در دموکراسیهای نیمبند و رژیمهای دیکتاتوری، مردم به سیاسیون و روحانیون بی اعتماد هستند اما معمولاً به حرفهای روشنفکران و کارشناسان گوش میدهند. ولی اکنون وضع در برخی از قدیمیترین و ریشه دارترین دموکراسیهای جهان به گونهای است که کسی به متخصصین و روشنفکران هم اعتنا نمیکند. مردم از سیاستمداران به خاطر دروغهای بزرگ و افتضاح در مدیریت کشور ناراضیاند و کارشناسان را نیز همدست طبقه حاکمه و نهادهای بین المللی تلقی میکنند.
در جریان همه پرسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا اکثر کارشناسان علیه برگزیت به مردم هشدار دادند. از نظر آنها خروج از بزرگترین بازار اقتصادی جهان با عقل سلیم جور در نمیآمد. ولی رای دهندگان از سیاستهای مهاجرتی و قدرت فراکشوری بوروکراتهای بروکسل ناراضی بودند.
این نارضایتی خود را در انتخاب سیاستمداران نامتعارف و عوامگرایی چون دونالد ترامپ و بوریس جانسون به نمایش گذاشته است. سیاستمدارانی که به گوش نکردن به حرفهای «کارشناسان» افتخار میکنند، به نهادهای رسمی میتازند و پشتوانه حرفها و حرکات خود را رای مردم معرفی مینمایند. تام نیکولاس، استاد دانشگاه جنگ نیروی دریایی امریکا، در توضیح این امر میگوید که رای دهندگان بر اساس احساسات و بدبینیهای خود رای میدهند تا توجه به واقعیتها و حرفهای متخصصان در عرصه سیاستگذاری. شاید آنها به پزشکان و مهندسان در زمینه درمان بیماریها و ساخت مسکن اعتماد کنند، اما در حوزه سیاسی و سیاستگذاری به احساس خود بیشتر اعتماد دارند. به همین دلیل، رای دهندگان کشورهای غربی با وجود افزایش سطح زندگی در مقایسه با چنددهه گذشته، احساس میکنند که کشورشان در مسیر درستی قرار ندارد.
تام نیکولاس به این بدبینی عمومی که کارشناسان را در خدمت سیاستمداران و منافع نهادهای قدرتمند اقتصادی و در تضاد با منافع مردم تصور میکند، اعتنایی نمیکند. از نظر وی، دلیل بی اعتمادی به کارشناسان در دموکراسی های پیشرفتهای چون ایالات متحده این است که «افتخار به جهالت، به خصوص در ارتباط به سیاستهای عمومی دولت، تبدیل به فضیلت شده است.» رای دهندگان در مورد مسایل عمومی خود را آن قدر صاحب صلاحیت میبینند که به حرفهای کارشناسان امور نیازی احساس نمیکنند. او به مورد عجیب یک نظرسنجی اشاره مینماید که اغلب پرسششوندگان آمریکایی نمیتوانستند کشور اوکراین را در روی نقشه پیدا کنند، ولی در عین حال از عملیات نظامی آمریکا در آنجا حمایت میکردند.
دونالد ترامپ سخنان عجیب زیادی میزند اما حرفهای وی علیه کارشناسان شهرنشین، طرفداران حق به جانب خود را دارد. او در جریان یک کارزار انتخاباتی در ویسکانسن در سال ۲۰۱۶ گفته بود که «ما با وجود این همه کارشناس در این وضعیت آشفته قرار داریم. به این وضعیت افتضاح، در [سیاستهای ما در] خاورمیانه بنگرید.»
تهاجم آمریکا به عراق و افغانستان به رغم مشاورههای سیاستگذاران «متخصص» دولت شکست خورد. سیاستمداران و کارشناسان همیشه از مزایای جهانی شدن حرف زدهاند اما برعکس، کارگران شاهد کاهش دستمزدها و مزایا در اثر انتقال کارخانهها به کشورهای ارزان قیمت بودهاند. همین کارشناسان در حالی از وضعیت عمومی اقتصاد در سال ۲۰۰۷ ابراز رضایت میکردند که خیلی زود بزرگترین رکود مالی جهان اتفاق افتاد.
نیکولاس اشتباه کارشناسان در تشخیص امور را میپذیرد. خود وی میگوید که در پایان دهه هشتاد میلادی کارشناسان روابط بین الملل سقوط سریع اتحاد شوروی را تصور نمیکردند و یا سالها متخصصین سلامت باور داشتند که تخم مرغ برای قلب مضر است، حرفی که بعداً جدیت خود را از دست داد. اما این موضوع نباید باعث شود که مردم اعتماد خود را به درایت و تخصص کارشناسان از دست بدهند. به گفته او، « علوم همانا دانستن در فرآیند تجربه است.. متخصصان پدیدهها را مشاهده و مشکلات را بررسی میکنند... برخی اوقات مشاهدات، تئوریها و راه حلهای آنها درست و برخی اوقات نادرست از آب در میآید.»
نویسنده کتاب باور دارد که مردم متوجه اشتباهات و حرفهای بی پایه سیاستمداران عوامگرا نمیشوند و این برای سلامت دموکراسی و سیاستگذاری عمومی خطرناک است. از نظر وی، «رای دهندگان نه تنها به نادانی و اشتباهات ترامپ اهمیت نمیدهند، بلکه به احتمال زیاد قدرت تشخیص آن را هم ندارند.»
آیا این به معنای آن است که نویسنده به توانایی مردم برای تصمیمگیری و تشخیص مصالح شان شک دارد؟ نیکولاس در کتاب خود بیشتر موافق نوعی توازن میان آرای عامه و تشخیص کارشناسان در عرصه سیاستگذاری بوده و حقایق را بر نظرات رای دهندگان در باب مسایل عمومی ترجیح میدهد. به همین خاطر، او از سیاستمداران انتقاد میکند که به جای رهبری مردم و ارایه گزینههای معقول، گوش به فرمان احساسات و نظرات عواماند که عواطف، بدبینی و اطلاعات خام و بی پایه را بر حقایق و نظرات کارشناسانه برتری میدهند.
نویسنده کتاب بر این اعتقاد هست که انفجار اطلاعات و گسترش اینترنت به روشنگری و آموزش عمومی مبتنی بر حقایق و روشهای معقول کمک نکرده است. جهان گسترده وب و شبکههای اجتماعی از اطلاعات نادرست پر است. کاربران در جریان انتخابات آمریکا، «خبرهای نشر شده نادرست در فیسبوک را بیشتر از گزارشهای رسانههایی چون نیویورک تایمز، واشنگتنپست و غیره همرسانی میکردند.» از نظر او، اینترنت «ارتباطات مردم عام و کارشناسان را خیلی ضعیف ساخته است» و کاربران با به اشتراک گذاشتن انواع اطلاعات درست و نادرست دچار توهم دانایی و بی نیازی از نظرات کارشناسان گردیده اند.
به گفته وی، شبکههای اجتماعی محل درگیری و به هم پریدن شده و امکان گفتگوی معقول و آرام را گرفته است. کاربران حلقهها و گروههای خود را دارند و تمایلی به شنیدن حرفهای مخالف ندارند. لیبرالها همان قدر محدود به حلقه خود هستند که محافظهکاران. در نتیجه، کاربران تنها به حرفهای کسانی را گوش میدهند و اطلاعات و اخباری را میپذیرند که عقاید و پیشداوریهای شان را تایید نماید.
مشخصات کتاب: تام نیکولاس/ مرگ تخصص: کارزار علیه دانش تخصصی/ انتشارات دانشگاه آکسفورد/۲۴۰ ص/ ۲۰۱۷.