دوران تسلط ادبیات سیاسی اصلاحطلبان، گروهی که میگفتند اگر معترضان، یک دیکتاتوری را به روش قهرآمیز پایین بکشند، خود بانی یک حکومت ترور و وحشت خواهند بود، سپری شده است. این گفتمان مسلط بر رسانههای داخل و خارج از کشور به مدت چند دهه هر نوع مبارزه غیرمسالمتآمیز - حتی خشونت دفاعی، را رد میکرد و عملا به استمرار جمهوری اسلامییاری میرساند. علت تغییر این گفتمان نیز، نه دگرگونی تحلیلهای ذهنی، بلکه به واسطه شرایط عینی نوینی است که جامعهایران امروز با آن دست و پنجه نرم میکند. تجربیات تاریخی نشان میدهد که میزان اعمال خشونت را نه معترضان، بلکه متِعرضان و حکومت تعیین میکند. درایران، خیزش آبان با اینکه با تظاهرات مسالمت آمیز معترضان آغاز شد، زمانی که همه راههای رفته اصلاحات را بسته دیدند و با تعرض نیروهای انتظامی، سپاه و لباس شخصیها و اعمال خشونت آنها روبهرو شدند، به دفاع وسپس حمله پرداختند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با حمله حکومت، از مرزهای مبارزه مسالمتآمیز عبورکرده و نهادهایی را که موجب فقر، فلاکت و فساد بود، مثل بانکها، اماکن دولتی، دفاتر امام جمعه و نهادهای سرکوب مثل پادگانها و فرمانداریها را مورد تعرض قراردادند. این تعرض نه از اراده ما و تحلیلهای روشنفکرانه، بلکه از شرایط عینی جامعهای نشات میگیرد که فرودستان و تهیدستان آن، سهمی از قدرت و منابع ثروت این کشورندارند. این نوشته به تعریف خشونت جسمی و روحی - و این که برای مثال، بیکاری نیز نوعی اعمال خشونت است، نمیپردازد؛ بلکه محور آن بر خشونت دولتی متمرکز است.
رابطه ترس با خشونت
حکومتها زمانی دست به خشونت میزنند که از تشکل، سازماندهی، همبستگی و آگاهی اقشار و گروههای گوناگون به هراس افتاده باشند. در بند کردن معلمانی که تشکلهای صنفی را سامان دادهاند یا دستگیری اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و اعمال خشونت در برابر تشکلهای کارگری با همین مضمون تعریف میشود. زمانی که مبارزه به خشونت کشیده میشود، هزینه آن بالا میرود و به تبع آن طبقه متوسط و بالا کمتر در آن شرکت میکنند. نمونه آن تظاهرات سکوت و مسالمت آمیز سال ۱۳۸۸ بود. از آنجا که بنمایه این اعتراضات در گرو حرکت طبقه متوسط بود، زمانی که خشونت بالا گرفت و سرکوب آغاز شد، طبقه متوسط حاضر به دادن هزینه بیشتر نبود. خشونت اصلیترین ابزار حکومت برای ارعاب و تداوم ترس است. پرسش اینجاست که آیا تغییر ساختار قدرت قدیمی و جایگزینی آن با ارکان نوین، بدون خشونت امکان پذیراست؟ خشونت بخشی از قدرت است و ماهیت قدرت با خشونت در هم آمیخته است. حتی درکشورهای غربی نیز نهادهای زندان و نیروهای انتظامی بخشی از این خشونت محسوب میشوند. آیا میتوان با روشهای مسالمت آمیز قدرت را از دست خشونتورزان بیرون آورد؟
رابطه قدرت با خشونت دولتی
نباید فراموش کنیم که خشونت همواره برای حفظ منافع قشر یا گروهی اعمال میشود. بعضی از مخالفان جمهوری اسلامی از خشونت بیاندازه این حکومت به عنوان فاشیست مذهبی یاد میکنند، از جمله ستمهایی که بر زنان، بهائیان، دگراندیشان و غیره اعمال میکند. اما خشونت دولتی جمهوری اسلامیرا نمیتوان تنها با خصلت دینی آن توضیح داد. استبداد خشن دولتی وظیفه استقرار سرمایه را نیز بر عهده داشت. تعدیلهای اقتصادی از زمان رفسنجانی و حاکم شدن سیاستهای نئولیبرالیستی مثل خصوصی سازی و قراردادی شدن نیروی کار، رانت خواری و فساد حکومتی قدم به قدم فقر و فلاکت را بر طبقات فرودست و تهیدستان جامعه حاکم کرد. این تسلط بدون اعمال خشونت دولتی امکانپذیر نبود. فرستادن نیروهای یگان ویژه به کارخانههای اعتصابی و همینطور سرکوب وسیع خیابانی خیزش آبان توسط ماشین دولتی، در اعتراض به گرانی بنزین و انبوه نارضایتی چهل ساله نمونه آن است. بنابراین واقعیتهای عینی رابطه قدرت را با خشونت نشان میدهد.
زمینههای عینی و مولفههای مبارزه قهرآمیز چیست؟
توسل به قهر از اشکال مبارزه برای آزادی و احقاق حق است. هیچ آزدایخواهی خواستار روی آوردن به خشونت وکشته شدن به خاطر مطالبات خود نیست. مبارزه قهرآمیز، قبل از اینکه انتخاب و اختیار طبقات و اقشار گوناگون باشد، شکلی است که ماشین دولتی خشونتگرا به معترضین تحمیل میکند. چنانچه در انقلاب ۵۷ نیز تجربه شد، اعتصابهای فراگیر همه اقشار وطبقات - به ویژه کارگران صنعت نفت، گلوگاه اقتصادی حکومت را نشانه رفتند. همچنین سربازان و همافرانی که به معترضین پیوستند و در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن نیز کانونهای کلیدی، مثل رادیو تلویزیون و پادگانها را مسلحانه به تسخیر خود در آوردند و ماشین دولتی را فلج کردند. همه تجربیات و مهارتهای کسانی که سربازی رفتهاند و تعلیم دیدهاند در چنین روزهایی به کار میآید.
تعبیر اصلاحطلبان از خشونتپرهیزی، نگاهی خشونتگریز است. حتی گاندی در کتاب خود به نام «همه مردم برادرند»، مبارزه خشونتپرهیز را اینگونه تئوریزه میکند: «نظریه عدم خشونت بهاین معنا نیست که از مقابله با خطرات فرار کنم و همراهانم را بدون دفاع رها کنم. من بدون شک میان اِعمال خشونت و گریز هراسآمیز، خشونت را بر بزدلی ترجیح میدهم». برخلاف تبلیغاتی که اصلاحطلبان حکومتی میکنند، نلسون ماندلا نیز فقط از روشهای مسالمت آمیز استفاده نکرد، بلکه مجموعهای از روش مبارزه خشونتپرهیز و مبارزه قهرآمیز خرابکارانه را برای اختلال در ماشین دولتی به کار برد. برای ماندلا مهم بود که درمبارزه مسلحانه مردم عادی کشته نشوند.