در فوریه ۱۹۸۹ پیش از خروج کامل نیروهای ارتش شوروی سابق از افغانستان، سفر شتابزدهای از مسکو به کابل صورت گرفت. دو روز مانده به تکمیل روند خروج نیروهای ارتش سرخ، ادوارد شواردنادزه، وزیر خارجه، و ولادیمیر گریچکوف، رئیس کا.گ.ب، در راس یک هیات بلندپایه شوروی به پایتخت افغانستان رفتند. اگر چه این سفر در پوشش تعهد دوباره و امیدبخشی به دولت دکتر نجیبالله برای ادامه کمک شوروی پس از پایان اشغال نظامی صورت گرفت، مقامهای روس دنبال هدف اعلام نشده دیگری بودند؛ آنها دنبال امضای پیمانی با کابل بودند که افغانستان هرگز نتواند برای جبران خسارات وارده در جنگ ۹ ساله شوروی علیه افغانستان، اقدام کند.
عبدالوکیل، آخرین وزیر خارجه دولت دکتر نجیبالله، در آن دوران طرف مذاکره با روسها بود.
او در کتابش، «از پادشاهی مطلقه تا سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان» روایت جالبی دارد که نشان میدهد مقامهای شوروی سابق، نگران از تحولات بعدی در افغانستان، میخواستند دست و پای این کشور را برای ادعای خسارت ببندد. او مینویسد:«آنها (روسها) نگران بودند که روزی مبادا دولت موجود از هم بپاشد و سقوط کند و دولت بعدی از آنها طلب جبران خسارت کند. در جریان آن سفر ابتدا یوری ورانسوف، معاون اول وزیر خارجه اتحاد شوروی و سفیر کبیر و نماینده فوقالعاده اتحاد شوروی مقیم کابل، به ملاقات اینجانب شتافت.»
آقای وکیل میافزاید: «ورانسوف طرح پروتکلی را به من تسلیم کرد و درخواست کرد که نظر خود را در آن زمینه ابراز دارم.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در ماده دوم آن طرح توافقنامه، آمده بود که افغانستان از دعوای جبران خسارت مادی صرف نظر میکند.
اشغال ۹ ساله افغانستان توسط شوروی سابق هزینههای سنگینی در بر داشت. در اسناد محرمانهای که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در سال ۲۰۰۰ افشا کرد، آمده است که آن جنگ برای شوروی (که گورباچوف آن را زخم خونچکان خوانده بود) ۱۵ میلیارد روبل هزینه در برداشت که با محاسبه سیا، اگر آمریکا در همان مدت و با همان تعداد ۱۲۰ هزار نیرو به افغانستان لشکرکشی میکرد، تقریبا معادل ۵۰ میلیارد دلار میشد. این یعنی ۷۵ درصد هزینهای که در ویتنام روی دست آمریکا گذاشته شد. گرچه، شوروی همزمان به ارزش ۳.۵ میلیارد روبل، گاز طبیعی افغانستان را نیز در ازای «خدمت» به این کشور، تصاحب کرد و برد. تلفات انسانی شوروی هم اندک نبود. قشون سرخ سابق در آن جنگ ۳۰ تا ۳۵ هزار کشته یا زخمی داد. اما برای افغانستان هزینهها به مراتب سنگینتر بود. طبق آمار رسمی، ۴۵۱ هلیکوپتر و هواپیما، ۱۴۷ تانک، ۴۴۳ توپ جنگی، ۱۱ هزار و ۳۶۹ کامیون و تانکر سوخت شوروی در افغانستان منهدم شدند. چنین تلفاتی، اتحاد جماهیر شوروی را از لحاظ اقتصادی و نظامی تضعیف کرد. هزینه دهها میلیارد دلاری (تقریبا ۵۰ میلیارد دلار) جنگ، کمر شوروی را خم کرد و آن نظام پس از پایان جنگ مدت زیادی دوام نیاورد.
براساس منابع معتبر بینالمللیِ، در اثر لشکرکشی شوروی، بیش از یک میلیون غیرنظامی در افغانستان کشته شدند. تلفات نیروهای مجاهدین مورد حمایت آمریکا و دولتهای کشورهای اسلامی، نیز به ۹۰ هزار نفر رسید. از طرف دیگر، تلفات نیروهای دولت افغانستان هم که از پشتیبانی شوروی برخوردار بودند، بالغ بر ۱۸ هزار نفر بود.
اشغال افغانستان حدود ۵ میلیون شهروند افغانستان را آواره کرد. ۲.۸ میلیون نفر در پاکستان پناهنده شدند و ۱.۵ میلیون نفر به ایران مهاجرت کردند. دهها هزار نفر دیگر هم که توان مالی داشتند، راه هجرت به دیگر نقاط جهان در پیش گرفتند.
در عین حال، آن لشکرکشی و جنگ، زیربناها، بنیه اقتصادی و وجهه بینالمللی افغانستان را نیز نابود کرد.
جنگ دوامداری که شوروی در افغانستان شروع کرد، میلیاردها دلار به افغانستان آسیب رسانده است. هرچند برآورد دقیق علمی درباره پیامد اشغال انجام نگرفته است، اما یک شاخص مهم میتواند مشت نمونه خروار باشد:
اولین تاثیر تهاجم شوروی به أفغانستان، کاهش جمعیت ساکن در کشور بود. پیش از ورود شوروی، نفوس افغانستان حدود ۱۳میلیون و ۴۰۰ هزار نفر بود. ۹ سال بعد، وقتی نیروهای شوروی از خاک افغانستان خارج شدند، جمعیت این کشور به حدود ۱۱ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر رسیده بود. کشف گورهای دسته جمعی، گمشدگان بیشماری که بستگانشان همچنان جشم به راه هستند، و نیز مهاجرت گسترده، پیامدهای اشغال کشور از جانب شوروی بودند.
تعداد پزشکان کشور هنگام خروج شوروی، به دو پزشک برای هر ۱۰ هزار نفر رسیده بود، در حالی که این آمار پیش از ورود شوروی، کمتر از یک پزشک برای هر ۱۰ هزار نفر از جمعیت بود. تعداد تختهای بیمارستان هم در این دوره دو برابر شد و به سه تخت برای هر ۱۰ هزار نفر رسید. پیش از تهاجم شوروی، به طور متوسط دو تخت برای هر ۱۰ هزار نفر موجود بود. با خروج شوروی، این آمار به شرایط قبل بازگشت.
اما در چارچوب عواقب سیاسی، آن اشغال نظامی سرآغاز جنگ و دورهای خونبار شد که همچنان قربانی میگیرد. پایان اشغال، جنگهای داخلی مجاهدین، ظهور طالبان و بعد هم هجوم آمریکا برای از بین بردن عاملان حملات یازدهم سپتامبر، برگهایی از کتابی است که در مسکو باز شد.
شهروندان افغانستان هرازگاهی با برگزاری نشستها و اجتماعات کوشیدهاند دولتهای وقت کشور را به اقدام برای دریافت خسارت از روسیه تشویق کند. اما گرفتاریهای أفغانستان چنان زیاد بوده است که پایان جنگی که در دوران شوروی شعلهور شد، به اولولیت مهمتری از دریافت غرامت و خسارت تبدیل شده است. تلاش رهبران افغانستان برای توسعه زیرساختها و پیشرفت اقتصادی، چندان موفق نبوده است. روسیه اکنون بار دیگر به مسايل افغانستان علاقهمند شده است. چند نشست صلح بینالافغانی را هم میزبانی کرده است و خواستار ایفای نقش مهمی در آینده سیاسی این کشور، از طریق تامین رابطه با طالبان است.
عبدالوکیل در کتابش توضیح میدهد که او و دکتر نجیب حاضر نشدند به شوروی سابق درباره جبران خسارت، چک سفید بدهند. آن توافقنامه سه مادهای هم فقط به همین اکتفا کرد که دو طرف «مسايل» خود را حل و فصل کردهاند، چرا که به گفته وزیر خارجه پیشین، دکتر نجیب نمیخواست مسئولیت بخشیدن ویرانگری شوروی را به شانه بگیرد.