سالها پیش، زمانی که محصل بودم یکی از مشغولیات و علاقمندی های شخصیام نوشتن کارتپستالهای تبریک نوروزی برای همکلاسیها، دوستان و بستگان هم سن و سالم بود. خرید کارت پستالها، انتخاب طرح و نقش کارتها بسته به علاقه و نسبتی که با فرد داشتم متفاوت بود. متن کارتها و خوشنویسی، ارسال آن با پست یا تقدیم حضوری آنها بخش دیگری از این مشغولیت شیرین روزهای پایان سال و ایام نوروز محسوب میشد.
فرهنگ کارتنویسی را ترک نکردهام، اما دایره تبریکنویسیام در مقایسه با دهههای گذشته، وسعت و شکل دیگری یافته است. کارتی که امروز بایستی بنویسم، صفحهای از یک روزنامه الکترونیکی است و مخاطبانم، نه یک فرد بلکه میلیونها ایرانی و فارسیزبانانی هستند که در ایران و اقصی نقاط جهان، خواننده رسانه ایندیپندنت فارسی میباشند.
خوانندگانی که در پایان سال، نگاهی میکنند به آنچه که در پشت سر گذاشتند و آنچه که در پیش رو دارند.
پس اینگونه آغاز کنم که سال رو به پایان برای ایرانیان سالی پر اضطراب و مملو از حوادث پیشبینینشده بود.
سالی که در ۲۵ فرودین ماه آن، مردم با خبر شلیک دهها موشک و پهپاد به سمت اسراییل از خواب بیدار شدند. بهت و عواقب و نتایج احتمالی این حمله چند هفته متوالی به طول انجامید و اسرائیل در واکنش، نقاطی را در مراکز نظامی ایران هدف قرار داد.
پس از آن، سانحه عجیب سقوط هلیکوپتر ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری به همراه گروهی از جمله وزیر امور خارجه، حسین امیر عبدالهیان اتفاق افتاد.
رئیس جمهور نظام جمهوری اسلامی در این رویداد کشته شد و ایران به سمت انتخاباتی زود هنگام رفت.
انتخاباتی که از جانب مردم ایران به شکل گستردهای تحریم شد و مسعود پزشکیان با کمترین رأی ممکن در تاریخ نظام جمهوری اسلامی به ریاست جمهوری انتصاب گردید.
و تابستان مردم با کش و قوس انتخابات و حواشی پس از آن به پایان رسید تا به پاييز و شدت گرفتن جنگ بین اسرائیل و نیروهای نیابتی حکومت در منطقه رسیدیم.
با کمال ناباوری، حزب الله لبنان این گروه افسانهای که با ثروت ایرانیان پَروار شد و بازوی دفاعی نظام در منطقه بود هدف حملات کوبنده اسرائیل قرار گرفت.
جمهوری اسلامی به خونخواهی سران سپاه و بیشتر به دلیل حفظ پرستیژ، بار دیگر در ۱۰ مهر ماه به اسرائیل حمله موشکی کرد.
همانطور که حزب الله در محاسبات خود برای انجام حملات نامنظم به اسرائیل اشتباه کرده بود و این اشتباهات به قیمت حذف رهبران و تشکیلات این گروه تمام شد، جمهوری اسلامی نیز همین اشتباه را تکرار کرد.
خبرگزاریها و مراکز اطلاعاتی امنیتی گزارش دادهاند که در حملات متقابل اسرائیل به ایران در ۵ آبانماه، سیستم دفاع هوایی ایران آسیب جدی دید.
شاید سیستم دفاعی کشور آسیب جدی دیده بود، اما این آسیب، آسیب به نظام دیده شد، نه آسیب به ایران. ایران هرگز در مقابل جمهوری اسلامی بی دفاع نبوده و وقایع و حوادث ماههای گذشته نشان داده که چگونه مردم سد دفاعی ایران در مقابل این حکومت شدند.
بگذارید میانبر زده و اینجا دفاع از ایران را به رخ قوم حاکم بکشم. شب چهارشنبه سوری ۱۴۰۳ که از آن کمتر از بیست و چهار ساعت گذشته است، شب دفاع از ایران و هویت ایرانیان بود.
من در تمامی سالهایی که دور از وطن بودهام، برگزاری چنین چهارشنبه سوری پرشوری را به خاطر ندارم. ایرانیان این جشن ملی را تبدیل به گردهمایی ملی میهنی کردند که در آن رقص و نور و شور از چهار گوشه کشور میبارید. دلیل آن، تقارن ماه رمضان و اجبار حکومت برای انجام تکالیف مذهبی به ملت ایران و ممانعت از برگزاری جشن نوروز به شکل مرسوم آن به دلایل همزمانی با روزهای مذهبی در تقویم مسلمانان بوده است.
هرچند که سالهای گذشته نیز برگزاری نوروز را مختصر و در حد زدن شیپور و دهل در تلویزیون سراسری برگزار میکردند و از جشن و سرور هرگز خبری نبوده است. رهبر جمهوری اسلامی نیز طبق عادت میآید، روی صندلی چوبی مینشیند در حالیکه کنارش میز ساده و ساعتی و قابی از تصویر خمینی است تا به با این شکل انقلابی، اسلامی و خالی از رنگ و شادی و مهر، سال نو را و نه نوروز را به مردم تبریک بگوید.
کارت پستالی که جمهوری اسلامی در چهل و شش سال گذشته برای مردم نوشته است، نه خوانده شده و نه قابل پذیرفتن و دیدن بوده است.
و در سه شنبه شب، ۲۸ اسفندماه ۱۴۰۳، مردم ایران به این نظام نشان دادند که ایرانی بودن، نوروز و جشنهای ملی آن تصویر درخشانی است که میخواهند در خانههایشان داشته باشند و به آن افتخار کنند.
می دانم که قیمت کالاها سر به فلک گذاشته است، بیکاری بیداد میکند. مشکل تأمین آب و برق وجود دارد و گذران زندگی بسیار دشوار شده، اما ایران تمام نشده است و سال جدید را به امید تغییرات بزرگ و آمدن شادی حقیقی و رفاه و امنیت، آغاز کنیم. حکومتی که فساد از سر و روی آن میبارد و در ایران و جهان منزوی شده است، دارد به تاریخ میپیوندد؛ همان تاریخی که از تهاجم قومهای متجاوز و ضد ایرانی و حاکم بر کشور، ثبت شده است و قوم جمهوری اسلامی نیز بخشی از آن تاریخ خواهد شد.
ملی گرایی ایرانیان هیزم آن خرمنی است که دارد ریشه و بُن این حکومت ضد ایران و ایرانی را میسوزاند.
همانگونه که وقایع سال گذشته، قابل پیشبینی نبود و به شکل حیرت انگیزی وضعیت منطقه را به طور کامل دگرگون کرد، این اتفاقات میتواند سر زده در خانه ما را نیز بزند.
سخن کوتاه کرده و تبریک نوروزی خود را با این نوشته زیبا و پرمفهوم استاد احسان یارشاطر فقید، ایران دوست و ایران شناس بزرگ به پایان میبرم: «ما دو گونه وطن داریم. یکی آنکه میان دریای مازندران و خلیج فارس قرار دارد، با کوههای بلند و رودهای کم آب وصحراهایی فراخ و ریگزارها و شورهزارهایی گرم... وطن دوم ما اما وطنیست که در آفاق ذهن ما خانه دارد. وطنی که در آن رودکی چنگ بر میگیرد و سرود شادی مینوازد و فردوسی داستان دلاوریهای قهرمانان ما را سر میدهد... وطن خاکی ما پیوسته در معرض آفات و تاراج است و وطن معنوی ما اما از گزند دستبرد ویرانگر حوادث در امان… آفتابی است که پیوسته میتابد و زنده و پایدار است.»
و از اینروست که این وطن فرهنگی در هزارههای گذشته از دستبرد مصون مانده و به کمک وطن خاکی آمده است. در شب چهارشنبه سوری که پشت سر گذاشتیم به روشنی مفهوم این وطن دوم را دیدیم.
این بار مردم ایران کارتپستالی برای جمهوری اسلامی تدارک دیدهاند با نوشتهای در درونش: شما میروید و ایران میماند.
ایران، شادباش و دیر زی و بختت پیروز. سال نو مبارک