به گزارش خبرگزاری هرانا، چندی پیش دو جوان بلوچ که قصد داشتند خودروی سوخت بر خود را از خاش به سراوان برسانند، با شلیک مستقیم نیروهای انتظامی منطقه کشته شدند. این نخستین بار نیست که چنین واقعهای رخ میدهد. سال گذشته نیز خبری مبنی بر کشته شدن چند سوخت بر منتشر شد که بر اثر شلیک نیروهای مبارزه با قاچاق کشته شدند. البته آمار آسیب دیدگان به مراتب بیشتر است. بر اساس گزارشی که در دی ماه سال ۹۷ که توسط مجموعهای از فعالان حقوق بشر منتشر شد، ۳۰۰ شهروند به شکل مستقیم در مواجهه با نیروهای نظامی دچار آسیب شدند. هواداران برخورد با قاچاق معتقدند رفتار نیروهای مرزبانی کاملا منطقی و در راستای حفاظت از اقتصاد و امنیت کشور است و به کاربردن خشونت را بخشی جدایی ناپذیر از آن میدانند. اما این افراد شرایط منطقه را نادیده میگیرند.
سیستان و بلوچستان فقیرترین استان کشور است. عکسهای منتشر شده از این مناطق، تداعی کننده کشورهای قحطی زده آفریقایی است. آمار بالای بیکاری و نبود زیرساختهای ابتدایی، این استان را در شرایط اسفناکی قرار داده است. تنها کافی است یک نمونه از کمبود زیرساختها را بدانید. ایران از بزرگترین منابع گاز دنیا برخوردار است و صادرات گازی بسیاری نیز دارد. در حالی که تقریبا اکثر مناطق کشور از گاز طبیعی بهرهمند هستند، سیستان و بلوچستان همچنان در ابتدای راه است.
پس از ۴۰ سال این منطقه هنوز به شکل کامل گازرسانی نشده است. طبیعی است که انرژی رکن اول توسعه اقتصادی در هر منطقه است. بسیاری از روستاها و شهرهای کم جمعیت این استان از آب آشامیدنی پاک محرومند. همچنین مراکز درمانی نیز اندکی و با فواصل بسیار زیادی از هم قرار دارند. چندی پیش با فردی از بلوچستان صحبت می کردم. از او پرسیدم چرا نسبت به شرایط موجود اعتراضی نمی کنید. پاسخ داد: ما این را پذیرفتیم که بخشی از ایران نیستیم! کسانی که حافظ منافع ملی و تمامیت ارضی کشور هستند، به خوبی میدانند که عدم وجود هویت ملی در این بخش از سرزمین، بسیار خطرناک است.
آمارهای منتشر شده در مورد استان سیستان و بلوچستان بسیار نگران کننده است. این استان با بیشترین تعداد کودکان بازمانده از تحصیل، شرایط بسیار نابسامانی دارد. نبود مدارس و امکانات و عدم امکان مایحتاج اولیه تحصیل به علت فقر مزمن، دلیل چنین شرایطی است. به نحوی که بسیاری از کودکان این استان که دچار ضعف دید چشم هستند، حتی توان پرداخت هزینه خرید عینک ندارند. از سوی دیگر درآمد این استان کمتر از ۱درصد تولید ناخالص ملی است. حمیدرضا پشنگ، نماینده سابق خاش در مجلس ایران گفته بود۷۰ درصد مردم این استان زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکنند. همچنین ۷۰درصد مردم این استان از بیمه بازنشستگی هم برخوردار نیستند. در این شرایط تنها راه باقی مانده برای کسب درآمد، قاچاق سوخت است. با این حال سختگیری به قاچاق سوخت نیز کار را برای امرار معاش دشوار کرده است. چنین فقری این منطقه را برای سایر مردم ایران نیز غریبه کرده است. اگرچه وضعیت بخش سیستان هم مطلوب نیست اما شرایط در زاهدان و زابل اندکی بهتر از مناطق جنوبی استان است.
سوخت در ایران از یارانه دولتی برخوردار است. به همین دلیل اختلاف قیمتی معنی دار با سایر کشورهای همسایه دارد. در این شرایط که تقاضای خرید سوخت ارزان در آن سوی مرز وجود دارد، سوخت بران بنزین و گازوئیل را به وسیله وانتهای حامل تانکر سوخت، از مسیرهای صعب العبور و بیابانی، به دور از چشم مرزبانان به آن سوی مرز میبرند. این کار با توجه به خطراتش سود زیادی برای سوخت بر ندارد. محمدنعیم امینیفرد، نماینده مردم سیستان و بلوچستان در مجلس شورای اسلامی به ایلنا گفت: سرشاخههای سوخت بران حدود ۳ میلیون در ماه سود میکنند اما افراد پایین دست بیش از ۱ میلیون تومان عایدشان نمیشود.» با توجه به شرایط اقتصادی کشور، این ارقام عملا بسیار ناچیز هستند و تلاش برای کسب آن با وجود خطر جانی نشان میدهد که کارد به استخوان رسیده است.
پس از آنکه ایران و هند توافقنامه توسعه بندر چابهار را امضا کردند، بسیاری امیدوار شدند که ورود سرمایه خارجی، به توسعه منطقه بلوچستان و دست کم خط ساحلی جنوبی استان منجر شود. اما این امید خیلی خوشبینانه بود. استفاده از نیروی انسانی غیر بومی و ساخت مناطق گردشگری لوکس که تنها افرادی از خارج استان توان پرداخت هزینه آن را دارند، هیچ کمکی به مردم ضعیف و آسیب دیده بلوچستان نکرد.
یکی از اتهاماتی که حکومت مرکزی ایران همیشه با آن دست به گریبان است، عدم توجه به مناطق سنی نشین است. شیعه مذهب رسمی کشور است و ایران خود را رهبر جهان تشیع میداند. سیستان و بلوچستان دارای جمعیتی با اکثریت سنی است و مردم آن منطقه معتقدند که عدم حمایت حاکمیت از این منطقه، به علت دین آنهاست. به عبارت دیگر چنین به نظر میرسد که حاکمیت به شکل آگاهانه و عامدانه این مناطق را در فقر نگه میدارد. بسیاری از مناطق شیعه نیز در کشور فقیر هستند. اما شرایط در سیستان و بلوچستان ویژه و امنیتی است. این منطقه تا مدتها از داشتن فرماندار و استاندار اهل سنت محروم بوده است. مولوی عبدالحمید که جایگاه مهمی در میان اهل سنت ایران دارد، بارها با بیتوجهی و عدم اقبال از سوی حاکمان مواجه شده است.
مدیران ارشد سیاسی و اقتصادی از افراد شیعه و غیر بومی انتخاب میشوند. این خود یکی از دلایل غیرهمسان پنداری در میان مردم این منطقه است. دولتها هرازگاهی با نگاهی که بیشتر شبیه به توزیع صدقه است، به میان مردم این مناطق میروند و اندکی پول یا غذا توزیع میکنند. اما هیچ نگاه بلند مدتی برای رشد و توسعه منطقه سیستان و بلوچستان وجود ندارد.
معاون امنیتی و انتظامی استاندار سیستان و بلوچستان معتقد است با توجه به شرایط امنیتی و خالی شدن روستاهای مرزی از سکنه و رشد شدید بیکاری، مسدود کردن این تنها ممر درآمد مردم، ممکن است خطرات زیادی به همراه داشته باشد. گرایش به گروههای تندرو و افزایش تلاشهای استقلالطلبانه نتیجه چند دهه نادیده گرفتن مردم این مناطق است. افراد وقتی چیزی برای از دست دادن نداشته باشند، به راحتی نسبت به پیشنهاد در باغ سبز جواب مثبت میدهند. اینجاست که باید مدیران ارشد کشور به شکل ویژه به مناطق مرزی بپردازند و اقلیت بزرگ اهل سنت ساکن ایران را بهعنوان بخشی از مردم همین کشور، بهرسمیت بشناسند. تن رنجور مردم سیستان و بلوچستان نحیفتر از همیشه است.