برای ورزش ایران حسرتهای جدیدی در حال شکل گرفتن است؛ حسرتهای ناشی از دوران تازه سیاسی- اجتماعی ایران که در ورزش هم پدیدار شدهاند. از پاسخ منفی الکساندر نوری به پیشنهادهای ایرانی تا مهاجرتهای ورزشکاران ایرانی. چه خبر است؟ در همین یک دهه گذشته بازیکنان دوملیتی به خانه برمیگشتند و برای تیم ملی فوتبال ایران بازی میکردند، اما حالا حکایت ورزش ایران حتی متفاوت با همین سالیان اخیر است.
الکساندر نوری، مربی ایرانی - آلمانی سابق وردربرمن، پیش از آن که در آغاز فصل جاری بوندسلیگا به عنوان دستیار یورگن کلینزمن به هرتابرلین برود، پیشنهادهایی از ایران دریافت کرد. مهدی تاج، رئیس وقت فدراسیون فوتبال، پس از جام ملتهای آسیا میخواست او را به عنوان جانشین کارلوس کیروش انتخاب کند. به نظر میرسید که این پیشنهاد برای الکس نوری جذاب باشد، اما او به پیشنهاد فدراسیون فوتبال ایران پاسخ منفی داد. الکس ترجیح داد به جای کار در تیم ملی ایران و تجربه سرمربیگری در مسیر جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، منتظر بماند، و البته حالا پس از استعفای کلینزمن، او سرمربی موقت هرتابرلین شده است تا فرصتی دوباره برای درخشش در بوندسلیگا پیدا کند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما الکساندر نوری در خرداد ماه ۹۶ به ایران سفر کرده بود تا تماشاگر بازی تیم ملی ایران مقابل ازبکستان باشد و در جشن صعود ایران به جام جهانی شرکت کند. نوری آن روزها سرمربی وردربرمن در بوندسلیگا بود و کارلوس کیروش، سرمربی وقت تیم ملی ایران، مچبند پرچم ایران را به او هدیه داد. الکس نوری پس از تماشای بازی ایران به وجد آمده بود و درباره این که شاید در آینده برای تیمش در بوندسلیگا از بازیکنان ایرانی استفاده کند، گفته بود: «چند بازیکن تیم ملی در سطح بوندسلیگا هستند، ولی باید به این مسئله از زوایای مختلف نگاه کرد. اول، سطح فنی بازیکن است و دوم، این که او بتواند خودش را با فضایی که در آن بازی میکند، وفق دهد. عملکرد چند بازیکن در تیم ملی برایم جالب بود و ذهن مرا درگیر کرد. ممکن است شرایط جذب بازیکنی از تیم ملی را بررسی کنیم.» آن سال، وقتی خبرنگاران ایرانی از الکس نوری پرسیدند که آیا دوست دارد روزی سرمربی تیم ملی ایران شود، پاسخ هوشمندانهای شنیدند: «این بحث در حال حاضر به هیچ وجه مطرح نیست، چون شما سرمربی خیلی خیلی خوبی دارید. در عین حال باید بگویم که در آینده نمیتوان هیچ چیزی را منتفی دانست.» اما شاید چون شرایط سیاسی - اجتماعی ایران یک سال پس از آن تغییر کرده بود، الکس نوری، به رغم آن که در آلمان شاغل نبود و نمیدانست چقدر باید منتظر بماند تا دوباره سرمربیگری در بوندسلیگا را تجربه کند، بازهم پیشنهاد مهدی تاج را رد کرد. او در یک سال اخیر به پیشنهادهای باشگاههای پرسپولیس، تراکتور و استقلال نیز پاسخ منفی داد. تراکتور، باشگاه متمول تبریزی، احتمالا میتوانست رقمی بزرگتر از دستمزد رایج در بوندسلیگا برای مربیانی در اندازه الکس نوری، برای قرارداد با او بپردازد، اما نوری راه دیگری را در حرفهاش انتخاب کرد.
پاسخهای منفی الکس نوری به پیشنهادهای ایرانی عجیب نیست. ایران امروز، تفاوتهای اساسی حتی با ایران یک دهه پیش دارد. در ورزش، با سیل مهاجرت ورزشکاران حرفهای ایرانی مواجهیم. در همین یک سال اخیر، بسیاری از ستارههای نامدار و مدالآور ورزش ایران، زندگی در خارج از ایران و عضویت در تیمهای ملی کشورهای دیگر یا بازی برای تیم پناهندگان کمیته بینالمللی المپیک را ترجیح دادهاند. ورزش ایران سرمایههای بزرگی را از دست داده است، در حالی که یک دهه پیش شرایط در فوتبال ایران متفاوت بود. تیم ملی فوتبال ایران در دوران مربیگری کارلوس کیروش گرایش زیادی به این یافت که از بازیکنان دوملیتی استفاده کند. پسرانی که فرزندان خانوادههای مهاجر ایرانی بودند، با پیشنهاد و انتخاب کیروش به ایران رفتند و برای تیم ملی نقشهای بزرگی در موفقیتهای یک دهه اخیر ایران بازی کردند. حضور آنها دلانگیز و جذاب بود؛ پیوندی دوباره بین ایرانیانی که با مهاجرت در دهههای اخیر، از هم دور به نظر میرسیدند، اما فوتبال توانست آنها را به هم برساند. اشکان دژاگه، رضا قوچاننژاد و سامان قدوس، از موفقترین بازیکنان دوملیتی تیم ملی ایران بودند، و البته بازیکنانی مثل دنیل داوری و استیون بیت آشور نتوانستند دورانی طولانی در تیم ملی بدرخشند. کیروش میخواست دنیل ارزانی را نیز به تیم ملی ایران بیاورد، اما از بین بازیکنان مورد نظر کیروش، تنها ارزانی ترجیح داد برای کشور دیگرش -استرالیا- بازی کند.
اگر در یک دهه گذشته، ایران در شرایط سیاسی و اجتماعی امروزش بود، حتی بهرغم حضور کارلوس کیروش که اعتبار شخصیاش برای جذب بازیکنان دوملیتی در تیم ملی موثر بود، تیم ملی نمیتوانست قدرت جذب ستارههای دوملیتی را داشته باشد،.
الکساندر نوری، ۴۰ ساله است و تازه آرزوهای بزرگی را در مربیگری جستوجو میکند، اما از چشم فوتبال ایران او تنها سرمربی ایرانی تاریخ است که در یک لیگ بزرگ در اروپا کار کرده است. نوری میتوانست بعد از کیروش انتخاب جذابتری در مقایسه با مارک ویلموتس باشد و شاید سرنوشت بهتری را در راه جام جهانی رقم میزد، اما ورزش ایران، چه با پاسخهای منفی یک مربی مثل الکساندر نوری و چه با مهاجرت چهرههای جوان و مدالآور ایرانی در المپیک، بزرگترین زیان را به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی تجربه میکند.