سیاسی ایران وجود دارد یا خیر.
آیندهای خطرناک که باید از آن اجتناب کرد
HO / NASA/gsfc / AFP
تصویر بالا شبه جزیره کره را نشان میدهد. دو کشور کره شمالی و کره جنوبی بهترین نمونه برای ترسیم تفاوت دو کشور توسعهنیافته و توسعهیافته هستند. کره شمالی کشوریست که نوسانات آب و هوا در آن میتواند سبب بروز سوء تغذیه شود؛ اما کره جنوبی نه تنها نیازهای اولیه شهروندان خود را تامین کرده، بلکه امروزه تولیدکننده فنآوری و کالاهاییست که بازارهای جهانی و بسیاری از کشورهای پیشرفته، وابستگیِ غیرقابل انکاری به آنها دارند. قصه تفاوت این دو کشور، محدود به تصمیمهای دولتمردان آنها نیست؛ بلکه تاثیر تحریمهای بینالمللی را نیز به تصویر میکشد.
مسیر روشنی برای توسعه اقتصادی ایران وجود ندارد. بداقبالی مردم ایران، علاوه بر تحریمهای ظالمانه آمریکا (که البته ریشه در سیاست خارجی کودکانه محمود احمدینژاد داشت)، فقدان سیاستهای درست مالیاتی برای توزیع درآمد و ثروت ملی بین اقشار مختلف جامعه است، که امروزه سبب دست به گریبان شدن بخش قابل توجهی از جامعه ایران با فقری شده، که قطعاً ناعادلانه است. مدیریت اقتصاد امروز ایران نیازمند تسهیلات حمایت از خانوادههای فقیر، سیاستهای مبارزه با فقر، و افزایش مالیات اقشار مرفه به منظور بازپخش درآمد ملی در بین اقشار فرودست جامعه است.