ابراهیم رئیسی که روز یکشنبه ۳۰ اردیبهشت، در حادثه سقوط هلیکوپتر کشته شد، هشتمین رئیس جمهوری اسلامی بود و پس از ابوالحسن بنیصدر، محمدعلی رجایی و علی خامنهای، چهارمین رئیسجمهوری بود که دوران ریاستش بر دولت را به پایان نرساند.
نگاهی به سرنوشت رؤسای جمهور در ایران نشان میدهد که به جز علی خامنهای، هفت رئیسجمهور دیگر یا برکنار و کشته شدند یا پس از دوران تصدیشان بر دولت جمهوری اسلامی مورد خشم و غضب حاکمیت قرار گرفتند.
رئیس جمهوری، سمتی بود که پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تصویب قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ به وجود آمد. در ساختار اولیه جمهوری اسلامی، مسئولیت تشکیل کابینه برعهده نخستوزیر بود اما با تغییرات قانون اساسی در دهمین سال وقوع انقلاب اسلامی، سمت نخستوزیر از تشکیلات جمهوری اسلامی حذف و مسئولیت تشکیل کابینه نیز به رئیسجمهور سپرده شد.
ابوالحسن بنیصدر، محمدعلی رجایی و علی خامنهای، سه رئیسجمهوری بودند که نخستوزیر داشتند. پس از آن در دوران ریاستجمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، محمود احمدینژاد، حسن روحانی و ابراهیم رئیسی، سمت نخستوزیر جای خود را به معاون اول رئیسجمهور داد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در تشکیلات جمهوری اسلامی، رئیسجمهور به ظاهر از طریق انتخابات ریاستجمهوری انتخاب میشود اما در اصل تنها کسانی میتوانند در انتخابات نامزد شوند که از سد نظارت استصوابی شورای نگهبان عبور کنند.
در امور اجرایی نیز هرچند که رئیسجمهور طبق قانون اساسی، عالیترین مقام اجرایی کشور محسوب میشود اما در عمل برای بیشتر امور کلان از سیاست خارجی گرفته تا آموزشوپرورش تحت نظارت رهبر جمهوری اسلامی تصمیمگیری میشود. هرگونه مخالفت یا سرپیچی رؤسای جمهور از آنچه «منویات رهبر» نامیده میشود نیز تبعاتی از برکناری تا مغضوب شدن در پی دارد.
ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیس جمهوری اسلامی، در پی مخالفتها با سپردن اختیارات نامحدود به رهبر جمهوری اسلامی در مجلس استیضاح و سپس برکنار شد. محمدعلی رجایی، تیرماه سال ۱۳۶۰ پس از ابوالحسن بنیصدر به مقام ریاستجمهوری رسید اما چند ماه بعد با وقوع انفجار در دفتر نخستوزیری کشته شد و پایان دوره ریاستجمهوریاش را ندید.
پس از رجایی، علی خامنهای به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد. او با مرگ روحالله خمینی به مقام رهبری جمهوری اسلامی رسید و ریاستجمهوری را به اکبر هاشمی رفسنجانی واگذار کرد.
هاشمی رفسنجانی که در شکلگیری انقلاب اسلامی نقش مهمی ایفا کرده بود، هشت سال رئیسجمهور بود. با وجود اینکه جریان نزدیک به هاشمی سعی داشتند که او را «سردار سازندگی» معرفی کنند، دوران هاشمی رفسنجانی به یکی از دورانهای پر از اختناق در ایران تبدیل شد و با وجود اینکه انتظار میرفت با پایان جنگ ایران و عراق وضعیت اقتصادی مردم بهتر شود، دامنه فقر و تنگناهای اقتصادی گستردهتر شد.
اکبر هاشمی رفسنجانی در سالهای پایانی عمر به یکی از افراد مورد غضب علی خامنهای و نزدیکانش تبدیل شد، تا آنجا که شورای نگهبان صلاحیتش را برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری تایید نکرد. رئیس دولت سازندگی دیماه ۱۳۹۵ فوت کرد.
سید محمد خاتمی، با وعده اصلاحات در سال ۱۳۷۶ به ریاستجمهوری رسید. خاتمی نیز دوران هشت ساله ریاستجمهوریاش را به رغم مخالفتهای شدید اصولگرایان به پایان رساند و با اینکه که از پشتوانه رای بالای مردم برخوردار بود، در برابر علی خامنهای و جریان سلطه در جمهوری اسلامی سر خم کرد و پس از پایان دوران ریاستجمهوریاش نیز به جمع افراد مغضوب رهبر جمهوری اسلامی پیوست.
محمود احمدینژاد، سال ۱۳۸۶ وقتی به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد، محبوب و مورد تایید علی خامنهای بود. او سال ۱۳۸۸ نیز در انتخاباتی پر از ابهام و سوال، رقبا را کنار زد و دوره دوم ریاستجمهوریاش را نیز شروع کرد. پس از اعتراضات سراسری مردم به نتایج انتخابات در سال ۱۳۸۸، علی خامنهای در سخنرانی نماز جمعه به صراحت از محمود احمدینژاد دفاع کرد. اما نام رئیسجمهور محبوب خامنهای نیز با پایان دوران ریاستجمهوریاش در فهرست مغضوبان ثبت شد.
محمود احمدینژاد در موارد مختلفی با علی خامنهای اختلاف داشت که جنجال مربوط به انتخاب اسفندیار رحیممشایی به سمت معاون اولی از آن جمله است.
دوران ریاست جمهوری حسن روحانی، با انتقادهای شدیدی که او در کارزارهای انتخاباتیاش به محمود احمدینژاد و محمدباقر قالیباف وارد کرد، از سال ۱۳۹۲ شروع شد.
با اینکه شواهد اثبات میکرد، توافق هستهای موسوم به برجام در دوره اول ریاستجمهوری روحانی با موافقت و تایید رهبر جمهوری اسلامی امضا شد، حسن روحانی و وزیر امور خارجهاش بابت توافق هستهای با انتقادهای زیادی از طرف اصولگرایان روبهرو شدند.
شدت این انتقادها نیز پس از آنکه خامنهای از زیر بار مسئولیت برجام شانه خالی کرد و دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا از توافق هستهای بیرون آمد، بیشتر هم شد.
حسن روحانی نیز از پشتوانه رای نسبی برخوردار بود ولی به نفع حاکمیت در برابر مردم ایستاد. با این حال، در پایان دوره ریاستجمهوریاش، او نیز یکی از مغضوبان علی خامنهای بود و سال ۱۴۰۲ صلاحیتش برای حضور در انتخابات خبرگان رهبری نیز تایید نشد.
ابراهیم رئیسی، سال ۱۴۰۰ در سردترین انتخابات ریاست جمهوری و در حالی که مشارکت مردم به کمترین میزان تاریخی رسید، در جایگاه رئیس دولت سیزدهم قرار گرفت. با انتخاب رئیسی، معنای ظاهری انتخابات ریاستجمهوری نیز از بین رفت. زیرا با نظارت استصوابی شورای نگهبان، اصلیترین رقبا کنار گذاشته شدند تا رئیسی به قدرت برسد.
رئیس دولت سیزدهم وعده داده بود که فقر را ریشهکن میکند، سالانه یک میلیون خانه برای اقشار کمبضاعت جامعه میسازند. هزینههای درمان را کاهش میدهد و تورم را کنترل میکند. با گذشت نزدیک به سه سال نهتنها هیچیک از وعدههای رئیسی محقق نشد که تورم افزایش یافت. فقرا فقیرتر شدند و اقشار متوسط به زیر خط فقر سقوط کردند. خانهای هم ساخته نشد.
با این حال، خامنهای چنین وانمود میکرد که از عملکرد رئیسجمهور منصوبش راضی است. هرچند که اخبار پشت پرده از رقابت سخت رئیسی و مجتبی بر سر جانشینی علی خامنهای پرده برمیداشت.