با فرارسیدن ۱۱ فوریه ۲۰۲۰ (۲۲ بهمن ۱۳۹۸)، انقلاب ایران ۴۱ ساله میشود. انقلاب ایران نقطه عطفی بود در تاریخ منطقه که نه تنها اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران را دگرگون کرد بلکه بر روابط و مناسبات سیاسی منطقه نیز تأثیر ژرفی بجای گذاشت.
پس از سرنگونی شاه و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران، نقشه ائتلافها، دوستیها و دشمنیها در منطقه نیز دگرگون شد. ایران که دوست و همپیمان آمریکا بود به دشمن وی تبدیل گردید و عراق که متحد اتحاد جماهیر شوروی بود، بیشتر به آمریکا نزدیک شد. افزون بر آن ۸ سال جنگ میان عراق و ایران، جهان عرب را دچار اختلاف و چند پارگی کرد.
از جانب دیگر، ایران سیاست توسعه طلبانهای را در پیش گرفت و با شعار صدور انقلاب، تلاش کرد تا ايدئولوژی، فرهنگ و دیدگاههای خود را بر کشورهای منطقه تحمیل کند که در نتیجه روابط خارجی ایران با اکثریت کشورهای عربی منطقه از دوستی به دشمنی گرایید.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
حال پس از گذشت ۴۱ سال، میخواهیم نگاهی بیندازیم به انقلاب ایران که آیا تغییراتی در دیدگاهها، ارزشها و رفتارهای رژیم ایران پدید آمده است یا خیر؟ و آیا انقلاب ایران به اهداف مورد نظر خود رسیده است یا خیر؟
در رابطه به دیدگاهها، ارزشها و اهداف، پس از پیروزی انقلاب، امام خمینی، از حکومت اسلامی جهانی سخن گفت و رژیم ایران بر مبنای قانون اساسی اش که در ۱۹۷۹ به تصویب رسید، رسالت خود را الهی و فرا مرزی تعریف کرده، صدور انقلاب و گسترانیدن ارزشهای آن در منطقه و جهان را جزو مسئولیتهای انقلابی و الهی خود خواند.
رژیم ایران سیاست خارجی خود را بر اساس همین دیدگاهها عیار کرده در صدد تغییر و براندازی رژیمهای کشورهای منطقه بر آمد و برای اینکه بتواند اهداف خود را پیاده کند، گروههای سیاسی و شبه نظامی در کشورهای مختلف، تشکیل داد.
اما با گذشت زمان، رژیم ایران از شعار صدور انقلاب صرفنظر کرد، هرچند در عمل برای تحقق این هدف، فعالیت های خود را تداوم بخشید. همچنان رژیم ایران از شعار «حکومت جهانی اسلام» و «وحدت جهان اسلام» تحت رهبری ایران که در دوران خمینی، ترویج داده میشد، عقب نشینی کرده در دوران خامنهای آن را به شعار «بیداری اسلامی»، تعدیل کرد.
خامنهای برای ترویج شعار بیداری اسلامی، از سال ۱۳۹۰ تا کنون ۸ کنفرانس بین المللی بیداری اسلامی برگزار کرده و در سخنرانی های خود در این کنفرانسها، قیام و اعتراضاتی را که در کشورهای اسلامی و عربی رخ داده از نتایج و ثمرات انقلاب ایران، قلمداد کرده است، در حالیکه قیامگران و معترضان در این کشورها، عدم وابستگی خود را به جریانهای اسلام سیاسی ابراز داشته اند.
در رابطه به دشمنی با امپریالیسم جهانی و ابرقدرت آمریکا، هرچند تغییری در شعارهای رژیم نیامده و از زمان خمینی تا کنون، رابطه سیاسی ایران با ابرقدرت آمریکا، قطع است، اما هرگاه که مصلحت تقاضا کرده رژیم ایران در عمل با آمریکا رابطه بر قرار کرده و از همکاری و هماهنگی با امپریالیسم جهانخوار ابایی نداشته است.
ماجرای «ایران گیت»، همکاری با آمریکا در افغانستان و عراق، مذاکرات محرمانه در باره برنامه هستهای، پیش از علنی شدن آن و رها کردن زندانیهای آمریکایی در دوره دونالد ترامپ، نمونه هایی از این دست، همکاریها است.
در رابطه به شعار «نه شرقی، نه غربی» که رژیم ایران از آغاز انقلاب، سیاست خارجی اش را بر اساس آن استوار کرده بود، پس از دهه ۷۰ نیز دستخوش دگرگونی شده و این رژیم با روسیه همپیمان گردید و با چین روابط دوستانه برقرار کرد. حتی بالاتر از آن، به کمک ارمنستان مسیحی در برابر آذربایجان شیعه مذهب، پرداخت.
رویدادهای یاد شده، نشان میدهد که سیاست خارجی رژیم ایران، همیشه بر مبنای ارزشهای ایدئولوژیک استوار نبوده است، بلکه هرگاه که مصلحت تقاضا کرده، آن ارزشها را به فراموشی سپرده است.
البته بایسته این بود که رژیم ایران بجای تداوم به سیاستهای خصمانه و توسعه طلبانه در منطقه، سیاست خارجی خود را در این مدت طولانی، مورد بررسی و ارزیابی قرار میداد و از خود میپرسید که آیا رفتار سیاسیاش، مورد پذیرش همسایگانش بوده است یا خیر؟ آیا در تأمین امنیت و ثبات در عراق پسا صدام، موفق بوده است یا خیر؟ آیا توانسته است به عنوان عضوی در منطقه خاورمیانه، در تأمین نظم و ثبات و توسعه پایدار منطقه، نقش سازندهای داشته باشد یا خیر؟
البته روشن است که پاسخ همه این پرسشها، منفی است؛ زیرا تا هنوز هیچ گونه تغییری در ماهیت توسعه طلبانه و ستیزه جویانه رژیم ایران، به وجود نیامده است. در واقع سیاست خارجی ایران بر ترس و نگرانی استوار است که مبادا نظام سرنگون شود و رؤیای امپراتوریاش، بر باد رود.
اکنون رژیم ایران، در حالیکه چهل و یکمین سالگرد انقلاب خود را جشن میگیرد، تا هنوز سیاست خارجیاش با کشورهای منطقه، دشمنانه و توسعه طلبانه بوده، هم تأسیسات نفتی خلیج فارس را و هم منافع آمریکا را در منطقه، هدف قرار میدهد.
نظام جمهوری اسلامی ایران، از آغاز تا کنون، سعی کرده سیاست خارجی خود را رنگ ارزشی و اخلاقی دهد، تا مشروعیت پیدا کرده و مورد پذیرش قرار گیرد، اما برنامههای توسعه طلبانه اش در منطقه و رفتار خصمانه اش با همسایه ها و جهان، با این ادعا سازگاری نداشته است.
از این جهت، دیده میشود که ایران با گذشت هر روز بیشتر از پیش به سوی انزوا رفته و در ادبیات بینالملل به عنوان یک کشور منفور شناخته میشود و کانونهای پژوهشی غرب، از آن به عنوان یکی از عمده ترین منابع تهدید برای امنیت و ثبات منطقه یاد میکنند.
© IndependentArabia