بازرگانی که در کسبوکارش گره افتاده بود، به امید گشایش نذر کرد که ۴۰ شب شمع مسجدی را تامین کند. در این مدت، هر شب خادم مسجد به سراغ بازرگان میرفت و شمع شبانه را از او میستاند. خادم مسجد روزها پس از پایان آن ۴۰ شب، همچنان سراغ بازرگان میرفت و شمع شبانه را میطلبید تا اینکه تنها یک شمع برای بازرگان باقی ماند و قصه رسید به آنجا که «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است». ضربالمثلی که حکایت این روزهای ما ایرانیان است، هرچند ایدئولوژی حاکم بر جمهوری اسلامی این مثل را مغایر با «سیره نبوی» میداند.
طی روزهای اخیر، رسانههای جمهوری اسلامی بهتناوب از ارسال کمکهای نقدی و غیرنقدی به غزه و لبنان خبر دادند و علی خامنهای و چندین مرجع تقلید دیگر برای اختصاص «سهم امام» به غزه و لبنان فتوا صادر کردند. درست در همین روزها نیز اخبار ترک تحصیل کودکان بهدلیل فقر، و قطع توزیع شیر در مدارس درپی نبود بودجه کافی بار دیگر در کانون توجه قرار گرفت.
از حدود ۱۱۰ هزار مدرسه موجود در سراسر ایران، شیر رایگان تنها در ۶۲ هزار مدرسه توزیع میشد که آن نیز قبل از پایان نخستین ماه سال تحصیلی جدید قطع شد. محمداسماعیل مطلق، رئیس دبیرخانه شورای عالی سلامت و امنیت غذایی، در توجیه این اقدام بهصراحت گفت که «در سال جاری بودجهای برای این طرح در نظر گرفته نشده است».
رئیس دبیرخانه شورای عالی سلامت و امنیت غذایی از سازمان برنامه و بودجه خواست که اعتبار مورد نیاز توزیع شیر رایگان در مدارس را تامین کند؛ زیرا توزیع شیر رایگان در مدارس زیر طرح امنیت غذایی تعریف شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
شیر رایگان در مدارس، تنها دو بار در هفته توزیع میشد و اقدامی برای پیشگیری از سوءتغذیه کودکان بهخصوص در مناطق محروم بود. کودکانی که به دلایلی از جمله فقدان فضای آموزشی مناسب، کمبود معلم و فقر در معرض محرومیت از تحصیلاند.
بر مبنای دادههای رسمی، در سال تحصیلی گذشته حدود یک میلیون دانشآموز از تحصیل محروم شدند. برخی از آنان در مقطع ابتدایی و برخی نیز در مقطع متوسطه اول و دوم بودند. گزارش روزنامه اعتماد نشان میدهد که بیشترین جمعیت بازماندگان از تحصیل را دانشآموزان ۱۵ تا ۱۷ ساله تشکیل میدادند. در این سال، جمعیت ۱۵ تا ۱۷ سالهها، سه میلیون و ۵۵۲ هزار و ۸۸۹ نفر بود که از این میان، ۵۵۶ هزار و ۹۹۴ نفر آنها از تحصیل بازماندند.
همچنین جمعیت کودکان شش تا ۱۱ ساله در سال تحصیلی گذشته، ۹ میلیون و ۸۶ هزار و ۸۰۵ نفر بود. از این میان، ۹۶ هزار و ۲۰۲ نفر از پسران و ۷۸ هزار و ۹۱۲ نفر از دختران از تحصیل بازماندند. یعنی در مجموع ۱۷۵ هزار و ۱۱۴ نفر از کودکان شش تا ۱۱ ساله بیرون از مدرسه بودند.
اما ماجرا به قطع توزیع شیر رایگان در مدارس و محرومیت از تحصیل کودکان ختم نمیشود، چون طبق گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس بیش از سه میلیون دانشآموز در ایران در کلاسهای فرسوده و ناامن درس میخوانند. کلاسهایی که هرلحظه امکان فروریختن سقف و دیوارشان وجود دارد و فاقد تجهیزات گرمایشی و سرمایشی و حتی سرویس بهداشتی مناسباند.
خبرگزاری حالوش، که اخبار بلوچستان را پوشش میدهد، بهتازگی ویدیویی از یک کلاس درس در روستای همتآباد زرآباد از توابع شهرستان کنارک منتشر کرده است که نشان میدهد دانشآموزان روی زمین و در کلاس بدون دیوار و سقف و زیر آفتاب سوزان درس میخوانند.
دهها مدرسه دیگر نیز در نقاط مختلف ایران شرایطی مشابه این دارند. کمتر از یک ماه پیش، کارشناسان آموزش درباره شرایط خطرناک دانشآموزان در ۹۰۰ مدرسه نامقاوم استان کردستان هشدار دادند و اعلام کردند که از حدود سه هزار مدرسه موجود در این استان، دستکم ۳۰ درصد آنها به مقاومسازی یا تخریب و بازسازی نیاز دارند و در غیر این صورت تکرار اتفاقهایی مانند آتشسوزی مدرسه دخترانه روستای شینآباد بعید نیست.
در نخستین روزهای مهرماه نیز دستکم دو حادثه در مدارس فرسوده اصفهان و آذربایجان غربی رخ داد: روز اول مهر ریزش سقف کلاس هنرستانی در آذربایجان غربی و مصدومیت دو دانشآموز خبرساز شد و روز هفتم مهر نیز ریزش سقف مدرسهای در اصفهان پنج دانشآموز را مصدوم و راهی بیمارستان کرد.
مسئولان آموزشوپرورش همواره در واکنش به این گونه رخدادها ادعا میکنند که بودجه نوسازی و بازسازی مدارس را ندارند و درست در همین شرایط سیل کمکهای جمهوری اسلامی از کانالهای مختلف به غزه و لبنان ادامه دارد.
کمیته امداد خمینی حقوق یک روز کارکنان این نهاد را به لبنان اختصاص داد و گروهی از زنان وابسته به جمهوری اسلامی با عنوان «حمایت از مقاومت» کارزاری به نام «همدلی طلایی» به راه انداختند و از زنان دعوت کردند که طلاها و پساندازهایشان را به غزه و لبنان هدیه کنند.
جمعیت هلال احمر نیز شماره حسابی برای واریز کمکهای نقدی به غزه و لبنان اعلام کرد. پیرحسین کولیوند، رئیس جمعیت هلال احمر، نیز از ارسال ۱۰۰ کامیون ارزاق وبه لبنان خبر داد و گفت که طی روزهای آینده ۱۰ هزار تن کمک با کشتی به این منطقه ارسال میشود.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، نیز که پس از کشته شدن سید حسن نصرالله به لبنان سفر کرد، محمولههایی از کمکهای جمهوری اسلامی به حزبالله را با خود به لبنان برد. او در نشست خبری نیز بهصراحت گفت که کمکهای تهران به غزه و لبنان ادامه دارد.
اینها تنها بخشی از کمکهای جمهوری اسلامی به حزبالله و حماس است. سیل کمکهای نقدی و غیرنقدی به غزه و لبنان پس از آن آغاز شد که رهبر جمهوری اسلامی «اجازه» داد «نصف سهم امام از وجوهات شرعیه» که معادل «یک چهارم خمس» است، به مردم جنوب لبنان اختصاص داده شود.
همزمان برخی دیگر از مراجع تقلید از جمله مکارم شیرازی، جوادی آملی، نوری همدانی، وحید خراسانی و سبحانی نیز اختصاص «بخش یا نیمی از سهم امام» به لبنان را «مجاز» دانستند.
کمکهای نقدی و غیرنقدی جمهوری اسلامی به لبنان و غزه تازگی ندارد و پیش از این نیز بارها اتفاق افتاده است. در نقطه مقابل نیز مردم ایران همواره با سر دادن شعارهایی مانند «نهغزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» مخالفتشان را با این گونه اقدامها اعلام کردهاند. به باور آنان، این کمکها صرفا به غیرنظامیان و آوارگان فلسطینی و لبنانی اختصاص نمییابد و بخشی از حمایت جمهوری اسلامی از گروههای شبهنظامی حماس و حزبالله برای تنشآفرینی در منطقه است.
برای میلیونها ایرانی که در پی بحرانهای اقتصادی ناشی از سیاستهای جمهوری اسلامی، توان تامین نیازهای حداقلی را ندارند، حکم کمک به غزه و لبنان، حکم همان چراغی را دارد «که به خانه رواست نه به مسجد»، اما ایدئولوژی حاکم بر جمهوری اسلامی این ایده را نمیپذیرد.
به همین دلیل است که رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی بارها مطالبی در رد محتوای این ضربالمثل منتشر کردهاند و با استناد به انواع احادیث، روایات و آیات قران اصرار دارند که آن را خلاف آموزههای اسلام معرفی کنند.