روزنامه نیویورک تایمز تخمین میزند که تاکنون چیزی بیش از ۱۰۰۰ جلد کتاب در مورد دونالد ترامپ بهوسیله نویسندگان مختلف، از مقامات پیشین تا دانشگاهیان و روزنامهنگاران، در دنیای انگلیسیزبان منتشر شده است. کتابها هرچه بیشتر افشاگرانه و هشداردهنده بودهاند، یا عناوینی تند و آخرالزمانی داشتهاند، فروش بیشتری نیز داشتهاند. از اینرو میتوان گفت، ترامپ به بخشی از صنعت نشر رونق بخشیده است.
اهمیت این موضوع تنها به نفعی که صنعت نشر برده است، خلاصه نمیشود. لسلی مونویز، رییس پیشین تلویزیون سیبیاس آمریکا، در مورد ترامپ گفته بود «شاید او برای آمریکا بد باشد، اما لعنتی برای سیبیاس منبع برکت است.» مونویز، عاشق سبک مناظره با کارزار ترامپ و رقبای او در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ بود و آن را به جهت تولید هیجان و سرگرمی، به «سیرک» تشبیه میکرد.
کارلوس لوزادا، برنده جایزه پولیتزر، کار خود را به عنوان منتقد کتاب روزنامه واشینگتن پست، در سال ۲۰۱۶ آغاز کرد. او میگوید از آن زمان، برخلاف میل خود، به نوعی درگیر موضوع ترامپ بوده است. او در «چه فکر میکردیم...» ۱۵۰ عنوان کتاب از مجموع کتابهای انگلیسی در مورد ترامپ را برگزیده، نقد و بررسی کرده است. این نقد و بررسی بین سال های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ چاپ شده است. حاصل کار او، تحریر راهنمایی مفید در مورد مباحثه منتقدان ترامپ در چهار سال گذشته است. در پایان هر فصل و موخره کتاب، لیست کامل کتابهای مهم در مورد ترامپ درج شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
لوزادا مینویسد بسیاری از کتابها در مورد عصر ترامپ خیلی عجولانه، پر ادا و اطوار و خود برحقپندارانه نوشته شده است. مصداق این نقد، نویسندگانی مانند مادلین آلبرایت، وزیر خارجه پیشین است که در سال ۲۰۱۸ کتاب «فاشیسم: یک هشدار» را نوشت. او به گروهی از نویسندگان آمریکایی تعلق دارد که ریاست جمهوری ترامپ را پایان دموکراسی و ظهور فاشیسم در ایالات متحده تلقی میکنند.
این نویسندگان، نسبت به خطر دیکتاتوری از سوی ترامپ هشدار میدهند. لری دایمون، جامعهشناس برجسته آمریکایی، ترامپ را «سزار جدید آمریکا» توصیف میکند که تمام خصایل یک رهبر اقتدارگرا را دارد. این نویسندگان، نسبت به توان و استقامت نهادها و هنجارهای دموکراتیک ایالات متحده، ابراز تردید میکنند. اما سیر حوادث، نادرستی پیشبینی آنها را نشان داد. ترامپ، علیرغم تلاشهای فراوان، از جمله تحریک مردم به خشونت، قدرت را پس از شکست در دادگاه های ایالتی و فدرال آمریکا، به رقیب دموکرات خود داد.
در جناح راست، یک گروه نویسندگانی بودند که «بر طبل حمایت از ترامپ میکوبیدند. رفتارهای زشت و غیردموکراتیک او را نادیده میگرفتند یا از آن لذت میبردند.» دسته دیگر که عمدتاً شامل جمهوریخواهانِ اصولگرا بود، «نگرانی عمیق خود را در موردآینده جنبش محافظهکار و حزب جمهوریخواه ابراز کردند.»
یکی از آنان چارلز سایکس است که در کتاب «چگونه راستها عقل خود را از دست دادند» مینویسد «انتخابات۲۰۱۶ نه تنها به معنای رد میراث ریگان نبود، بلکه به معنای نادیدهگرفتن آداب مدنی، تخصص، درایت و احتیاط در میان محافظهکاران بود.»
علیرغم این هشدار، لوزادا مینویسد حمایت برخی از روشنفکران محافظهکار از ترامپ، نه به خاطر اعتقاد به او بلکه ناشی از نفرت و تحقیر لیبرالها بوده است. به عبارت دیگر، «دفاع آنها از دروغهای ترامپ نه از روی اعتقاد بلکه وفاداری بوده است.»
این نکته را باید افزود که لوزادا، تنها یک فصل از مجموع ۱۰ فصل کتاب خود را به نویسندگان حامی ترامپ اختصاص داده است. او با این کار، خواننده را از آشنایی جامع با نظرات نویسندگانِ حامی ترامپ، محروم ساخته است.
بخشی از این کتابها در مورد ترامپ، به توضیح انگیزههای حامیان او که عمدتا متعلق به طبقه کارگر سفید هستند، اختصاص یافته است. در این کتابها، گاهی به عامل «اضطرابهای اقتصادی» این رایدهندگان که گویا ناشی از هراسِ از دست دادن شغل به خاطر جهانیشدن و فقیرتر شدن کارگران آمریکایی است، اشاره شده است. گاهی مناسبات درهم شکسته اجتماعی، نژادپرستی و مهاجرستیزی، با اهمیت تلقی شده است. لوزادا مینویسد این توضیحها، خیلی تابع تفسیرها و علایق نویسندگان بوده است. اما جامعترین تحلیل شاید در مورد رویکردی باشد که «نژاد و طبقه را به عنوان عوامل درهم تنیده و نه ناقض یکدیگر در نظر میگیرد.»
لوزادا، ۱۰ فصل کتاب را به ۱۰ موضوع مهم دوره ریاست جمهوری ترامپ، مانند رابطه ترامپ با روسیه و ساخت دیوار در مرز با مکزیک، اختصاص داده است. کتابها را در پیوند با این موضوعات بررسی کرده است. او نشان میدهد که قضاوتهای عجولانه نویسندگان لیبرال، در برخی مواقع، مانع از تحلیل دقیق آنها از رویدادها شده است. یک نمونه آن، موضوع تبانی کارزار انتخابات ترامپ با روسیه بود. با اینکه تحقیقات رابرت مولر نتوانست ظن و نظریههای اولیه در مورد تبانی ترامپ با پوتین را به صورت قطعی ثابت کند، اما نویسندگان مخالف ترامپ هرگز از این عقیده دست نکشیدند که روسها به پیروزی او در انتخابات ۲۰۱۶ کمک کردند. آنها هیچگاه نپذیرفتند که هیلاری کلینتون، نامزد محبوبی برای رایدهندگان آمریکایی نبود.
یک نمونه از سردرگمی در کتابِ «از جنگ سرد تا صلح داغ» از مایکل مکفال آمده است. او میپرسد: «آیا پوتین ترامپ را رییس جمهور ساخت؟ بدون شک نه. رایدهندگان آمریکایی او را برگزیدند. آیا پوتین به پیروزی ترامپ کمک کرد؟ شاید.»
ترامپ چندینبار شخصیت و سبک رهبری رییس جمهور روسیه را ستایش کرده است. برخی نویسندگان، قدرت زیاد پوتین را مایه رشک ترامپ دانستهاند، ولی مایکل اسیکوف و دیوید کورن در کتاب خود، «رولت روسی» میگویند در مورد انگیزههای ترامپ از ستایش رهبر اقتدارگرای روس، نمیتوان با قطعیت حرف زد. از نظر آنها، شاید دلیل آن «ایجاد فرصتهای بیشتر برای ساخت ساختمان تجارتی و کسب پول بیشتر [در روسیه] است.»
از نظر برخی از نویسندگان، مداخلات روسیه در انتخابات آمریکا، بیشتر در راستای تشدید اختلافات نژادی، دامنزدن به اعتماد رایدهندگان به نهادهای سیاسی و تضعیف جایگاه و اعتبار ایالات متحده بود. این اهداف با رفتن ترامپ به کاخ سفید تامین شد.
مشخصات کتاب: کارلوس لوزادا / چه فکر میکردیم: تاریخ فکری مختصر عصر ترامپ / انتشارات سایمون اند شوستر/۲۷۲ص/ ۲۰۲۰