پس از حمله گروهی از افراد به ساختمان کنگره آمریکا که روشن نیست همه از طرفداران ترامپ بوده باشند (افرادی با تتوی داسوچکش بر دست هم درمیان آنها بودهاند)، رسانههایی که در طول یک سال گذشته برخی اقدامات خرابکارانه آنتیفا و سازمان «جان سیاهان اهمیت دارد» را توجیه میکردند (مثل نورا اودانل در بخش خبری سیبیاس که میگفت بدون غارت و خشونت نمیتوان تحول ایجاد کرد)، یا آنها را پوشش نمیدادند، یکباره از خواب زمستانی رسانهای بیدار شدند و برای چند ساعت در غروب ششم ژانویه این رویداد را با پخش زنده پوشش دادند. بعد از آن همراه با سیاستمداران دموکرات، ترامپ را مسئول این ماجرا و خیانتکار به کشور نامیدند، بدون آنکه مستندی در این مورد ارائه کنند.
جو بایدن که در طول سال ۲۰۲۰ در برابر برخی خشونتها و تخریب اموال عمومی بهدست چپهای افراطی، محافظهکاری پیشه کرده بود (و آنتیفا را یک ایده میدانست)، حملهکنندگان به کنگره را «تروریست و نژادپرست» نامید. در بین این «تروریست»ها (ازنگاه بایدن)، یک زن کهنهسرباز نیروی دریایی آمریکا و غیرمسلح بود که با شلیک مستقیم پلیس جان باخت.
از سیاستمداران نگرش یکجانبه، بیتوجهی به پسزمینههای اجتماعی و تاریخی و قلب واقعیات انتظار میرود، چون آنها بهدنبال کسب و حفظ قدرتاند و در دنیای دموکراتیک، مردم رفتار آنها را ملاحظه و از کار برکنارشان میکنند یا نمیکنند. اما مشکل رسانههایی که به بوق تبلیغاتی یک جریان یا حزب تبدیل میشوند و در مقام اخلاق و عدالت و حق مینشینند، جدی و ساختاری است. در رویدادهای حاد سیاسی برای راستیآزمایی و سنجش کار رسانهها با سه معیار باید وارد شد: ۱- توجه به نمونههای تاریخی؛ ۲- گزارش رفتارهای مشابه از طرفهای درگیر؛ ۳- توجه به پسزمینههای اجتماعی و سیاسی. در این نوشته غیبت هر سه مورد را در گزارش رسانهها از حمله به کنگره آمریکا باز خواهم کرد.
پسزمینه تاریخی: سابقه داشت
گروههای چپ، اعضای حزب دموکرات و رسانههای پرمخاطب در آمریکا به تحلیل و تبیین رفتارهای طرف مقابل (محافظهکاران) که میرسند، اصولا تاریخ را فراموش میکنند. گروه «پلنگهای سیاه» (Black Panthers) در دهه ۱۹۶۰ طرفدار خشونت مسلحانه و آتش زدن بود. اکنون در بخشی از سازمان «جان سیاهان اهمیت دارد» رگههایی از دنباله ایدئولوژیک همان جریان مشاهده میشود.
یکی از اعضای بلک پنترز با شاتگان در ساختمان کنگره، او یکی از ۲۴ عضو مسلح این گروه بود که در دوم مه ۱۹۶۷ وارد ساختمان کنگره شد- Walt Zeboski/Associated Press
البته در مقابل این جریان خشونتطلب، جریان صلحطلبی هم در میان آفریقاییتبارها وجود دارد که براساس دیدگاههای مارتین لوترکینگ عمل میکند. اصولا اهمیت مارتین لوترکینگ در جنبشهای سیاسی و اجتماعی در آمریکا مخالفتش با خشونت بهعنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود بوده است.
در ماجرای حمله به کنگره، رسانههای جریان اصلی آمریکا که به بوقهای تبلیغاتی چپ تبدیل شدهاند، همراه با دموکراتها یکصدا این حمله را بیسابقه و برای اولینبار اعلام کردند در حالی که این ماجرا سابقه داشت. سازمان پلنگهای سیاه در سال ۱۹۶۷ بهطور مسلحانه به کنگره آمریکا حمله کرد و پلیس دیسی آنها را از فضای کنگره بیرون کرد.
تحولات اخیر که پوششی درخور نیافت
تاریخ آمریکا نه از ششم ژانویه ۲۰۲۱ و نه از اول ژانویه ۲۰۲۰ آغاز میشود. در این نوشته اما خود را به همین سال محدود میکنم. در سال ۲۰۲۰ انبوهی شواهد وجود دارد که طیف سیاسی چپ (حزب دموکرات) باوجود اینکه رسما در آشوبها نقشی نداشت، اما یا در برابر آنها سکوت میکرد یا با «نژادپرست» و «زنستیز» و «انسانستیز» خواندن مخالفان، خود این رفتارها را توجیه میکرد. اندک شورشیهای دستگیرشده نیز با جمعآوری پول و قرار وثیقه آزاد شدند. تبدیل شدن شعار «قطع بودجه پلیس» (البته با مهندسی واژهها) به یکی از برنامه نامزدهای دموکرات در سراسر ایالاتمتحده (که برخی از نامزدهای شکستخورده دموکرات در انتخابات کنگره آن را دلیل شکست خود میدانند) یکی دیگر از این موارد است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در ادامه به فهرستی کوتاه از حملات مشابه با حمله به کنگره در سال ۲۰۲۰ اشاره میکنم که رسانههای پرمخاطب آمریکا یا آنها را بهدرستی پوشش ندادند یا آنها را «اکثرا صلحآمیز» خواندند، درحالیکه اتومبیلها و ساختمانها در پشت سر خبرنگاران میسوختند:
۱- حمله به یکی از مقرهای پلیس در مینیاپولیس (۲۸ ماه مه ۲۰۲۰) و آتش زدن آن؛ در جریان این شورشها، بخشی از شهر هم سوخت، اما عکسها و فیلمهای آنها در رسانههای پرمخاطب منتشر نشد.
۲- اشغال بخشی از شهر سیاتل در ایالت واشینگتن و تخریب کسبوکار مردم.
۳- حمله به سیاستمداران محافظهکار در ایالات مختلف در طول سال.
۴- محاصره کاخ سفید و تلاش برای ورود به آن در عین حمله به نیروهای پلیس (۳۱ می ۲۰۲۰).
۵- حمله به مهمانان کاخ سفید (۲۸ اوت ۲۰۲۰).
۶- حمله و اشغال مراکز دولتی فدرال و ایالتی در پورتلند اورگون.
۷- ساقط کردن مجسمهها و یادبودهایی که جزو اموال عمومی بهحساب میآیند و تنها منتخبان مردم در شهرداریها میتوانند در مورد آنها تصمیم بگیرند. تخریب اموال عمومی و خصوصی و تعرض به شهروندان عادی (حتی افراد سالمند) در شهرهای بزرگ و کوچک برای چندین ماه ادامه یافت، تحت این روایت که شهروندان آمریکایی اروپاییتبار همه نژادپرستاند مگر این که دربرابر آفریقاییتبارها در عرصه عمومی زانو بزنند.
مقامهای دولت فدرال و ایالتی، اعضای حزب دموکرات و رسانهها معمولا گروههای راست را در این ماجراها هدف گرفتند و متهم میکردند، درحالیکه برخی نشانهها حاکی از آن بود که آنتیفا و «جان سیاهان اهمیت دارد» در این اقدامات نقش دارند. بسیاری از رسانهها در این موارد نشان دادند که برنامهای جز پنهانسازی این اقدامها برای افکارعمومی ندارند؛ همانطور که در موضوع اتهامهای فساد بایدن و اعضای خانوادهاش شواهد و گزارشها را با این توجیه که اینها هک روسهاست، نادیده گرفتند.
زمینههای سیاسی و اجتماعی حمله به کنگره
حمله به کنگره یکی از نتایج چهار سال اقدامهای چپ در برابر رایدهندگان به ترامپ بود. برای تبیین این نظر به پنج پسزمینه اشاره میکنم:
۱- سیاستمداران چپ و رسانههای پرمخاطب برای چهار سال با تحریک رایدهندگان به ترامپ، اصرار داشتند تا موضع پیشین خود را درمورد خشونتطلب، نازی، انسانهراس، ضد سامی، نژادپرست و زنستیز بودن طرفداران ترامپ اثبات کنند. در بسیاری از این موارد به گزارشهای نادرست روی آوردند (مثل ماجرای دانشآموزان دبیرستان کاوینگتون) که موفقیتی برای آنها نداشت. تصوربر این است که با برچسبزنی، صدای ۷۵ میلیون نفر در اعتراض به سیاستهای چپها خاموش میشود.
۲- رسانهها و شبکههای اجتماعی بعد از انتخابات ۲۰۲۰ همه با هم تصمیم گرفتند ادعا و گزارش تقلب در ایالتهای چرخشی را اصولا نادیده بگیرند یا دروغین بنامند. شبکههای اجتماعی اغلب مطالبی را که درباره تقلب در انتخابات بود، سانسور میکردند. از نظر آنها عدم رسیدگی دستگاه قضایی به معنای عدم وقوع در نظر گرفته میشود؛ درحالیکه دادگاهها میتوانند به موضوعی رسیدگی نکنند، بدون آنکه این عدم رسیدگی، یک طرف را رد یا اثبات کند. طرفه آنجاست که رای پستی در ایالاتی که معمولا دموکراتها اکثریت را دارند (مثل نیویورک) ارسال نشد. رسانههای پرمخاطب اصولا اینگونه صداها را پوشش ندادند.
۳- سازمان افبیآی در طول سال ۲۰۲۰ در جریان آتشسوزیها و حملات چپ در بازداشت مقصران شدت عمل به خرج نداد؛ گویی آتشزدن اتومبیل پلیس و کسبوکار مردم یا انداختن مجسمهها و یادبودها آزاد است.
۴- ترامپ منتخب مردم کوچه و بازار (کشاورز و کارگر) بود، نه نخبگان دانشگاهی و رسانهای و شرکتهای فناوری بزرگ. این سه گروه از روز دوم ریاستجمهوری او با عنوان «مقاومت» (گویی کشورشان اشغال شده باشد) در برابر همه تصمیمهای دولت از همه ابزارها بهره گرفتند تا او را متوقف کنند. انتقال مسالمتآمیز به تیم ترامپ هرگز صورت نگرفت و دموکراتها در دولت مدام برای تیم او پروندهسازی میکردند یا اطلاعات دروغ به رسانهها میدادند. کسانی که به ترامپ رای داده بودند «مشمئزکننده» و «انزجارآور» معرفی شدند. در پایان چهار سال نیز با انتخاباتی غیرشفاف و اقدامهای غیرقانونی (پذیرش رای غیرشهروندان یا مردگان یا افرادی غیرساکن در یک ایالت) او را برکنار کردند.
۵- رسانهها، شرکتهای فناوری و مراکز آموزشی همه صداهای این جمعیت ۶۳ میلیونی در سال ۲۰۱۶ (که در ۲۰۲۰ به ۷۵ میلیون رسید) را خاموش کردند؛ در برنامههای خبری همه رسانههای پرمخاطب (بهجز فاکس) حتی انپیآر و پیبیاس که با پول مالیاتدهندگان اداره میشوند، دو مفسر میآوردند که هر دو ضدترامپ بودند؛ آنها افراد را به دلیل طرفداری از ترامپ در فضای کار تحت فشار قرار داده و در فضای عمومی مورد اذیت و آزار قرار میدادند. حمله به کنگره رفتاری غیرقانونی است که زمینههای آن را در جامعهای آزاد مثل امریکا، گروهها و سیاستمداران و بوقهای تبلیغاتی چپ با تکصدایی و اتهامزنی و رفتاری دوگانه فراهم کردند. دستورهای مکرر فرمانداران و سیاستمداران دموکرات (مثل خانم پلوسی یا گوین نیوسام) در بستن کسبوکار مردم و دستور خانهنشینی (در حالی که خود به مهمانی و مسافرت تفریحی و آرایشگاه میرفتند) نیز در بالا بردن آتش خشم علیه سیاستمداران حزب دموکرات موثر بوده است.