بیعتهای جمهوری اسلامی ایران در بهبود وضعیت زندگی مردم یا تغییر سیاستهای مخرب نظام تاثیری ندارند و مردم در آنها نمیتوانند نمایندگان خود را انتخاب کنند، اما فرصتی هستند برای تشخیص و بازنمایی تحولات نیروهای درون حکومت، چگونگی تحول مهندسی سیاسی و فرهنگی آنها، تاکتیکهای دستگاه تبلیغاتی رژیم و جناحهای سیاسی و روشهای دستکاری در افکار عمومی. در این نوشته برخی از این بازنماییها را که مختص بیعت ۱۴۰۰ هستند، عرضه میکنم.
علی مطهری، طرفدار حجاب اختیاری
علی مطهری همیشه از سرسختترین طرفداران حجاب اجباری بوده است. او در دوره دهم مجلس اسلامی با آن که از نظر سیاست خارجی به اصلاحطلبان نزدیک شده بود، موضعش در مورد حجاب را حفظ کرده بود. اما در آستانه بیعت ۱۴۰۰ و قصد نامزدی، آن موضوع را کنار گذاشت و حجاب مورد نظر وی به حد عدم عریانی رسید. او در این باب میگوید: «من با ساپورت مخالف نبودم... کلا وضع حجاب در کشور را قابل قبول میدانم و معتقدم مسئله حجاب مسئله اصلی کشور ما نیست... حکومت اسلامی قبول نمیکند خانمها نیمهعریان به خیابان بیایند، اما درباره نداشتن روسری، با جریمه خودروها به خاطر برداشتن یا عقب رفتن روسری هم مخالفم و باید از کنار این مسایل بگذریم. مردم با اراده خودشان حجاب را قبول دارند... معتقدم حجاب الان اختیاری است. حجاب اجباری آن چیزی است که طالبان میگفت... اگر روزی رئیس جمهوری شوم، تلاش میکنم برخوردهای سختگیرانه نسبت به حجاب را از بین ببرم. برخورد باید با کسی باشد که بخواهد عریان بیرون بیاید. حتی اگر کسی روسری خودش را کنار بگذارد، نباید با او برخورد کرد.»
البته او در دو مورد اظهارات سابق خود را ادامه میدهد تا از نظام فاصله نگیرد: این که «حجاب الان اختیاری است»، و «مردم با اراده خودشان حجاب را قبول دارند.»
مصاحبه مطبوعاتی با میکروفونهای قلابی
در نشست خبری رستم قاسمی، تیم وی از لوگوی دهها خبرگزاری و سایت خبری استفاده کرده بود، اما بعدا معلوم شد که برخی از آنها حضور نداشتند. جالبی ماجرا این است که اگر آنها را دعوت میکردند، همه میآمدند (چون بوق تبلیغاتی سپاه بودهاند)، اما تیم رستمی به آمدن آنها نیازی نمیدیده است. صحنهسازی برای تیم وی کافی بوده است.
مونالیزای جلیلی
سعید جلیلی نامزد ریاست جمهوری جبهه پایداری بوده است. جبهه پایداری طرفدار اسلامی کردن همه امور و اِعمال همه دستورات شریعت تا انتها بوده است. اما وقتی شریعت و اسلام سیاسی شود، با تحولات سیاسی میتوان آنها را شل و سفت کرد. در نتیجه اسلام سیاسی است که میتوان در آستانه انتخابات، خانمی بدحجاب (از منظر ایدئولوژی حکومتی) را که «آتش به اختیارها» چهار دهه امثال او را مورد توهین قرار داده و شوهرش را «بیغیرت» مینامیدند، به پوستر تبلیغاتی تبدیل کرد. البته اگر مونالیزای داوینچی با نگاهش عالمی از ناگفتهها دارد و همگان ناگفتههای وی را میخوانند و باور میکنند، هرچه مونالیزای جلیلی میگوید زیادهگویی و اغراق است. همین گونه تبلیغات با استفاده از زنان بیحجاب و بدحجاب، برای سعید محمد نیز در فضای مجازی انجام شده است.
اصلاحطلب شدن ظریف
محسن رهامی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، با نفی نامزد عاریتی یا اجارهای برای اصلاحطلبان (مثل علی لاریجانی)، محمدجواد ظریف را (پیش از انتشار فایل صوتی وی در مورد تاریخ شفاهی دولت روحانی) نامزدی قابل اجماع برای آنها برشمرد: «به غیر از ظریف فرد دیگری که اقبال عمومی زیادی داشته باشد طوری که بگوییم کاندیدای اجماعساز است، وجود ندارد.» (فرهیختگان- ۳۰ فروردین ۱۴۰۰) مشخص نیست که ظریف در چه دورهای از اعضای گروههای اصلاحطلب بوده است. ظریف همیشه گوش به دهان خامنهای داشته و به قول خودش مقلد سیاسی «نظام» (یعنی خامنهای) بوده است. در سه دهه اخیر، او حتی در یک مورد از برنامههای اصلاحطلبان در سیاست داخلی دفاع نکرده است. او صرفا کارگزار و بوق نظام بوده و هیچگاه فردی جناحی- حزبی نبوده است.
ظریف «سردار دلها» را به «امربر پوتین» تقلیل میدهد
مهمترین بمب خبری که تا کنون در حوزه بیعت ۱۴۰۰ و نامزدهای محتمل آن منفجر شده، انتشار فایل صوتی ظریف بوده است. با انتشار این فایل و اسطورهزدایی از سلیمانی در چارچوب نظام، ظریف و حامیان وی در میان اصلاحطلبان فرصت نامزدی وی را به عنوان نامزد جناح اصلاحطلب یا میانهرو، به کلی از دست دادند. سخنان ظریف نه تنها از سوی برخی از اصلاحطلبان قابل دفاع نبود (نگاه کنید به «غیرمعقول و غیرعلمی» دانستن آنها از سوی عباس عبدی)، بلکه با انتقادات صریح خامنهای از سخنان وی، رد صلاحیت او از سوی شورای نگهبان در صورت نامزدیاش را تضمین میکند. اصلاحطلبان در حوزه نامزدهای خوب شناخته شده و «رای بیار، حسن خمینی را به خامنهای، و محمدجواد ظریف را به خود وی باختهاند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ظریف پس از سه دهه کار برای ولی فقیه در مقام بوق تبلیغاتی رژیم در خارج کشور با گفتن صدها دروغ آشکار، به صدای دشمن تبدیل شد. البته مشکل ظریف توهم دیپلماسی در جمهوری اسلامی ایران و توهم دیپلمات بودن خود وی است. تمام کارگزاران، از جمله سفرا و وزیر خارجه، گوش به فرمان سپاه قدس و دستگاههای امنیتی بودهاند و هستند. او در فایل صوتی موضوعاتی را که میدانستیم، به روشنی اثبات میکند؛ مثل این که وزارت خارجه توسط دستگاههای امنینی اداره میشود و وزیر خارجه پادو و نامهبر سپاه در توجیه اقدامات آن برای مقامات دیگر کشورها بوده است.
با زمین خوردن ظریف، لابی جمهوری اسلامی ایران در اروپا و آمریکا نیز ضربهای محکم دریافت کرده است، چون جناح اقتدارگرا نمیتواند به لابی شکلگرفته توسط وی اعتماد کند و از اول نیز بدان اعتماد نداشت. در نتیجه، در صورت موفقیت جناح اصولگرا در بیعت ۱۴۰۰، آنان به شکل دادن یک لابی بدیل اقدام خواهند کرد.
از مدیریت جهانی تا «در خارج جزیره خریدهاند»
احمدینژاد نزدیکترین رئیس دولت به علی خامنهای بود و از هر جهت برای پیشبرد پروژه نفوذ و مدیریت جهانی اسلامگرایان شیعه و برنامه هستهای رژیم تلاش کرد. او که هشت سال از قدرت به دور بوده است، برای بازگشت و وارد کردن فشار به شورای نگهبان، به اپوزیسیون رژیم تبدیل شده و همانند براندازان، رژیم را در آستانه سقوط معرفی میکند. شاهد وی نیز آن است که مقامات جای پای خود را در خارج کشور سفت کردهاند.
او البته متوجه نیست که این فرایند خرید ملک و انتقال دارایی به شکل جمعی و گسترده از ابتدای دوره ریاست جمهوری خود او جریان داشته است. روسای جمهوری اسلامی، از فراری (بنیصدر)، بیبصیرت (رفسنجانی)، و سران فتنه (خاتمی)، به جریان انحرافی (احمدینژاد) و غربگرا- امریکایی (روحانی) گذر کردهاند. در این میان، احمدینژاد رسما به بنیصدر برانداز پیوسته است. دو رئیس دولتی که از این فهرست بیرون هستند، یکی در خاک پوسیده (رجایی)، و دیگری سه دهه در مسند قدرت نشسته است (خامنهای).
بیعت هم هزینه دارد
دو ماه مانده به بیعت ۱۴۰۰، موارد فوق نشان میدهند که حتی بیعت کاملا مهندسی شده و کنترل امنیتی نامزدها و کارزارها و تبلیغات آنها برای نظام بیهزینه نیست، چون گروههای خودی برای دسترسی بیشتر به قدرت و حذف رقبا مطالبی را درز میدهند، به گروههای غیرخودی متوسل میشوند، حرفهایی میزنند که در عمرشان نزدهاند، و برنامههایی میچینند که عواقبشان برای قوای قهریه پیشبینی شدنی نیست. به همین دلیل است که خامنهای و گروهی از وفادارانش، بعد از جنبش سبز به این نتیجه رسیدند که پست ریاست جمهوری را حذف کنند و به جای آن، پست نخست وزیری منتخب مجلس را بگذارند، که البته در این کار موفق نبودهاند.