ساختار اجتماعی در افغانستان بهحدی شکننده است که یک جرقه کوچک کافی است تا آتش بزرگی از تنشهای قومی در افغانستان شعلهور شود. حادثه بهسود نیز به همین گونه شکل گرفته و حالا ابعاد آن در حال گسترش است.
روز جمعه در اثر درگیری در شهرستان بهسود در استان میدان وردک در همسایگی کابل ، تعدادی کشته و زخمی شدند. دولت کشته شدهها را افراد مسلح غیر مسئول نامید و مردم محل آنان را افراد غیرنظامی و غیر مسلح منطقه خواندند.
سر و صدای این مسئله و نشر خبر آن از جمله در رسانههای بینالمللی، دولت را وادار کرد تا هیئت حقیقتیابی را برای بررسی حادثه به شهرستان بهسود بفرستد. هرچند این هیئت هنوز به محل منازعه نرفته، اما حاشیهسازیها پیرامون این حادثه در حد تنشهای شدید قومی بالا گرفته است و کاربران شبکههای اجتماعی از اقوام مختلف ، مسئله را از سطح یک حادثه محلی به جدال تاریخی میان اقوام تبدیل کردهاند.
چگونه حادثه بهسود به جدال قومی تبدیل شد؟
بهسود در بیست سال گذشته محل منازعه شدید میان مردمان بومی محل و کوچیها بوده است. سر نخ این منازعه اما به بیشتر از صد سال پیش برمیگردد؛ زمانی که حاکمان آن زمان افغانستان، امتیاز استفاده از مراتع و علفچرها در مناطق مرکزی افغانستان را به کوچیها دادند.
از آن زمان، کوچیها هر ساله در بهار و تابستان، گلههای بی شمار دامهای خود را به سوی مناطق مرکزی حرکت میدهند.
تا دهه ۶۰ میلادی، به دلیل آب و هوای نسبتا مطلوب در افغانستان و وجود علفچرهای سرسبز ، مشکلی میان کوچیها و ساکنین بومی منطقه بهوجود نیامد، اما از دهه ۶۰ میلادی به اینسو، دما در افغانستان هر ساله بالا رفته است. در کنار آن افزایش جمعیت باعث شده بخشی از مراتع و علفچرهای طبیعی، به زمینهای زراعتی تبدیل شوند.
در پی این تغییرات، کوچیها گاهی به دلیل کمبود علفچر، دامهای خود را در مزارع مردم بومی منطقه رها میکردند و مزارع آنها را از بین میبردند. اکثر ساکنان بومی مناطق مرکزی، هزارهها هستند.
از سال ۲۰۰۱ به اینسو که هزارهها هم سهم مشخصی در قدرت بهدست آوردند، زمزمههای نارضایتی از هجوم هر ساله کوچیها به مراتع مناطق مرکزی بهخصوص شهرستان بهسود، بلندتر شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
سیاستمداران هزاره و نمایندگان آنان در مجلس این مسئله را علم کردند که در هر هجوم کوچیها به مناطق مرکزی، آنان ضمن آسیب رساندن به مزارع مردم، حتی از سوزاندن خانههای آنان هم ابا ندارند.
این زمزمهها بعدا به تنش و درگیری فزیکی در محل انجامید. از آنجایی که داشتن اسلحه یک مساله طبیعی در افغانستان است، هر دو طرف خود را مسلح ساختند. آمدن کوچیها به بهسود و مناطق اطراف آن، از آن پس همیشه با درگیری و جنگ توام بوده است. دولت بار ها تلاش کرد تا به این غایله پایان دهد، اما ساختار قدرت که به صورت مشارکتی ایجاد شده بود ، نتوانست راه حلی دایمی برای این مشکل بیابد.
در زمان ریاست جمهوری اول اشرف غنی، او فرمانی صادر کرد که کوچیها را تا زمان حل کامل این مشکل از ورود به شهرستان بهسود و اطراف آن منع میکرد.
هرچند این فرمان قاطعتر از گذشته بود، با این حال نتوانست آنطور که شاید و باید جلو هجوم کوچیها به منطقه و درگیری ساکنین بومی با آنان را بگیرد. تعدادی از سیاستمداران برای گرفتن امتیاز به این تنش، رنگ و بوی قومی دادند و حالا این مسئله از یک جدال حقوقی به یک تنش قومی تبدیل شده است.
فرمانده شمشیر و نقش او در تحولات منطقه
این روزها، نام فرمانده علیپور که به « قوماندان شمشیر» مشهور است، در رسانه ها به تکرار شنیده میشود.
علیپور فرمانده گروه بزرگی از افراد مسلح محلی است که برای مقابله با گروه طالبان در استان میدان وردک ایجاد شده است. فرمانده علیپور در طول این سالها سد محکمی در مقابل نفوذ طالبان به مناطق مرکزی افغانستان بوده است، اما گزارشهایی وجود دارد که خود فرمانده علیپور را به نقض حقوق بشر و سوءاستفاده از موقعیتش متهم میکند.
بههمین دلیل، دولت چندین بار تلاش کرد تا علیپور را بازداشت و نیروهای زیر فرمانش را خلع سلاح کند، اما هر بار با مقاومت مردم محلی رو بهرو شد. حالا هم حادثه بهسود بیشتر از هر چیز دیگر به تنش میان علیپور و دولت برمیگردد؛ زیرا گفته میشود نیروهای امنیتی برای بازداشت او به محل رفته بودند که با اعتراض مردم رو بهرو شدند.
تنشها به درگیری انجامید و بر اساس گزارشهای رسمی ۱۲ تن کشته و بیش از سی تن زخمی شدند. اینها همه اما تنها یک بعد مساله است.
بعد نگران کننده مساله، حمایت کاربران شبکههای اجتماعی از دو طرف حادثه است. عدهای فرمانده علیپور را برحق میدانند و عدهای نیز دولت را.
جدلهای لفظی آهسته آهسته از مسئله فرد و دولت به قوم و منطقه تغییر جهت میدهد و زخمهای کهنه دوباره تازه میشود. بههمین دلیل، نگرانی عمده در حال حاضر ایجاد شکاف بیشتر میان اقوام ساکن در افغانستان است.
تفوقخواهی قومی یکی از ابزار خطرناک سیاستمداران پوپولیست در بیست سال گذشته بوده است. آنان با استفاده از احساسات مردم، تلاش کردهاند تا با علم کردن مسئله تفوق قومی، روی موج افکار عامه سوار شوند؛ بیتوجه به این نکته که این تفوقخواهی میتواند همزیستی مسالمتآمیز اقوام در افغانستان را با بحران همراه سازد، چیزی که حادثه بهسود اگر درست مدیریت نشود، میتواند جرقه آتش افکن آن باشد .