سکه بهار آزادی در بازار رکورد قیمتی خود را شکست و به بالای ۷ میلیون تومان رسید. روندی که امروز به این قله رسیده است، در طول سال گذشته یک معیار ثابت نداشت چراکه قیمت در مدت مشابه سال گذشته نزدیک به ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بود، ولی تا آبان روند نزولی پیش گرفته بود. این روند همزمان با اعتراضات آبان روند صعودی آغاز کرد و تا امروز به این رکورد رسید. البته بخش بزرگی از این افزایش قیمت در ۱۰ روز گذشته با نزدیک ۸۰۰ هزار تومان همراه بوده است.
البته باید گفت بازار جهانی طلا نیز تحت تاثیر ادامه شیوع ویروس کرونا و البته جنگ لفظی میان رهبران ایالات متحده آمریکا و جمهوری خلق چین قرار گرفته است. بر همین اساس ارزش جهانی طلا نیز روند ثابت صعودی خود را طی کرد و هفته را با نزدیک ۱۱ دلار افزایش و با ارزش نزدیک ۱۷۴۱ دلار به ازاء هر اونس به پایان رساند. بازار ایران هم به شکلی همین روند افزایشی را تجربه کرده است و به صورت روزانه با روند افزایشی معامله میشود.
بازار ارز هم به همین شکل است و روند افزایشی قیمت دلار در بازار به نزدیکی شکستن رکورد بالاترین قیمت تاریخ خود میرسد. قیمتی که تنها برای چند روز در مهرماه ۱۳۹۷ شاهد آن بودیم و حالا با ورود دوباره به کانال ۱۷ هزار تومان این زنگ خطر به صدا در آمده است. ریسک بزرگ اینبار روند رسیدن به این کانال است؛ هرچند در سال ۹۷ با یک جهش همراه بودیم و به همان شکل هم قیمت کاهش پیدا کرد اما در ماههای گذشته روند صعودی قیمت شیب آرام اما همواره صعودی داشته است. به این شکل بازار خود را آماده کرده تا با قیمتهای جدید خود را منطبق کند.
این در حالی است که در ماههای گذشته دولت روحانی تلاش کرده با رونق دادن به بورس و ارائه سهام برخی شرکتهای دولتی در آن به نوعی نقدینگی بازار را از سکه و ارز به این سو هدایت کند. سیاستی که تا امروز موفق بوده تا با ایجاد یک بازار موازی پر سود بخشی مشتریان جدیدی را تعریف کند. اما دو نکته در این میان اهمیت دارد. اول اینکه افزایش قیمت سکه و ارز نشان میدهد، نمیتوان همزمان رونق بورس را تبلیغ و سیاستگذاری کرد و سوی دیگر بازار را به صورت دستوری کنترل کرد. نکته دوم اینکه بخشی از نقدینگی ورودی به بازار بورس آن بخش تازه تولید است که الزاما در بازار سکه و ارز حضور ندارد. بخشی از جامعه که با کوچکترین سرمایه خود میتواند صاحب سرمایه شود اما خرید سکه طلا (در تعداد بالا) و یا ارز برایش ممکن نیست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
تصور کنید یک نفر از بخش کم برخوردار جامعه حالا با فروش اتومبیل خود به سمت بازاری میرود که ماهانه به او سود میدهد. درحالیکه این فرد پیشتر حاضر نبود که ریسک خرید سکه را به جان بخرد تا با یک تحول سیاسی یا دستوری قیمت آن جابجا شود. بنابراین نقدینگی ورودی به بورس با اینکه بخش بزرگی از نقدینگی غیرمولد بازار است اما بخشی از آن نیز نقدینگی تازه تولید است که پیشتر در محاصبه دولت جایی نداشته است.
با توجه به این موضوع و همانطور که پیشتر اشاره شد، روند صعودی قیمت ارز یک روند آرام است و به این شکل شاید بتوان گفت اگر دولت به صورت دستوری نخواهد وارد شود باید در انتظار ورود ارز به کانال ۱۸ هزار تومان وثبیت آن بود. در صورت تثبیت قیمت در این کانال به معنی آن خواهد بود که باید انتظار قیمتهای بالاتر را هم داشت.
در این مسیر به دو مهم میتوان توجه داشت. یکی فاصله نرخ اسمی و قیمت واقعی ارز و دیگر در بازار ایران فاصله قیمت بازار آزاد و ارز نیمایی است. نرخ اسمی همان نرخی است که در بازار امروز شاهد آن هستیم و در صرافیها داد و ستد میشود؛ نرخی که در ایران تحت تاثیر سیاستهای بانک مرکزی قرار دارد و همانطور که علی ربیعی گفته سیاست دولت روحانی «این بوده که قیمت ارز افزایش پیدا نکند». (۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹) اما قیمت واقعی ارز حاصل قیمت نسبی کالاها در یک کشور به کشور دیگر است. قیمتی که با فرمولهای اقتصادی قابل محاسبه است اما همین موضوع که یک پایه مشخص دارد در نگاه سیاسی به اقتصاد دستخوش تغییر میشود. برای مثال برخی نیروهای اقتصادی نزدیک به جناح سیاسی موسوم به اصولگرا میگویند قیمت واقعی کمتر از نرخ رسمی است. حجت الله عبدالملکی، دانشیار دانشگاه امام صادق که خود را «کارشناس اقتصاد مقاومتی» مینامد میگوید «اگر ۵ هزار دلار از نقدینگی موجود در دست مردم به بازار ایران تزریق شود قیمت دلار به زیر ۵ هزار تومان هم میرسد».
اما کارشناسان مستقل بر این باورند که ارزش واقعی دلار در بازار امروز ایران دستکم ۲۰ هزار تومان است. اینجا آن سیاست قیمتگذاری دولتی خود را نشان میدهد. روند افزایشی قیمت ارز نیمایی در هفتههای گذشته ادامه داشته و حالا وارد کانال ۱۶ هزار تومان شده است. سیاستی که مشخص نیست بانک مرکزی بر سر ضرورت یا بر اساس درک صحیح از بازار دست به آن زده است. با این حساب بانک مرکزی تمایل صاحبان صنایع به فروش ارز خود در بازار آزاد را کم کرده و با آنها را به سمت بازار نیمایی هدایت میکند.
این هفته شاید برای بازار هفته مهمی باشد. بازار شرایط عادی ندارد و در چنین وضعیتی سرمایهگذاری نیاز به ریسک بالایی دارد؛ همانطور که پیشتر گفته شد اگر تا پایان هفته آینده بهای دلار از کانال ۱۷ هزار تومان خارج نشود، باید انتظار یک جهش دیگر در آینده نزدیک داشت. در همین حال باید به این مهم توجه داشت که بازار ایران تحت تاثیر چندین عوامل متصل به هم در ۴۰ سال گذشته قابل پیشبینی بوده است. رابطه مستقیم تورم، نقدینگی و قیمت دلار تاثیر متقابلی بر یکدیگر داشتهاند.
در اقتصادی که روزانه نزدیک ۱۲۰۰ میلیارد تومان نقدینگی تولید میشود و حجم آن در طول ۴۰ سال گذشته نزدیک به ۷۶۸۰ برابر شده است نگاهی به رابطه تصاعدی تورم (۱۳۲۰ برابر) و قیمت دلار (۱۶۱۴ برابر) نشان میدهد تورم ایران بسیار از قیمت دلار اثرپذیر است. با اجرای سیاستهای دولت روحانی برای تامین کسری بودجه که انتظار میرود به بالارفتن تورم بیانجامد، شاید بتوان گفت که انتظار دلاری بیش از ۱۷ هزار تومان، انتظار بیراهی نیست.