در ۲۶ تیر ماه سال ۱۳۵۲ سردار محمد داودخان کودتایی را علیه پسر عمویش محمدظاهر خان، شاه افغانستان، صورت داد و به سلطنت ۴۰ ساله وی پایان بخشید. این کودتا عمدتا با همکاری افسران و درجهداران چپگرا انجام گرفت که اکثرا در شوروی سابق تحصیل کرده بودند. سردار محمد داود، فردای کودتا، پایان سلطنت و آغاز جمهوریت را اعلام کرد. اما با توجه به باور به تمرکز قدرت، حاضر نشد تمامی ساختارهای یک نظام جمهوریت را در افغانستان نهادینه سازد. او خود رئیس جمهوری، نخست وزیر، و وزیر خارجه افغانستان بود.
سردار محمد داود یک ناسیونالیست دوآتشه بود. به همین خاطر، تمایلش به حزب دموکراتیک خلق افغانستان که او را در رسیدن به قدرت کمک کرده بودند، زیاد بود. اما این تمایل در حدی نبود که آنان را در قدرت شریک کند. با این حال، تعدادی از اعضای حزب دموکراتیک خلق جزو مقامهای عالیرتبه دولت سردار محمد داود بودند. ولی او از سال ۱۹۷۵ شروع به برکناری آنان کرد. این اقدام و در کنار آن، نزدیکی دولت جمهوری محمد داود با پاکستان و ایران، روسها را به شدت نگران کرد. در نتیجه در هفتم اردیبهشت سال ۱۳۵۷ کودتای خونینی علیه سردار محمد داود صورت گرفت. در این کودتا، سردار محمد داود و هفده تن از اعضای خانوادهاش توسط کودتاچیان به قتل رسیدند و در منطقه گمنامی در شرق شهر کابل دفن شدند. تنها سی سال پس از قتل سردار محمد داود، گور او پیدا شد و طی مراسم رسمی به خاک سپرده شد. با وقوع کودتا که به «انقلاب شکوهمند ثور» ( اردیبهشت ) شهرت یافت، نظام افغانستان به سوی نهادینهسازی سوسیالیزم در افغانستان حرکت کرد. حزب دموکراتیک خلق افغانستان که با رویکرد مارکسیستیِ برگرفته از دکترین لنین، رهبر پرولتاریای شوروی، در افغانستان قدرت یافته بود، سعی داشت تا رفرمهای سوسیالیستی را در افغانستان پیش ببرد. فرمانهای دولت برای غصب زمینهای زمینداران و تقسیم آن میان کشاورزان، نظام اقتصادی کاملا دولتی و نیز رفرمهای اجتماعی مانند لغو مهریه در ازدواج، مجبور کردن همه مردم به آموختن سواد، آنهم به صورت اجباری، واکنش مردم را که سنتهای کهن فرهنگی-اجتماعی برای آنان مقدس بود، برانگیخت و مخالفتها علیه حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان آغاز شد. نتیجه این مخالفتها، قیامهای مردمی در گوشه و کنار افغانستان بود. گفته میشود که تنها در قیام ۲۴ اسفند ۱۳۵۷ که در شهر هرات رخ داد، ۲۵ هزار نفر توسط نیروهای نظامی طرفدار حکومت به قتل رسیدند.
مرحله نوین و تکاملی انقلاب و هجوم ارتش سرخ به افغانستان
پس از پیروزی کودتای هفتم اردیبهشت، نورمحمد ترکی نخستین حکمران افغانستان بود. او فقط نه ماه حکومت کرد و سپس توسط حفیظالله امین، یکی از رهبران حزب، خفه شد و به قتل رسید. حفیظالله امین قدرت را با استبداد و خونخواری بیشتر به پیش برد. او از کشتن انسانها هیچ هراسی نداشت و باور داشت که برای افغانستان یک میلیون فرد انقلابی کافی است. اقدامات او در دو بعد انجام میگرفت؛ تصفیه درونحزبی و تصفیه برونحزبی. در تصفیه درونحزبی ، اکثر رهبران حزب را که رقیب خود میدید، به زندان انداخت و عدهای نیز به شوروی سابق فرار کردند. در تصفیه برونحزبی ، اکثریت روشنفکران، سران محلی، روحانیون، نیروهای چپ و راست مخالف خود و حتی دانشجویان را از بین برد یا به زندان انداخت. همچنین، گزارشهای تایید ناشدهای وجود دارد که او سعی داشت تا خود را به امریکا نزدیک کند. حفیظالله امین تحصیلکرده امریکا بود. به همین دلیل، تا کنون نیز هم کسانی فکر میکنند که او جاسوس تربیت شده امریکا بود و کودتای ثور نیز طرح امریکا برای کشاندن پای شوروی به باتلاق افغانستان و انتقام جنگ ویتنام از شوروی بود که توسط امین عملی شد. اما در این پیوند هنوز هیچ گونه مدرکی به دست نیامده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
روسها که کارکرد حفیظالله امین را برخلاف سیاستهای منطقهای خود میدیدند، در صدد آن برآمدند که او را کنار بزنند. اما امین اطراف خود را از مخالفانش کاملا پاک کرده بود. به همین دلیل، روسها مجبور شدند تا خودشان مستقیم عمل کنند. به این ترتیب، در شامگاه ششم دی ماه سال ۱۳۵۸ شمسی، نیروهای کماندوی ارتش سرخ به محل اقامت امین در حاشیه جنوبی شهر کابل حمله کردند و او را به قتل رساندند. ببرک کارمل، یکی از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان، که از ترس امین به روسیه فرار کرده بود، دوباره با نیروهای ارتش سرخ به افغانستان برگشت و قدرت را در دست گرفت. کارمل این دوره را مرحله نوین و تکاملی انقلاب نام گذاشت و تمام زندانیان سیاسی را از حبس رها کرد. هرچند، در کوتاهمدت دوباره زندانها را از زندانیان سیاسی پر کرد. نیروهای ارتش سرخ نیز در سراسر افغانستان مستقر شدند. با هجوم ارتش سرخ به افغانستان، واکنشهای جهانی در این رابطه شکل گرفت. سازمان ملل متحد این هجوم را تجاوز علنی عنوان کرد و از شوروی خواست تا نیروهای خود را از افغانستان خارج کند. حتی المپیک تابستانی مسکو در سال ۱۹۸۰ تحت تاثیر هجوم روسها به افغانستان، مورد تحریم قرار گرفت. اما روسها تا ۹ سال از افغانستان بیرون نرفتند. امریکا که با دقت وضعیت را در افغانستان تحت نظر داشت، موقعیت را به شدت مساعد دید تا از روسها انتقام جنگ ویتنام را بگیرد. به همین دلیل، طرح حمایت از مجاهدین در کنگره امریکا تصویب شد و پاکستان بهترین پایگاه اموزش و تجهیز مجاهدین برای جنگ با روسها شد. این جنگ بیش از ۹ سال در افغانستان ادامه داشت و میلیونها نفر در افغانستان کشته، زخمی، معلول و مهاجر شدند. روسها بلاخره پس از ۹ سال جنگ فرسایشی در ۲۶ بهمن ۱۳۶۷ از افغانستان بیرون رفتند و این کشور را گذاشتند تا دوره تلخ دیگری را تجربه کند.