پیروزی روسیه در اوکراین ناممکن و شکستش هم فاجعه‌ای برای صلح جهانی است

تصوری که رهبری کرملین از لشکرکشی به اوکراین و درهم کوبیدن سریع آن کشور داشت کاملا نادرست از آب درآمد

نیروهای ارتش اوکراین در نزدیکی منطقه کورسک در روسیه. عکس از  aletihad.ae

ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، هرگز انتظار نداشت جنگی که در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ علیه اوکراین به راه انداخت به قلب خاک روسیه در منطقه کورسک هم برسد. در ششم ماه اوت جاری نیروهای ارتش اوکراین به خاک روسیه یورش بردند و حدود یک هزار ۳۰۰ کیلومتر از اراضی روسیه را اشغال کردند. این در حالی است که هدف اصلی روسیه از حمله به اوکراین الحاق چهار استان تشکیل‌دهنده منطقه دونباس در شرق دور اوکراین به سرزمین‌هایی بود که در سال ۲۰۱۴ به اشغال روسیه درآمده بود. افزون برآن، در همان سال ولادیمیر پوتین با صدور بیانیه‌ای رسمی الحاق شبه‌جزیره راهبردی کریمه به خاک روسیه را اعلام کرد.

در آغاز جنگ، پوتین در یک سخنرانی تلویزیونی حمله به اوکراین را «عملیات نظامی ویژه» خواند. او با اشاره تلویحی به اینکه اوکراین در مقایسه با روسیه کوچک‌تر و ضعیف‌تر است و سزاوار این نیست که دومین ارتش بزرگ جهان علیه آن جنگی راه اندازد، تاکید کرد که هدف از ماموریت نیروهای روسیه در اوکراین راه‌اندازی جنگی تمام‌عیار نیست. اغلب ناظران، به‌ویژه ناظران غربی و بی‌طرف، بر این باورند که رئیس‌جمهوری روسیه و بیشتر مقام‌های بلندپایه کرملین (به استثنای افسران ارشد ارتش و روسای سازمان‌های اطلاعاتی) جنگ را با این تصور آغاز کردند که حمله به اوکراین برای ارتش روسیه نوعی سرگرمی خواهد بود. رهبران کرملین چنین پیش‌بینی می‌کردند که حمله به اوکراین در کمتر از یک هفته به سقوط شهر کی‌یف، پایتخت اوکراین، دستگیری ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری آن کشور، اعضای دولتش و یا فرار آن‌ها به خارج منجر خواهد شد و دولت جدیدی که به فدارسیون روسیه وفادار باشد روی کار خواهد آمد.

در واقع، از زمان انقلاب میدان نزاله‌ژنوستی (میدان استقلال) در سال ۲۰۱۴ که به سرنگونی ویکتور یانوکوویچ رئیس‌جمهوری سابق نزدیک به مسکو منجر شد، کشمکش روسیه و غرب برسر دولت و نظام حاکم در اوکراین آغاز شد و همچنان ادامه دارد. پوتین به اوکراین و گروه کشورها و جمهوری‌هایی که زمانی بخشی از حوزه حیاتی نفوذ شوروی یا بخشی از قلمرو اتحاد جماهیر شوروی بودند، به‌گونه‌ای نگاه می‌کند که گویا کشورهای مزبور هنوز در همان شرایط قرار دارند. این اندیشه باعث شد رئیس‌جمهوری روسیه خود را مسئول بازگرداندن شکوه روسیه تزاری بداند و، بدون توجه به نظام کمونیستی، اتحاد جماهیر شوروی را امتداد تاریخی امپراتور پهناوری قلمداد کند که تزارهای بزرگی مانند پتر اول و کاترین دوم در قرن شانزدهم و هفدهم آن را پایه‌گذاری کرده‌اند.

رئیس‌جمهوری روسیه، در مقام یکی از اعضای دستگاه امنیتی شوروی سابق در آلمان شرقی، بارها در اظهاراتش به زخم عمیقی که سقوط اتحاد جماهیر شوروی از خود به‌جا گذاشت اشاره کرده است. به همین دلیل، پوتین معتقد است که ماموریت اساسی او بازگرداندن عناصر تشکیل‌دهنده امپراتوری روسیه ازجمله اوکراین است و این ماموریت با اعمال نفوذ منطقه‌ای شروع می‌شود. در مقاله‌ای که قبل از تهاجم روسیه به اوکراین منتشر شد، پوتین به بررسی ریشه‌های مشترک تاریخی، قومی و مذهبی روسیه و اوکراین پرداخت و به این نتیجه رسید که ملت اوکراین از ملت روسیه جدا نیست. پوتین با رد این تصور که اوکراین یک کشور مستقل و مردمش ملتی جدا از روسیه‌اند، از بازی رقابت با غرب فراتر رفت. به همین دلیل، جنگی که در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد، به‌جای تلاش برای گسترش دامنه نفوذ و منافع، نشان‌دهنده تلاش مسکو برای بلعیدن کشور اوکراین بود. جنگی که رئیس‌جمهوری روسیه علیه اوکرایان آغاز کرد، بیش از اینکه جنگی ژئوپلیتیک باشد، مبارزه‌ای در راستای تحقق اهدف ایدئولوژیک پوتین بود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

با این حال، چند هفته پس از آغاز حمله روسیه به اوکراین، وضعیت جنگ به‌گونه‌ای تغییر کرد که خلاف تصور رهبر روسیه بود. حمله به کی‌یف با شکست مواجه شد و نیروهای اوکراینی، که هم تعدادشان در مقایسه با ارتش روسیه کمتر بود و هم از لحاظ تسلیحات و تجهیزات فنی ضعیف بودند، توانستند با حمایت گسترده آمریکا و غرب و با بهره گرفتن از روش‌های جنگی در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، در برابر نیروهای روسیه مقاومت کنند. درنتیجه، بدون پرداختن به جزئیات حمله ناکام روسیه و ضدحمله‌های اوکراین در سال‌های ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳، می‌توان گفت که جنگ اوکراین بیش از آنچه انتظار می‌رفت طولانی شد و این واقعیت را برملا کرد که قدرت نظامی روسیه برای مبارزه در یک جنگ نسبتا طولانی کافی است، اما برای دستیابی به پیروزی قاطع و توقف جنگ در زمانی که مناسب منافع روسیه باشد کافی نیست. موفقیت ارتش روسیه در مقابله با ضدحمله اوکراین در سال گذشته و شکست آن در اشغال مجدد شهر خارکف این حقیقت را عملا آشکار کرد.

کشورهای غربی که از اوکراین حمایت مالی و تسلیحاتی می‌کردند نمی‌توانستند برخی از خواسته‌های کی‌یف را برآورند. به همین دلیل، چالش‌های سیاسی کنگره ایالات متحده تصویب بسته مهم کمک‌های نظامی و مالی به مبلغ تقریبی ۶۵ میلیارد دلار به اوکراین را شش ماه به تعویق انداخت و ارتش اوکراین را با مشکل کمبود مهمات مواجه کرد. درنتیجه، روسیه با بهره‌جویی از این چالش حملات گسترده‌ای را تا بهار سال ۲۰۲۴ در نقاط مختلف اوکراین ازجمله در اطراف منطقه دونباس انجام داد و به موفقیت‌های قابل توجهی دست یافت.

با این حال، پیشرفت نظامی غیرمنتظره ارتش اوکراین و نفوذ آن به منطقه راهبردی کورسک در خاک روسیه، بسیاری از ناظران را شگفت‌زده کرد، به‌ویژه اینکه هرچند حمله ارتش اوکراین به قلمرو روسیه در نگاه اول اقدامی تاکتیکی به نظر می‌رسید، اما این امر با گذشت زمان به یک تحول راهبردی مهم بدل شد. در واقع، موفقیت نیروهای اوکراینی در نفوذ به خاک روسیه به‌تنهایی یک تحول بزرگ در جنگ تلقی می‌شود، زیرا این نخستین باری است که پس از جنگ جهانی دوم نیروهای خارجی وارد خاک روسیه می‌شوند.

منطقه کورسک که صحنه بزرگ‌ترین نبرد تانک‌ها در جنگ جهانی دوم و در تاریخ درگیری اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی بود، برای روسیه اهمیت ویژه‌ای دارد و نماد مقاومت شوروی محسوب می‌شود. علاوه بر آن، ولادیمیر پوتین، که رهبری روسیه را از ربع قرن به این سو در دست دارد، همواره سعی می‌کند در سخنرانی‌هایش از نمادهای بزرگ میهنی که به شکست آلمان نازی منجر شد به‌منزله بخش مهمی از تاریخ روسیه بزرگ، که از دوران تزار تا دوره اتحاد جماهیر شوروی و فدراسیون روسیه امروزی امتداد دارد، یاد کند.

اگرچه کرملین با کنترل رسانه‌ها و پوشش تبلیغاتی درمورد نفوذ نیروهای اوکراین به منطقه کورسک، تلاش بسیار کرد تا تحولات ناشی از حمله ارتش اوکراین به خاک روسیه را بپوشاند، اماچهار هفته بقای نیروهای اوکراینی در کورسک و تصرف حدود یک هزار و ۳۰۰ کیلومتر مربع خاک روسیه، حاکی از ناتوانی ارتش روسیه است. ناکامی نیروهای روسیه در پایان دادن به اشغال اراضی کشور و از بین بردن نیروهای متجاوز یا بیرون رندان آن‌ها، پرسش‌های بسیاری را درمورد ضعف‌های ساختاری روسیه مطرح کرده است.

نادیده گرفتن نفوذ نیروهای اوکراین به خاک روسیه و متهم کردن غرب به حمایت از اوکراین (حتی اگر درست باشد) نمی‌تواند برای دومین ابرقدرت جهان از نظر نظامی توجیهی باشد تا در قبال این تحول خطرناک، که رهبران سیاسی و نظامی روسیه را به‌شدت نگران کرده است، سکوت اختیار کند. هرچند تهدیدهای ناشی از نفوذ نیروهای اوکراین به خاک روسیه هنوز ساکنان شهرهای بزرگ را نگران نکرده است، اما برای همه روشن است که روسیه در جنگ با اوکراین با کاستی‌ها و چالش‌های بزرگی روبه‌رو است.

البته حمایت گسترده غرب از اوکراین مانع سقوط کی‌یف شد و میان روسیه به‌منزله کشوری ابرقدرت و اوکراین به‌منزله دروازه ورود به اروپا تعادل ایجاد کرد که می‌تواند مسیر پایان دادن به جنگ را با گزینه‌های دیپلماتیک هموار کند، گزینه‌هایی که روسیه نتواند در چارچوب آن خود را پیروز جنگ اعلام کند. از سوی دیگر، بعید است که ایالات متحده و ناتو به دنبال شکست روسیه باشند، زیرا شکست روسیه که حدود ۱۰ هزار کلاهک هسته‌ای در اختیار دارد می‌تواند تهدید بزرگی برای صلح جهانی باشد.

از این‌رو، اگر نیروهای اوکراینی درصدد مقابله با ضدحمله روسیه برآیند، ممکن است حملات شدید ارتش روسیه به شهرها و زیرساخت‌های اوکراین و تلاش برای پیشرفت در منطقه دونباس، مسیر دیپلماتیک پایان دادن به جنگ را هموار کند، مسیری که روسیه هم به آن نیاز دارد.

درنتیجه، می‌توان گفت که تصوری که رهبری کرملین از لشکرکشی به اوکراین و درهم کوبیدن سریع آن کشور داشت کاملا نادرست از آب درآمد. از سوی دیگر، شکست روسیه نیز امکان‌پذیر نیست و همین کافی است که مسکو در جنگ علیه اوکراین به پیروزی دست نیافت. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا سرنوشت جنگ اوکراین به کجا خواهد رسید؟ آیا او برای پایان دادن به جنگ عجله خواهد کرد؟ اگر کامالا هریس برنده شود چه؟ آیا دولت جدید به سیاست دولت بایدن مبنی بر طولانی کردن جنگ برای تضعیف تدریجی روسیه و حذف آن از معادله رویارویی بزرگ بعدی با چین ادامه خواهد داد؟

برگرفته از روزنامه النهارالعربی

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه