ژنرال کنت مککنزی، فرمانده سابق ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا، سنتکام، در یادداشتی در نیویورکتایمز، حملههای اخیر به حوثیها، گروه شبهنظامی مورد حمایت جمهوری اسلامی در یمن را ضربهای جدی توصیف میکند و مینویسد این حملهها و کشتن قاسم سلیمانی در عراق نشان میدهد که ایالات متحده پنج سال پیش و امسال رئیسجمهوری دارد که از احتمال تشدید تنشها ابایی ندارد. به عقیده او، هدف اصلی حاکمان جمهوری اسلامی حفظ نظام است و اگر بقای آن بهطور مستقیم تهدید شود، جمهوری اسلامی رفتار خود را تعدیل میکند. او در عین حال هشدار میدهد که اکنون ابزارها برای ایجاد این تهدید وجود دارد اما این پنجره برای همیشه باز نخواهد بود.
مککنزی در این مقاله، حمله به حوثیها را آغازگر کارزاری نظامیِ ضروری و بالقوه و سرآغازی تازه برای ایالات متحده در خاورمیانه میخواند.
به نوشته فرمانده سابق سنتکام، دولت بایدن تا حد زیادی تهدید روزافزون حوثیها را که ترامپ آنها را به فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا بازگرداند، نادیده گرفت. واکنشهای ایالات متحده کاملا قابل پیشبینی و آنقدر تعدیلشده بود که از بروز هرگونه تشدید احتمالی تنشها با جمهوری اسلامی جلوگیری شود و در نتیجه، آسیبی ماندگار نیز به حوثیها وارد نشد. بنابراین، تاثیر این اقدامات در بهترین حالت، زودگذر بود.
مککنزی مینویسد: آنچه اهمیت دارد این است که حمله به مواضع حوثیها در یمن، پیش از هر چیز در خدمت منافع ایالات متحده است. با تلاش برای تضمین عبور ایمن از تنگه بابالمندب، گذرگاهی که به دریای سرخ میرسد و برای مسیرهای کشتیرانی بینالمللی حیاتی است، ما کارهایی فراتر از حمایت از تجارت اروپا انجام میدهیم. ما چند هدف بزرگتر را دنبال میکنیم: اول، تاکید بر اهمیت آزادی عبور در آبهای جهانی؛ ما بزرگترین قدرت دریایی جهان هستیم و مفهوم عبور بیمزاحمت، برای امنیت ما اساسی است. دوم، چین در حال تماشاست و از اقدامات ما در یمن درباره آنچه در قبال تایوان تحمل میکنیم یا نمیکنیم نتیجهگیری خواهد کرد.
در نهایت، حمله به حوثیها تنها بازوی فعال و موثر عملیات مخرب جمهوری اسلامی را در منطقه تضعیف میکند. حزبالله، سوریه و حتی حماس پیش از این تا حد زیادی تضعیف شدهاند؛ اکنون حوثیها نیز هدف حمله قرار گرفتهاند.
به باور فرمانده سابق سنتکام، دستیابی به موفقیتی معنادار آسان نخواهد بود. استفاده صرف از نیروی هوایی برای شکست دادن شبهنظامیان، بهطور سنتی دشوار بوده است. اما در این مورد یک تفاوت وجود دارد که بسیاری از منتقدان آن را نادیده گرفتهاند: هدف نابودی حوثیها یا ایجاد حکمرانی مطلوب نیست. بلکه هدف آن است که آنها را وادار کنیم دست از استفاده از موشکها و پهپادهای پیشرفته برای حمله به کشتیها در دریا بردارند. این ماموریتی محدودتر و قابلدستیابیتر است. حملات حوثیها امضاهای الکترونیکی و تصویری منحصربهفرد دارند که قابل شناساییاند، و این با رویکرد تکنولوژیک ما سازگار است.
مککنزی مینویسد، احتمالا حوثیها مانند حماس در غزه از جمعیت غیرنظامی یمن بهعنوان سپر انسانی استفاده خواهند کرد. این بدان معناست که با وجود تمام تلاشهای ما، احتمال تلفات غیرنظامی وجود دارد. این تلفات تاسفبرانگیزند، و نیروهای ما تمام تلاش خود را برای به حداقل رساندن آنها خواهند کرد، در حالی که حوثیها تقریبا بهطور قطع تلاش خواهند کرد هم تلفات واقعی و هم پیامرسانی ضدآمریکایی را به حداکثر برسانند.
به نوشته مککنزی، این کارزار یکشبه به پایان نخواهد رسید، اما ما همواره توانایی نظامی برای حل این مشکل را داشتهایم. آنچه تا به حال وجود نداشت، اراده سیاسی بود. بیتردید دولت بایدن دلایلی برای عدم اقدام موثر علیه حوثیها داشت. شاید مهمترین دلیل، ترس از تشدید تنش با جمهوری اسلامی بود. اما این تهدید، توخالی است. پاسخ نظامی جمهوری طی یک سال گذشته چند بار آشکار شده و در هر نوبت، ناامیدکننده بوده است.
عملیات دولت ترامپ علیه حوثیها آغازگر آن چیزی است که ممکن است سال بسیار بد دیگری برای جمهوری اسلامی باشد. سال ۲۰۲۴ شاید بدترین سال در تاریخ اخیر برای رهبران جمهوری اسلامی بود: متحدان و نیروهای نیابتیشان تضعیف شدند، نیروی موشکی بالستیکشان در برابر دشمن اصلیشان، اسرائیل، ناکارآمد ظاهر شد، و آنها نتوانستند از آسمان خود در برابر حملات موثر اسرائیل دفاع کنند.
مککنزی مینویسد، در نتیجه، باید فراتر از حوثیها فکر کنیم؛ به منشا اصلی مشکلاتی که آنها ایجاد میکنند: جمهوری اسلامی. ترامپ این را میداند و پیام او در شبکههای اجتماعی در دوشنبه گذشته، دیدگاهش را کاملا آشکار میکند: «انتخاب برای حوثیها روشن است: شلیک به کشتیهای آمریکایی را متوقف کنید، ما هم به شما شلیک نخواهیم کرد. در غیر این صورت، این تازه آغاز ماجراست، و درد واقعی در راه است — برای حوثیها و حامیانشان در ایران.»
ترامپ با سه دستاورد بزرگ از نخستین دوره ریاستجمهوریاش وارد این مرحله شده است. اگرچه بسیاری در ایالات متحده آنها را از یاد بردهاند، اما این دستاوردها همچنان در خاورمیانه تاثیرگذارند. نخست، تصمیم او برای حمله و کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده نظامی ارشد جمهوری اسلامی، در ژانویه ۲۰۲۰. دوم، پیگیری توافقنامههای ابراهیم، که روابط اسرائیل با دو کشور عربی را برقرار کرد و مسیر دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی تازهای برای ادغام بیشتر اسرائیل در منطقه گشود. و در نهایت، تصمیم او برای انتقال نظارت بر اسرائیل از فرماندهی اروپایی — که تمرکزش بر روسیه است — به فرماندهی مرکزی ایالات متحده که مسئولیت ایران را بر عهده دارد.
اگرچه این تصمیم آخر ممکن است صرفا اقدامی اداری به نظر برسد، اما در واقع اسرائیل را زیر نظر یک مرکز فرماندهی قرار داد که با همان مجموعه تهدیدها روبهروست. این ساختار و فرآیندها امکان همکاری اسرائیل با ایالات متحده و همسایگان منطقهای را برای دفاع موفقیتآمیز در برابر دو حمله بزرگ جمهوری اسلامی در سال گذشته فراهم کرد. این دستاوردی بزرگ است.
مککنزی مینویسد، جمهوری اسلامی به قدرت احترام میگذارد. حمله به سلیمانی پنج سال پیش و حالا حملات به حوثیها، بهوضوح نشان میدهد که ایالات متحده رئیسجمهوری دارد که در برابر احتمال تشدید تنش، دچار فلج تصمیمگیری نمیشود.
فرمانده سابق سنتکام مینویسد، در نتیجه این تحولات، اکنون فرصت آن وجود دارد که جمهوری اسلامی را به پای میز مذاکراتی واقعی درباره برنامه هستهایاش بکشانیم — مذاکراتی که باید مستقیما و بدون واسطه انجام شوند، بدون هیچگونه پیششرط یا امتیاز مقدماتی. حتی در حالی که ما به حوثیها پاسخ نظامی میدهیم، زمان آن نیز فرا رسیده که بر جمهوری اسلامی فشار آوریم تا از هرگونه جاهطلبی احتمالی برای دستیابی به سلاح هستهای دست بردارد.
مککنزی مینویسد: تهران تاکنون از گفتوگوی مستقیم با ایالات متحده خودداری کرده است. چرا حالا ممکن است مایل به گفتوگو شود؟ چون درک میکند که احتمال حمله ایالات متحده یا اسرائیل به برنامه هستهایاش بیش از هر زمان دیگری در سالهای اخیر واقعی شده است. هدف نهایی دیپلماسی جمهوری اسلامی، بقای رژیم است. اگر بقای حاکمان جمهوری اسلامی بهشکل مستقیم و معتبر تهدید شود، آنها رفتار خود را تغییر خواهند داد. اکنون ما ابزار و اراده لازم را داریم تا این تهدید را بهشکلی معنادار ایجاد کنیم.
این پنجره آسیبپذیری ابدی نیست، اما کاملا واقعی است. بر اساس تجربهام از تعاملات پیشین با رئیسجمهور ترامپ، باور دارم که او بهدنبال جنگ با ایران نیست. همچنین میدانم که او آمادگی دارد برای کشاندن ایران به میز مذاکره فشار زیادی وارد کند، و اعتباری در استفاده از زور دارد که در سالهای اخیر از رویکرد ما وجود نداشته است.