-شما چکارهاید؟
-روزنامهنویس.
-چرا در زندان هستید؟
-به اتهام نشر اکاذیب، اقدام علیه تمامیت ارضی کشور و توهین به رهبری.
-جرم یا اتهام؟
-اینجا فرقی نمیکند!
-چی نوشته بودید؟
-نوشته بودم جمهوری اسلامی بزرگترین زندان روزنامهنگاران است!
****
این سروده تازه را تقدیم میکنم به روزنامهنگاران راستین وطنم. آنها که در زنداناند و در زنداناند، و آنها که در زندان نیستند و در زنداناند.
در ایران من که نشریهنگارم
ز غصه، تیتر هشتاد و چهارم*
درستی، راستی باشد مرامم
دمکراسی و آزادی شعارم
نخواهم رد شدن از خط قرمز
وگرنه وایها بر روزگارم
ولی وقتی شناور باشد این خط
نه حال خویش میفهمم، نه کارم
پس از هر نقل قولی، چند مدت
پی رفع و رجوعش در فشارم:
گهی مشغول دلداری به گنجشک
گهی مسئول تعمیر منارم!
سیاهی را نمایان کردهام من
نویسم گر ز تأخیر قطارم
نوشتم کودکی را نیش زد مار
نوشتند از جناح ضد مارم
به زنگ دیکته دارد شباهت
روال ژورنالیسمی که دارم
چنان در زیر تیغ سانسورم
که گر قدری بجنبم لتّ و پارم
گهی یک جملهام در یک گزارش
بگیرد دامن ایل و تبارم
به قدری میشوم پائین و بالا
که پنداری رولرکاستر سوارم
ولی با اینهمه، من وا ندادم
که با خلق است میعادم، قرارم
ستونم حذف شد از روزنامه
خودم اما ستونی استوارم
گریزانم ز «متبوعات!»، باری
که مطبوعات را خدمتگزارم
خوشا دوران مطبوعات آزاد
کجا شد روزگار بختیارم؟**
منم مشروطیت را رکن چارم***
پس آن را با صداقت پاسدارم
اگر فردا روم در انفرادی
بماند این چکامه یادگارم
----
* ۸۴ سیاه، درشت ترین اندازه در حروفچینی دستی و سربی روزنامهها بود. از آن بزرگتر حروف تیترهای «شاه رفت»،«امام آمد» بود که به مدد عکاسی، درشت شده بود! و پیش از آن، تیتر به آن بزرگی در مطبوعات ما سابقه نداشت!
** آزادی مطبوعات در دولت مستعجل شاپور بختیار، خاطره خوش روزنامهنگاری در ایران.
*** مصطلح بود که بعد از قوای سه گانه مملکتی، مطبوعات، رکن چهارم مشروطیتِ مرحوم است.