جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا و رهبران ایران، میخواهند بار دیگر توافق اتمی سال ۲۰۱۵ را در قالب «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) احیا کنند. آمریکا در زمان اوباما این توافق را امضا کرد ولی در زمان دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا، از آن خارج شد. پس از خروج آمریکا از برجام، شدیدترین تحریمهای تاریخ، وضع موجود (Status quo) را ایجاد کرد و در این مدت، بزرگترین شوک اقتصادی بر وضعیت یک کشور نفتی تحمیل شد و اقتصاد آن را کاملا فلج کرد. دامنه این فشارها، بر زندگی روزمره ۸۰ میلیون ایرانی هم تاثیرات اسفباری برجا گذاشته است.
احیای «برجام» یعنی بازگشت به وضع پیشین (Status quo ante)، که از دید ایران و کشورهای باقیمانده در برجام، شرایط مطلوبی بود، هدفی است که مذاکرات وین دنبال میکند. هریک از کشورهای فرانسه، بریتانیا، آلمان، روسیه و چین، از دید منافع خود بازگشت به وضع مطلوب پیشین را بهترین راهحل میدانند؛ اما برای آنها، این بازگشت یک عمل مکانیکی مانند خاموش و روشن کردن یک لامپ نیست. برای آمریکا و ایران هم -به عنوان دو قطب رودررو- کار به هیچ وجه ساده نیست و عوامل بیشماری را شامل میشود که هر قدر بیشتر طول میکشد، پیچیدهتر میشود.
احیای برجام و منافع متضاد
احیای برجام از نظر دولت آمریکا و برخی از دولتهای غربی، به معنی اعمال مجدد محدودیتهایی است که میتواند برنامه اتمی ایران را کنترل کند و آن را به تعویق بیندازد. اما برای ایران، که دستکم حدود دو سال شدیدترین تحریمها را شاهد بوده است، بیش از این که به معنی اعمال محدودیت بر برنامه اتمیاش باشد، به معنی برداشته شدن تحریمهای کمرشکن است؛ اما وقتی به جزئیات این مسئله وارد میشویم، چهره شیطانی این اختلاف عریان میشود و صدها عامل و محرک دیگر آن را پیچیدهترمیکند.
در آمریکا، بازگشت به برجام برای هر یک از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، معنی و مفهوم متفاوتی دارد. بسیاری از جمهوریخواهان به شدت این مسئله مخالفاند و در آخرین اقدام، ۴۴ سناتور جمهوریخواه ضمن اعلام مخالفت با مذاکرات وین، درگیری اسرائیل با فلسطینیها و حماس را مستقیما به ایران مرتبط دانستند و در نامه اخیر خود نوشتند که بودجه «تروریستهای فلسطینی در غزه» را ایران تامین میکند. اسامی مارکو روبیو، میت رامنی، تد کروز و تام کاتن، در میان امضاکنندگان این نامه دیده میشود.
در مقابل این گروه، موسسات تجاری آمریکا قرار دارند که مایلند پس از احیای برجام با ایران روابط تجاری برقرار کنند. در ابتدای برجام نیز چنین روابطی تا حد امضای توافقنامههایی برای فروش ایرباس و بویینگ امضا شد که ناکام ماند.
گروهی از سناتورهای آمریکایی برای جلوگیری از برقراری روابط تجاری بین آمریکا و ایران، با ارسال نامه دیگری به شرکتهای عمده تجاری و اتاق بازرگانی آمریکا، هشدار دادهاند که از برقراری روابط تجاری با ایران بپرهیزند. در میان امضاکنندگان این نامه نیز تام کاتن، تد کروز، مارکو روبیو و مارشا بلک برن دیده میشود. آنها در این نامه ایران را «محکوم به شکست... فاسد و دمدمیمزاج» توصیف میکنند و معتقدند که توافقها، موقتی است.
ضمن این که حمایت ایران از حماس و گروههای تندرو اسلامی مورد اعتراض اسرائیل است ولی مخالفت دولت اسرائیل با بازگشت آمریکا به برجام عمدتا با دلیل «نگرانی امنیتی و ریسک دستیابی ایران به بمب اتمی» توجیه شده است. اکنون با طرح «تامین بودجه تروریستهای فلسطینی در غزه»، مخالفت اسرائیل در قبال احیای برجام تقویت خواهد شد.
برای گروههای اپوزیسیون (مخالف) داخل و خارج ایران یا دولت در حال غروب حسن روحانی که وسط یک وضعیت ناخواسته گرفتار شدهاند، بازگشت به برجام، معنا و مفهوم دیگری دارد. اپوزیسیون داخل ایران چندین دسته و گروه است؛ یک دسته مخالفان نظام جمهوری اسلامی هستند که آن را رژیمی سرکوبگر و دشمن حقوق بشر میدانند و خواهان براندازی آن هستند. این گروه فاقد هرگونه تشکل سازمانی است و ممکن است در شرایط هرجومرج در صحنه ظاهر شوند و به همین دلیل در شرایط عادی صدا یا کارایی قابللمسی ندارند؛ از این رو نظر موافق یا مخالف آنان در مورد احیای برجام، تاثیر گذار نیست.
دسته دوم بنیادگرایانی هستند که اصولا مخالف احیای برجام بودند و میخواهند ایران به یک قدرت نظامی اتمی تبدیل شود. برخلاف گروه اول، این دسته در بخشی از حاکمیت فعالند و به صورت بالقوه حضور دارند و آمادهاند کنترل اوضاع را در دست بگیرند. آنها در نهایت مایلند نه تنها از برجام بلکه حتی از پیمان منع گسترش اتمی نیز خارج شوند. نتیجه انتخابات ریاستجمهوری در ماه خرداد میتواند این گرایش را تقویت کند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
سردار محمد، فرمانده سابق قرارگاه خاتمالانبیا، که چند روز پیش به عنوان نامزد ریاستجمهوری ثبتنام کرد، نظریات دوگانهای دارد. وی اذعان میکند که «فضای دوقطبی اصلاحطلب و اصولگرا» بر جامعه حاکم است ولی خود را وابسته به هیچ یک از دو جریان نمیداند. سردار محمد به آمریکا توصیه میکند «فورا به برجام بازگردد» اما از شرایط موردنظر خود در چارچوب برجام سخنی نمیگوید. وی گرچه به استفاده از «سایر ظرفیتهای بینالمللی» برای این که «مردم ما بیشتر از این اذیت نشوند» اشاره میکند، ولی این اشاره با توجه به نکته بعدی سخنان وی، رنگ و بوی ادامه وضع موجود را دارد؛ وی میگوید: «بنده دور زدن و خنثی کردن تحریمها را بلدم.»
این سخن دستکم در چارچوب مذاکرات وین معنی ندارد؛ چرا که هدف از مذاکرات بازگشت به وضع مطلوب قبلی است که در آن با بازگشت آمریکا به برجام، تحریمها برداشته میشوند و نیازی به دور زدنهای هزینهزا از کیسه منافع ملی نخواهد بود. میتوان نتیجه گرفت که بازگشت آمریکا به برجام برای حلقه مرکزی قدرت و بنیادگرایان ایران، مطلوب نیست چرا که منافع آنان، در بقای تحریمها است.
پیچیدگیهای دیگر
دولت بایدن و مجموعه اعضای اروپایی برجام فکر میکنند احیای برجام فقط سنگ اول از یک ساختار حقوقی است که میتواند با یک سری اقدامات دیگر- ولی خارج از توافقنامه برجام- تقویت یا تکمیل شود. این نظر اکثریت دموکراتهایی است که در ساختار دولت بایدن و جهتگیری سیاست خارجی آمریکا نقش دارند. جمهوری خواهان بر بخشهای دیگری از «فیل برجام» دست میگذارند و مواضعی در جهت عکس دموکراتها اختیار میکنند.
ایران حاضر نیست هیچگونه شرط و شروط جدیدی به متن برجام افزوده شود و به خوبی آگاه است که توافق برجام به صورت انتزاعی، معنی ندارد. خواه در داخل برجام و یا خارج از آن، مسائلی وجود دارد که اگر حل نشود، در نهایت برجام را به بنبست خواهد کشاند.
آمریکا فکر میکند در داخل برجام هیچ ممنوعیتی وجود ندارد که بر اساس آن نتوان ایران را به دلیل سایر اقداماتش که موردتوجه مخالفان منطقهای و خارجی و حتی اپوزیسیون خارج از کشور است، تنبیه کرد. به عبارت دیگر، اعاده برجام و بازگشت ایران به شرایط عادی به این معنی نیست که امضاکنندگان برجام نتوانند ایران را به علت سایر اقداماتش مورد سوال و جواب قرار دهند یا علیه آن به اقدامات تنبیهی دست بزنند.
مجموعه غرب معتقد است ایران در امنیت منطقه اخلال ایجاد میکند و با حمایت از گروههای نیابتی، در امور سایر کشورها از جمله عراق، لبنان، سوریه، اسرائیل، عربستان سعودی و یمن مداخله و از مخالفان سیاسی و شبهنظامی کشورهای همسایه حمایت میکند تا علیه دولتهای قانونی خود اقدام کنند.
این ایراد از بُعد دیگری هم برای بخشی از مردم ایران و اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی که معتقدند اگر ایران چنین سرمایههایی را در داخل به کار اندازد، نابسامانی اقتصادی پایان مییابد و رفاه مردم تامین میشود، موردتوجه و تائید است. برای این گروهها، شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران!» به بهترین وجه وضعیت موجود را توصیف میکند.
حلقه مرکزی قدرت در ایران، بقای خود را در وجود «دشمن» میبیند و علاوه بر این که برای خود مشروعیت مذهبی قائل است، تصور میکند ماموریتی الهی دارد تا ایدئولوژی اسلامی را با ذرهبین شریعت اسلامی که به زعم آنان نگرش شیعی است، اشاعه دهد و هر آنچه که غیر از آن است را غیراسلامی بداند.
کاربرد کنوانسیونها
در ماجرای آتش زدن دیوار کنسولگری ایران در بغداد، وزارت خارجه ایران اعلام کرد : «جمهوری اسلامی ایران حمله به اماکن دیپلماتیک خود را محکوم میکند و در چارچوب کنوانسیون ۱۹۶۱ انتظار داریم که دولت عراق به وظایف خود در صیانت از اماکن دیپلماتیک ایران با کمال دقت عمل کند.» (سخنگوی وزارت خارجه ایران ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰) اما برای جمهوری اسلامی ایران پایبندی به کنوانسیونهای بینالمللی فقط تا حدی مهم است که منفعت جمهوری اسلامی در آن دیده شود. معلوم نیست چرا کنوانسیون ۱۹۶۱ مثلا در مورد حمله به سفارت آمریکا و گروگانگیری آمریکاییان یا حمله به سفارت عربستان سعودی و بریتانیا در تهران، کاربرد نداشته است!
نیاز به ایجاد فضای مطلوب برای پیشبرد مذاکره با آمریکا، دولت روحانی را وادار کرده است تا پیشگامی کشور همسایه، عراق، را برای ارتباط بین ایران و عربستان بپذیرد و پس از مدتی انکار، بالاخره تائید کند که چنین مذاکراتی در جریان است و به زودی در سطح وزرای امور خارجه دنبال خواهد شد. این اقدام کوچک ولی مفید، میتواند بر فضای مذاکرات وین نیز تاثیر مثبت بگذارد.
رهبران سیاسی ایران میگویند باید تحریمها برداشته شود و قابل راستی آزمایی باشد. اما گزارش والاستریت ژورنال معتقد است برخی از تحریمها مانند قرار دادن سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی، به برجام ربطی ندارد و دولت بایدن میخواهد آن تحریمها را حفظ کند؛ در حالی که اطلاعات تائید نشده حاکی از این است که مقامات ایرانی خواهان برداشته شدن حدود ۸۰۰ تحریمی هستند که علیه شرکتها و افراد، سپاه پاسداران و بیت آیتالله خامنهای اعمال شده و در طبقهبندی تحریمهای مرتبط با تروریسم است.
در حقیقت واشنگتن میخواهد بعدا از این تحریمها استفاده کند تا سر قضیه حمایت ایران از گروههای شبهنظامی و برنامه موشکهای بالستیک ایران به توافق برسد. احتمال دارد واشنگتن اصلا عجلهای نداشته باشد که در حال حاضر به این تحریمها دست بزند و بخواهد فقط بر سر مسائلی که مستقیم به برجام ربط دارند، توافق کند.
نتیجهگیری
قضیه توافق اتمی تا حد زیادی به داستان «فیل در تاریکی» و «فیل و نابینایان» شباهت دارد که در آن، هر کس با حس کف دست خود، به توصیف فیل میپردازد. سنایی شاعر سده پنج و شش، یکی از شاعرانی است که در مورد داستان نابینایان و فیل و درک ذهنی آنان از یک موجود واحد (فیل) شعر سروده است. سنایی از زبان یکی از کسانی که گوش فیل را لمس کرده بود، میگوید:
گفت شکلیست سهمناک عظیم/ پهن و صعب و فراخ همچو گلیم
در حالی که سایر نابینایان این مجلس که از قضا مانند اعضای برجام تعدادشان شش نفر است، خرطوم فیل را «ناودانی میان تهی» یا دست و پایش را همچون «ستونی مخروطی» حس میکنند. مولوی در همین رابطه در مثنوی مینویسد:
در کفِ هریک اگر شمعی بُدی/ اختلاف از گفتشان بیرون شدی
در روایت بودایی این داستان، اختلاف لمسی از بدن فیل، جنگ و دعوا بین شش نفر را سبب میشود ولی سرانجام یک راهب هندی به آنها میفهماند که چون در تاریکی فیل را لمس کردهاند، هرکدام چیزی را درک کردهاند که با دیگری تفاوت دارد.
گرچه مسائل امنیت بینالمللی فقط با دیپلماسی مبتنی بر عقلانیت سیاسی قابل حلوفصل است ولی دعا کنیم که در ماجرای برجام نیز «راهبی» پیدا شود و طرفین را به عاقبت خوشی هدایت کند.