بنیاد شهید بعد از یک سال از سرنگون شدن هواپیمای اوکراینی در آسمان تهران توسط سپاه پاسداران، ۱۲۷ نفر از کشتهشدگان را شهید اعلام کرد. بنا به گفته مقامات، ایرانیان سوار بر آن هواپیما ۱۳۹ تا ۱۴۶ نفر بودهاند و بدین ترتیب، ۱۲ تا ۱۹ تن از ایرانیان کشته شده، به دلایلی شهید محسوب نشدهاند. احتمالا این دسته به خانوادههایی تعلق دارند که به صراحت علیه حکومت فعال بودهاند. از غیرایرانیان نیز افرادی مسلمان در هواپیما بودهاند (حداقل چهار تا ده شهروند افغان) که آنها نیز از منظر بنیاد شهید، شهید حساب نمیشوند. حتی غیرمسلمانانی که در جنگ ایران و عراق کشته شدهاند، شهید خوانده میشوند و معلوم نیست در مورد هواپیمای اوکراینی چرا غیرمسلمانان کشته شده، شهید حساب نمیشوند. این امر با ادعای اسلامی بودن یا ملی بودن یا فراملی بودن عنوان شهید (که برای لبنانیها و فلسطینیها نیز استفاده میشود) نمیخواند. معیارها و سازوکارهای شهید اعلام کردن در جمهوری اسلامی ایران چیست؟
سازوکار شهیدسازی
شهیدسازی در جمهوری اسلامی ایران منطق روشن و شفاف خود را دارد. هر کس که کشته شدنش به نفع شکل گیری (مثل کشتههای سینما رکس آبادان که گفته میشود به دست عواملی از طرفداران خمینی سوزانده شدند) و بقای نظام باشد و مشهور به مخالفت با نظام نباشد (مثل کشتههای اعتراضات خیابانی)، حتی اگر توسط مقامات و نیروهای خودی کشته شده باشد، شهید است. کسی نمیتواند شهید حساب شود، اما مخالف نظام و سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در چهل سال گذشته بوده باشد؛ حتی اگر جانش را فدای وطن یا دین و خیر عمومی کرده باشد. بنابر این، از ابتدا شهید به کسانی اطلاق نمیشده که جان خود را برای دیگران یا خیر و مصلحت عمومی به خطر انداخته باشد. همچنین، این عنوان به یک ابزار اداری برای برخی مزایا، مثل سهمیه دانشگاه یا خدمات و حقوق ویژه تبدیل شده است و دیگر بار معنایی سالهای دهه پنجاه و شصت را ندارد؛ نه مردم چندان اعتنایی به این افراد دارند و نه شهید شدن دیگر مورد علاقه اقشاری خاص در جامعه است. معدود سپاهیانی نیز که چنین اظهار نظرهایی دارند، رفتارشان در حرص زدن برای کسب ثروت و منزلت و قدرت، نافی ادعاهای آنان است.
مخالفان حکومت، حتی اکثر مذهبیها، دیگر از ادبیات اسطورهای برای اشاره به کشته شدگان توسط حکومت استفاده نمیکنند و این عنوان را کاملا به بنیاد شهید و دستگاه ایدئولوژیک و تبلیغاتی حکومت سپردهاند. تنها قشر کوچکی از جامعه که به منابع و مزایای حکومتی وصل است، همچنان از این عنوان برای ارجاع به خود (خانواده شهید، یا برادر و خواهر و همسر شهید) استفاده میکند. حتی بسیاری از اعضای خانوادههای کسانی که در جریان انقلاب و جنگ کشته شدند، امروز دیگر از این عنوان برای عزیزان خود یا انتساب خود به آنها استفاده نمیکنند.
در میان کسانی که حکومت به عنوان شهید اعلام میکند، همه جور انسان از هر قشر و طبقه و منطقه و سنی دیده میشود: از نوزاد کشته شده در حمله موشکی سپاه به هواپیمای اوکراینی تا رهگذرانی که در جریان درگیریهای خیابانی به تیر غیب تکتیراندازان سپاه گرفتار میآیند، از جوانان معترض در اعتراضات خیابانی تا افرادی که در نیروهای نظامی به خاطر سهلانگاری کشته میشوند، و از تکنیسینهای برنامه هستهای تا کسانی که به عنوان مزدور از شیعیان غیرایرانی استخدام شده و برای کشتار مردم سوریه و سرپا نگاه داشتن رژیم بشار اسد به آن کشور اعزام شدهاند.
افرادی را که شهید اعلام میشوند، میتوان در چند مقوله طبقهبندی کرد:
بخشی از مخالفانی که در خیابان به دست نیروهای نظامی و شبه نظامی و امنیتی کشته میشوند
سنت جمهوری اسلامی ایران از دهه هفتاد بدین سو آن بوده است که اگر کسی را در خیابان در اعتراضات میکشند و وی شهرتی در میان مخالفان ندارد، او را شهید اعلام میکنند تا هم از تبلیغات منفی علیه ماشین سرکوب جلوگیری شود، و هم بر تعداد شهدای نظام افزوده شود. حکومت برای راضی کردن خانوادههای قربانیان به این عنوان و موضع ناگرفتن علیه آن، دو دسته ابزار دارد: ابزار بنیاد شهید که «بخش هویجی» ماجرا را بر عهده میگیرد، و محدودیتهای نیروهای امنیتی در تحویل جسد و مراسم عزاداری که «بخش چماقی» ماجراست و بخشی از خانوادهها را به همراهی با نیروهای امنیتی در پذیرش عنوان شهید مجبور میکند. حکومت چون خط قرمز ندارد، عنوان شهید نیز به مقاصد حکومت و نتایجی که در نظر دارد، آلوده شده است.
کسانی که توسط سپاه و نیروی انتظامی کشته میشوند
در دورهای، افرادی که توسط «دشمن» (رژیم پهلوی، کشورهای غربی و «اذناب» آنها، یعنی متحدان غرب) کشته میشدند، عنوان شهید میگرفتند. این داستان بعد از پایان جنگ کلا فراموش شد. در سه دهه گذشته، هر کس بدون مشارکت در اعتراض علیه حکومت توسط سپاه و دیگر قوای قهریه کشته شود و حکومت نخواهد مسئولیت قتل آنها را بر عهده بگیرد، شهید خوانده میشود. کشتهشدگان هواپیمای اوکراینی از همین قبیل هستند.
کسانی که عضو نهادهای نظامی و شبه نظامیاند و با لباس کشته میشوند
مهم نیست این افراد در چه شرایطی کشته میشوند. به عنوان مثال، در سالهایی که در جبهه بودم، یکی از شبها دو تن از بسیجیان به علت بازی با نارنجک در سنگر خود کشته شدند و سپاه آنها را شهید اعلام کرد. حتی به خانوادهها گفته نشد که آنها به دلیل بازی با نارنجک کشته شدند. پس از جنگ نیز افرادی که در مانورهای نظامی به علت قصور و عدم برنامهریزی فرماندهان کشته میشوند، شهید نام میگیرند. یک نمونه، موشکاندازی ناو جماران به ناوچه کنارک بود که در جریان یک مانور رخ داد و ۱۹ نفر در آن کشته شدند که جملگی شهید خوانده شدند.
اعزام و تامین نیرو در مناظق پر تنش خاورمیانه
در یک دهه گذشته بیش از ده هزار تن از مزدوران شیعه عراقی، افغان، پاکستانی و لبنانی که جمهوری اسلامی ایران آنها را تعلیم، سازماندهی و تامین سلاح و پول کرده است، در سوریه کشته شدهاند و دستگاه تبلیغاتی رژیم از آنها با عنوان شهدای حرم یاد میکند. خانوادههای این افراد توانستند با استفاده از این عنوان در ایران اقامت و شهروندی بگیرند و از مزایای بنیاد شهید برخوردار شوند. کشته شدن این افراد هزینهای است که شیعیان غیرایرانی برای وابستگی مالی به جمهوری اسلامی ایران و برنامه گسترشطلبی نظام میپردازند.
افراد درگیر در برنامههای واردات، مونتاژ و بهکارگیری سلاحهای کشتار جمعی
آن دسته از افرادی نیز که در برنامه واردات، مونتاژ و به کارگیری موشک یا برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران (که قطعات و تجهیزات آنها از دیگر کشورها میآید) شرکت دارند و به دست مخالفان رژیم کشته میشوند، عنوان شهید میگیرند. این عنوان به دلیل نقشی که آنها در بقای رژیم و جاه طلبیهای آن دارند به آنها اعطا میشود. برای داشتن یک برنامه دفاع ملی هیچ نیازی به برنامه هستهای و موشکی که اسرائیل و اروپا را نیز میتواند هدف قرار بدهد، نیست. جمهوری اسلامی ایران اصولا برنامه دفاع ملی، مثل آموزش عمومی نظامی، ساخت پناهگاههای عمومی، و تمرینات و مانورهای عمومی (نه فقط برای خودیها) ندارد.
شهادت داوطلبانه پس از جنگ
پس از دوران جنگ، جمعی از عناصر تبلیغاتی حکومت برای ایجاد فضای ذهنی آن دوران و بدان ترتیب، جذب نیرو و هوادار برای ایدئولوژی و نهادهای شبه نظامی رژیم، به مناطق جنگی میرفتهاند و عدهای را نیز تحت عنوان «راهیان نور» به همراه میبردهاند. این برنامه جنبه نهادی یافته است و بودجه و سازمان خود را داراست. هر از چندی، جمعی از این مسافران و راهنماهاشان به روی مین میروند یا در جادهها در تصادف اتومبیل کشته میشوند و از بنیاد شهید عنوان شهید دریافت میکنند.
شهدای نظامی و غیر انتظامی در منطقه خاکستری غیر عرفی
هر از چندی ماموران نیروی انتظامی و سربازان حاضر در مناطق مرزی نیز پس از کشته شدن به عنوان شهید اعلام میشوند، اما اخبار مربوطه از این فراتر نمیرود و مشخص نمیشود که این افراد چگونه کشته شدهاند. کسانی که سابقه سربازی و نظامیگری دارند، به خوبی میدانند که هر کشته شدنی در نیروهای نظامی و انتظامی، از نوع دفاع از میهن یا مقابله با قانونشکنان نبوده و نیست. رژیمی که شبانهروز در مورد همه چیز دروغ میگوید یا راست و دروغ را در هم میآمیزد، برای مرجعیت در اختصاص این گونه عناوین قابل اعتماد نیست. حتی در محدودترین تعاریف این واژه، دشوار میتوان مصادیقی قابل اعتماد یافت. واژه «شهید» بار اسطورهای و غیرعرفی دارد، اما در همان محدوده نیز میتوان معیارهایی را برای کاربردش لحاظ کرد. چنین معیارهایی در جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد.
به علت ابهامات و سوءاستفادههای فوق است که هر چه زودتر عنوان شهید از ادبیات رسمی کشور پاک شود، فضای عمومی سالمتر خواهد شد .اما حکومت دینی چنین نخواهد کرد، چون به مقدس سازی از طریق این عناوین نیاز دارد. شهید، در انواع کاربردهای این واژه، دیگر قابل اطلاق به کسانی که جانشان را آگاهانه برای عموم از دست میدهند، نیست. خودداری عمومی از استفاده از این عناوین، گامی به سوی سکولاریسم و برکشیدن زرورق دینی از حکومتهایی است که دنیویاند و از عناوین دینی برای تحکیم قدرت و فریب افکار عمومی استفاده میکنند