با شفافتر شدن منویات سطح اول حکومت، مبنی بر اولویت رئیسجمهور نظامی بر سایر گزینهها، گروههای سیاسی داخل کشور در تلاش هستند تا کاندیدایی مطابق با معیارهای مقبول هسته سخت قدرت را معرفی کنند. در این میان، برخی از اصلاحطلبان که از سال ۹۲، هر روز از خاکریزهای خود عقبنشینی کردهاند، علیرغم شکست پروژه حسن روحانی، مجدداً به فکر معرفی کاندیدای نیابتی هستند؛ کاندیدایی که اینبار هم نظامی باشد و نزدیک به هسته سخت قدرت و هم دستکم قابلیت معرفی در میان بدنه ایدئولوژیک منتسب به حکومت را داشته باشد. گویا اصلاحات برای عقبنشینی، هیچ خط قرمزی ندارد و به نظر میرسد اینبار گزینه موردنظر کسی نیست جز «علی لاریجانی».
پس از آنکه انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند سال گذشته با تحریم گسترده مردم مواجه شد، بسیاری از تحلیلگران سیاسی به این نتیجه رسیدند که مشروعیت نظام جمهوری اسلامی به خطر افتاده است. این دسته از تحلیلگران که عموماً منتسب به جناح اصلاحطلب بودند، تصور میکردند که با کمرنگ شدن حضور مردم، شرایط برای بخش انتصابی حکومت وخیم خواهد شد. اگرچه مصادیق متعددی وجود دارد که نشان میدهد در سطح اول حکومت، میزان حضور مردم در انتخابات، تنها نقشی تزئینی دارد. برای مثال محمدتقی مصباح یزدی که از حمایت بیبدیل رهبر جمهوری اسلامی برخوردار است و بهعنوان پدر معنوی جبهه پایداری و بخش بزرگی از گروههای تندرو نقشآفرینی میکند، در سخنانی گفته بود: «مردم، ناصر (کمککننده) ولیفقیه هستند، نه ناصب (منصوب کننده) و مشرع (مشروعیت دهنده) او.» او معتقد است که در زمان غیبت امام دوازدهم شیعیان، فقها میبایست حکومت کنند و در نتیجه انتخاب حاکم از سوی مردم فاقد اعتبار است. در واقع مصباح یزدی اهداف سیاسی سطح نخست نظام را، برای حامیان سنتی آن، تئوریزه میکند.
با اینحال، اصلاحطلبان که از سال ۸۴ به بعد برای خودشان شأن مشروعیتسازی نظام را قائل بودند و توانایی بسیج عمومی مردم را بهعنوان ارزش خود، به حاکمیت میفروختند، پس از اسفند سال ۹۸ متوجه شدند که شرایط تغییر کرده است. در واقع طی چندماهه اخیر روشن شد که حاکمیت دیگر برای بازسازی وجهه خود بهمانند دوران پس از اعتراضات سال ۸۸، به آنها نیازی ندارد و اینبار اصلاحطلبان هستند که باید برای باقیماندن در حکومت امتیاز بدهند. البته اصلاحطلبان پیشتر نیز هزینه باقیماندن در حکومت را داده بودند. آنها در سال ۹۲ با معرفی حسن روحانی، بهعنوان کسی که عضو جامعه روحانیت مبارز و منتسب به جناح راست بود، از مواضع خود عقبنشینی کرده بودند. در سال ۹۶ نیز تمام اعتبار خود را وسط گذاشتند تا روحانی را مجدداً به قدرت برسانند و بابت پایگاه اجتماعی خود به حاکمیت فخرفروشی کنند، اما اینبار شکست بهمراتب بدتری را تجربه کردند. رهبر اصلاحات و فرد محبوب آنها یعنی «محمد خاتمی» نیز با تکراری نافرجام، وارد بازیای شد که از او و اعتبار سابقش چیزی باقی نگذاشت. کار به جایی رسید که حزب «کارگزاران سازندگی» که خود را در جبهه اصلاحات طبقهبندی میکند، در انتخابات پیشین مجلس شکست سختی خورد و سرلیست آنها در تهران سی ششم شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
شرایط امروز با شرایط سال ۹۲ بسیار متفاوت است و قدرت اصلاحطلبان در قیاس با آن سال، به شدت تحلیل رفته است. اما اینبار نیز «کارگزاران» پیش از سایر گروههای اصلاحطلب، دستبهکار شده و لیستی را بهعنوان کاندیدای احتمالی معرفی کرده است. اما آنچه بهوضوح در این لیست مشخص است، نظامی نبودن بسیاری از آنها است که به نظر می رسد نقش تزئینی در لیست را بازی میکنند. اگرچه در میان آنها نامهایی با پیشینه نظامی نیز به چشم میخورد که مشهورترین آنها، علی لاریجانی است.
با اینحال بسیاری از اصلاحطلبان، همچنان لاریجانی را دشمن پیشین میپندارند و او را نیز یک فریب دیگر بهمانند حسن روحانی تلقی میکنند.
علی لاریجانی که در ساحت سیاسی جمهوری اسلامی بهعنوان فردی با گرایش اصولگرای میانه شناخته می شود، در سال ۶۱ به سپاه پاسداران پیوست و تا سال ۷۱ با عناوینی از جمله معاونت سپاه و جانشین ستاد کل سپاه پاسداران به فعالیت پرداخت. پس از این دوران بود که با حکم رهبر وقت جمهوری اسلامی به صدا و سیما آمد. با روی کار آمدن دولت اصلاحات، وی از مخالفان اصلی این گروه بود. در مجلس ششم کمیته تحقیق و تفحص مجلس بخشهای برگی از فساد اقتصادی در دوران ریاست وی بر صدا و سیما را منتشر کردند. اما با حمایت قوه قضائیه او از اتهامات وارده تبرئه شد. لاریجانی همچنین با پروپاگاندا علیه کنفرانس برلین، تمامی رشته های سیاست خارجی اصلاحطلبان را پنبه کرد. او در اینباره گفته بود :« در آن زمان یک حرکت مشکوکی در آلمان صورت گرفت که تحت عنوان یک NGO، عدهای از افراد از جریان دوم خرداد را دعوت کرده بودند و در آن جلسه هم رفتار زشتی رخ داد و هم حرفهای بد و ضدانقلابی مطرح شد که در رسانه های داخلی انعکاس نداشت... لذا در معاونت سیاسی، برنامهای تدوین شد که حدود نیم ساعت بود و اجمالاً ماجرای زشت آن جلسه را روشن میکرد. این برنامه را با من در میان گذاشتند. من موافق بودم که پخش شود. پس از پخش آن، فشارها و سروصداها بلند شد اما تا حد زیادی اشتباهات سیاسی رخ داده را روشن کرد.» در سال ۸۴ هم لاریجانی به عنوان کاندیدای جناح مخالف در برابر کاندیدای اصلاحطلبان به میدان آمد. اما به نظر میرسد دستکم برای بخش بزرگی از اصلاحطلبان، ارزش باقیماندن در حکومت بیش از آن است که نزاع های سیاسی پیشین را بهخاطر آورند. در دورانی که لاریجانی بهعنوان ابزار اصلی، زمینه برخورد قضایی را فراهم میکرد، هنوز کلمه «پروندهسازی» بهمانند امروز رایج نبود. پخش مستمر مصاحبههای اجباری از صداوسیمای دوران لاریجانی شدت بیشتری گرفت تا افکارعمومی را علیه فعالان اصلاحطلب بشوراند.
در همین رابطه علی صوفی، وزیر سابق دولت اصلاحات درباره حمایت حزب کارگزاران از لاریجانی گفت: «کارگزاران نماینده اصلاحطلبان نیست... اگر تصمیم با یک حزب باشد و یا تصمیم با شخص آقای کرباسچی باشد میتوان پیشبینی کرد که در انتخابات ۱۴۰۰، گزینه اصلاحطلبان آقای لاریجانی است. اما قطعاً اصلاحطلبان فراتر از کارگزارانیها هستند و جامعه اصلاحطلبی هم فراگیر است و تحت تأثیر نظرات شخصی قرار نمیگیرد.»
همچنین، محمود صادقی، نماینده اصلاحطلب پیشین مجلس درباره حمایت از لاریجانی گفت: «فضای سیاسی در ایران بسیار سیال و غیرقابلپیشبینی است... با این پیشفرض، بنده این احتمال را رد نمیکنم که در انتخابات ۱۴۰۰ اصلاحطلبان در شرایطی قرار بگیرند که ناگزیر به حمایت از فردی با ویژگیهای لاریجانی شوند.»
کسی که هم سابقه عضویت در سپاه را دارد و هم سابقه دوران طولانی ریاست بر سازمان صداوسیما، شورایعالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی را در کارنامه دارد، بسیاری از معیارهای لازم برای عبور از سد شورای نگهبان و نزدیکی به حاکمیت را نیز دارد. همچنین، تداوم حضور لاریجانی در مناصب نظامی و امنیتی ثابت میکند که او با بیت رهبری با مدیریت مجتبی خامنهای، رابطه حسنهای دارد. ازاینرو به نظر میرسد برای بخشی از اصلاحطلبان که باقیماندن در قدرت را به هر قیمتی مهم میدانند، همچنان گزینه خوبی است.
از سوی دیگر لاریجانی با حسن روحانی و دولت حاکم نیز رابطه خوبی دارد. او در دوران صدارتش بر مجلس شورای اسلامی، بارها از لابی خود به نفع دولت استفاده کرد. نقلقولهای او از سخنان علی خامنهای در صحن علنی مجلس بارها به دولتیها کمک کرد تا لوایح خود را با موفقیت به تصویب برسانند. مهمترین عملکرد لاریجانی، تصویب برجام بود؛ سبدی که اصلاحطلبان و دولت حسن روحانی تمام تخممرغهای خود را در آن گذاشته بودند. همچنین، لاریجانی ثابت کرده که تابع بیچونوچرای بیت رهبری است و از اینرو مورد اعتماد حلقه سخت قدرت نیز هست.
فصل مشترک دیگر اصلاحطلبان با لاریجانی، مخالفت با احمدینژاد است. پس از اعتراضات سال ۸۸ و دستگیری بسیاری از سران اصلاحطلب، تقریباً برای همه مسجل بود که دولت احمدینژاد بهعنوان سیبل نزدیکتر، هدف اصلی اصلاحطلبان است. آنها که توان رویارویی با حاکمیت و رهبر جمهوری اسلامی را نداشتند، ترجیح دادند تا با احمدینژاد سرشاخ شوند. از طرف دیگر افشاگری احمدینژاد از فاضل لاریجانی در صحن علنی مجلس و انتشار فیلم تقاضای رشوه از سوی برادر علی لاریجانی، باعث شد تا اصلاحطلبان و لاریجانی دستکم بر اساس تقابل با یک دشمن مشترک، متحد شوند.
از طرف دیگر لاریجانی پایگاه رأی بالایی ندارد و بعید است بتواند طیف رادیکال جناح راست را راضی به حمایت گسترده از خود بکند. خصوصاً که سپاهیان نزدیکتر به رهبر جمهوری اسلامی مانند حسین دهقان، صراحتاً اعلام کاندیداتوری کردند؛ بنابراین او تصور میکند که ائتلاف با اصلاحطلبان و بازی در نقش گزینه نیابتی، میتواند به استفاده ابزاری او از اصلاحطلبان کمک کند.
او ترجیح میدهد به جای آنکه نقشی تشریفاتی در مجمع تشخیص مصلحت نظام یا مشاوره داشته باشد، خود را در میانه میدان ببیند. خصوصا که تقریبا بر همگان روشن است که دوره رئیس جمهور بعدی، به احتمال زیاد با تغییرات در سطح رهبری مواجه خواهد شد و رئیس جمهور نقش پررنگی را در آن هنگامه حساس بازی میکند. نباید فراموش کرد که برادر علی لاریجانی، یعنی صادق، خود را شایسته جانشینی رهبر فعلی میداند. بنابراین شاید حضور برادر برای حمایت از برادر، بر اساس دیدگاهی استراتژیک به آینده باشد.
اما نکته مهم اینجاست که طیف اصلاحطلبان دیگر مانند سابق، آن پایگاه اجتماعی را ندارند و این موضوع جذابیت آنها را برای گزینههای جناح مقابل کاهش داده است. به همین دلیل طیف تکنوکرات بهخوبی میداند که در شرایطی که شانسی برای رسیدن به کرسی ریاستجمهوری و حمایت مردمی را ندارند، تنها راه باقیماندن بر سر «سفره انقلاب» معرفی گزینهای مانند علی لاریجانی است.