این حقیقت که ایران از شبهنظامیان مسلح طرفدار خود در عراق، سوریه و یمن به عنوان اهرم فشار در مذاکرات هستهای بهرهبرداری میکند، نه حاجت به بیان دارد و نه نیاز به استدلال؛ بلکه اکنون وقت آن است که درباره اندازه و حدود این بهرهبرداری و میزان تهدیدات و خطراتی که ممکن است این شبهنظامیان متوجه منطقه کنند، سخن بگوییم و پیش از آنکه منطقه به میدان جنگهای نیابتی شبهنظامیان مبدل شود، چارهای بیندیشیم. همچنان باید پاسخی برای این پرسشها جستوجو کرد که آیا کشورهای عربی حوزه خلیجفارس از لحاظ نظامی و اجتماعی برای رویارویی با این نوع جنگها آمادگی دارند؟ و در صورت وقوع چنین جنگی، ایالاتمتحده آمریکا، کشورهای اروپایی و جامعه بینالمللی چه نقشی در آن خواهند داشت؟
از ژانویه گذشته به این سو، چندین حمله پهپادی و موشکی به خاک عربستان سعودی از سمت شمال صورت گرفته است و همزمان با آن، شبهنظامیان موسوم به «کتائب الوعد الحق» اعلام کردهاند که شهر ریاض را چندین بار موردحمله قرار دادهاند.
هرچند که ایران، برای منحرف کردن توجهات از شبهنظامیان اصلی و معروف وابسته به خود، گهگاه به بازی با نامها میپردازد و از شبهنظامیان متعدد دیگری با نامها و عنوانهای جدید، سخن میگوید اما صرفنظر از آن، حملات یادشده نشان میدهد که این کشور اکنون جبهه تازهای را از سمت عراق گشوده و نیروی بزرگی از شبهنظامیان احتیاطی خود را که در طول سالهای متمادی در عراق بسیج و آماده کرده بود، به حرکت در آورده است. استفاده از این نیروها که بر اساس برخی تخمینها، شمار آنان به ۷۰ هزار جنگجو بالغ میشود، در استراتژی نظامی ایران تحول بزرگی به شمار میرود.
ایران با اجرای این حملات، چند هدف همزمان را تعقیب میکند که از جمله میتوان به اهداف زیر اشاره کرد:
- باز کردن جبهه جدیدی در مرز شمالی عربستان سعودی، علاوه بر جبههای که از قبل به وسیله حوثیها در جنوب، در مقابل عربستان سعودی و نیروهای پشتیبان دولت مشروع یمن، باز کرده است؛
- فشار آوردن بر نیروهای آمریکایی حاضر در عراق و القای این حس به آمریکا که نیروهای وی توان مقابله با شبهنظامیان ولایی در عراق را ندارند؛
- فرستادن پیام تهدیدآمیز به سایر کشورهای عربی منطقه که هرچند آنها از جنگ یمن دور هستند، اما ایران قادر است آنها را از خاک عراق هدف قرار دهد؛
- بر هم زدن روابط نزدیک عربستان سعودی و عراق، به ویژه پس از باز شدن گذرگاه «عرعر» و آغاز مبادلات تجاری میان این دو کشور عربی؛
- تضعیف حکومت الکاظمی و اشاره به این که ایران میتواند انتخابات پارلمانی آینده عراق را بر هم زند.
ایران با تحریک شبهنظامیان ولایی خود در عراق و حمله به عربستان سعودی از سوی آنها از سمت شمال برای تحقق اهداف یادشده، در حقیقت میخواهد آتش جنگ شبهنظامیان را در منطقه شعلهور کند که البته اقدامی ماجراجویانه و توجیهناپذیر است؛ زیرا بر خلاف شبهنظامیان حوثی در یمن، عربستان هیچگاه در گذشته با شبهنظامیان وابسته به ایران در عراق، درگیری نظامی نداشته است. گذشته از آن، معمولا آغاز جنگ شبهنظامیان به اعلان رسمی نیاز ندارد بلکه با تکرار حملات، جنگ، خواهی نخواهی آغاز میشود و گسترش مییابد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اگر چنین جنگی دربگیرد، با توجه به این که ایران سیاست انکار را در پیش خواهد گرفت، کشورهای منطقه و متحدانشان چارهای نخواهند داشت مگر این که یکی از شیوههای سهگانه زیر را به کار گیرند: یا مانند ایران شبهنظامیانی ایجاد کنند و با آنها عملیات جنگی به راه اندازند و با پیروی از سیاست انکار، مسئولیتش هم را نپذیرند؛ یا این که به کشور بهوجودآورنده و رهبریکننده این شبهنظامیان (ایران)، مستقیما حمله کنند و آتش یک جنگ سنتی را در منطقه برافروزند؛ یا این که به فشارهای اقتصادی و دیپلماسی بر ایران که منشا و حرکت دهنده این شبهنظامیان است، ادامه دهند.
طبیعی است که انتخاب هر یک از گزینههای یاد شده، تا اندازه زیادی به حجم و نحوه حملات شبهنظامیان ولایی به خاک عربستان سعودی، بستگی دارد؛ چون در گذشته، ایران تحرکات شبهنظامیان ولایی خود را در جاهای مختلف و متعدد، سمتوسو داده است؛ چنانچه همه شاهد هستیم، این شبهنظامیان یک بار فرودگاه اربیل را هدف حمله موشکی قرار میدهند، بار دیگر به گروهی از نظامیان در بغداد یورش میبرند، گاهی تعدادی از موشکها و پهپادها را به ریاض شلیک میکنند و زمانی هم حوثیها را وامیدارند که به رغم نداشتن آمادگی، استان مأرب را مورد تهاجم زمینی گسترده قرار دهند.
شاید دلیل این که طرفهایی که هدف حمله قرار گرفتهاند به یک واکنش جدیتر دست نزدهاند، همین تکرار نشدن حملات یاد شده به یک هدف واحد و یک منطقه مشخص باشد؛ زیرا برداشت طرفهای آسیبدیده این است که هدف ایران از این حملات محدود نظامی، اهداف معین سیاسی دارد.
به هر صورت، اکنون منطقه خاورمیانه به طور عام، شاهد یک جنگ نابرابر و نامتقارن است؛ جنگی که در یک طرف آن ایران است که از شبهنظامیان خودسر علیه کشورهای دیگر استفاده میکند و در طرف دیگر، کشورهایی هستند که برای دفاع از خود، تنها بر ارتشهای منظم و مسئول تکیه دارند.
این در حالی است که در مورد متوقف شدن حملات این شبهنظامیان هیچ اطمینانی وجود ندارد؛ حتی در صورتی که پروندههای مورد اختلاف ایران و جامعه بینالمللی، از راه مذاکره حل شود، باز هم تضمینی وجود ندارد که حملات و اقدامات جنگی شبهنظامیان متوقف شود؛ زیرا در آن صورت هم ایران تلاش خواهد کرد تا از این شبهنظامیان به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف دیگری بهرهبرداری کند. گذشته از آن، ادغام اعضای گروههای شبهنظامی و جنگجویان مزدور آنان که نظامیگری، حرفه اصلی آنها شده، در زندگی عادی مدنی، کار دشواری خواهد بود.
با توجه به این که وجود شبهنظامیان مسلح در سرزمین عراق و در همسایگی کشورهای عرب حوزه خلیجفارس، یک واقعیت ملموس و انکارناپذیر است، این کشورها باید از نظر نظامی و اجتماعی خود را برای تعامل با این واقعیت آماده کنند. زیرا پذیرفتنی نیست که سرزمین کشورهای عربی حوزه خلیجفارس، از سوی طرفهای مجهول موردحمله قرار گیرد و مسئولیت آن بر دوش طرف مشخصی گذاشته نشود، برای توقف آن اقدامی صورت نگیرد و متجاوز هم به سزای اعمالش نرسد که جرات تکرار تجاوز را نداشته باشد.
تردیدی نیست که تکیه ایران بر سیاست تروریسم و فرقهگرایی در منطقه برای تحقق اهداف توسعهطلبانهاش، منطقه را به سوی یک جنگ شبهنظامی گسترده و بیسابقه در تاریخ معاصر، سوق خواهد داد. آنچه که ایران را در استفاده از این برگه، دلیر کرده، این است که ایالاتمتحده آمریکا، اروپا و جامعه بینالمللی، مشکل شبهنظامیان مسلح وابسته به ایران در خاورمیانه را، پس از برنامه هستهای ایران و در درجه دوم اهمیت، قرار دادهاند؛ در حالی که این موضوع برای کشورهای منطقه بسیار حائز اهمیت است و در اولویت قرار دارد و برخورد با آن نه تاخیرپذیر است و نه قابل چشمپوشی.
هرچند دولت جدید آمریکا بر ضرورت حل همزمان هر دو مشکل (شبهنظامیان و برنامه هستهای) تاکید میکند، اما قرائن و شواهد به دست آمده از مذاکرات جاری در وین، بر خلاف آن است و نشان میدهد که این مذاکرات نیز تنها حول محور پرونده هستهای میچرخد.
بدین ترتیب، اگر پرونده شبهنظامیان به تاخیر انداخته شود و ایران توفیق یابد که واشنگتن را برای لغو تحریمهای وضع شده دونالد ترامپ، رئیسجمهوری پیشین آمریکا، متقاعد کند، تهران دیگر هرگز مجبور نخواهد بود که درباره هیچ پرونده دیگری مذاکره کند و از دست دادن فرصت کنونی، تکرار اشتباهاتی خواهد بود که در توافق هستهای سال ۲۰۱۵ رخ داد.