پس از آنکه افکار عمومی و بهتبع آن گروههای سیاسی تصمیم به تحریم انتخابات گرفتند، شورای اصلاحات در عملی انجام شده و در حالی که بدنه جوان خود را در مقابل خود میدیدند، ناچار شدند تا اعلام کنند که آنها نیز کاندیدایی در انتخابات ندارند. اقدامی که با توجه به رد صلاحیت گسترده داوطلبان مورد نظر جبهه اصلاحات از سوی شورای نگهبان، به واکنش اصلاحطلبان در برابر نظارت استصوابی تعبیر شد. موضوعی که البته با واقعیت فاصله دارد.
در پی اعتراضات دی ماه ۹۶، تابستان ۹۷، کشتار آبان ۹۸ و حمله سپاه به هواپیمای اوکراینی، موج وسیعی از مخالفت علیه حکومت جمهوری اسلامی در کشور شکل گرفت. از آبان ۹۸ به بعد، حتی روند نزدیکی بیشتر گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی نیز تسریع شد. افراد، احزاب و گروههایی که بیش از چهار دهه با یکدیگر فاصله داشتند، بر سر حقوق بشر و محکومیت کشتار آبان اتفاق نظر داشتند. در این میان بخش وسیعی از بدنه جوان اصلاحطلبان نیز به دلیل عدم موضعگیری رهبران این جبهه ریزش پیدا کرد. واقعه آبان و شلیک به هواپیمای اوکراینی بهقدری دردناک و تأثیرگذار بود که عدم موضعگیری در برابر آن نیز میتوانست با حذف سیاسی یک فرد از اذهان عمومی همراه شود. موضوعی که البته امروز بهوضوح آن را تجربه میکنیم.
در همین راستا بهوضوح مشخص است که محمد خاتمی بهعنوان رهبر اصلاحات، دیگر آن جایگاه پیشین را ندارد. حتی وام گرفتن محسن مهرعلیزاده از نام او و استفاده از تصویرش در پوسترهای انتخاباتی نیز نتوانسته شوری انتخاباتی به نفع او ایجاد کند.
روند اضمحلال جایگاه خاتمی پس از آن شدت گرفت که نامه او به علی خامنهای منتشر شد. نامهای که از موضعی پایین و تنها از در آشتیجویی منتشر شده بود. او که زمانی رهبری دهها میلیون از مردم تحول طلب را برعهده داشت و قرار بود در برابر استبداد رهبر جمهوری اسلامی بایستد تا از سو استفادههای قانونی و دخالتهای غیرقانونی او جلوگیری کند و مردم را به تغییر امیدوار نگه دارد، امروز به شکل آشکاری مانند سربازی برای نظام در برابر خواست مردم و در کنار رهبر جمهوری اسلامی ایستاده است.
خاتمی که بهخوبی از اتحاد ملی برای تحریم انتخابات آگاه است، در آخرین نامه خود همه گروهها، تشکلها و احزاب اصلاحطلب را به افزایش شور انتخاباتی توصیه میکند و از آنها میخواهد تا مسئولیت خود را انجام دهند.
در مقابل، میرحسین موسوی، با انتشار پیامی از حصر با اشاره به اتحاد صورت گرفته برای تحریم انتخابات اظهار داشت: «ضمن احترام به همه هموطنان، در شرایطی چنین ناپایدار و پر ابهام بنده بهعنوان یک همراه کوچک، در کنار کسانی خواهم ایستاد که از انتخاباتهای تحقیرآمیز و مهندسی شده به جان آمدهاند. کسانی که حاضر نیستند تسلیم تصمیمات پشت پردهای برای آینده کشور بشوند.»
در چنین شرایطی، برخی از احزاب اصلاحطلب مانند حزب کارگزاران سازندگی، همچنان با قدرت در تلاش هستند تا از میان سبد محدود شورای نگهبان، بین همتی و مهرعلیزاده یکی را بهعنوان کاندیدای اصلاحطلبان معرفی کنند. اگرچه این حزب با دبیر کلی غلامحسین کرباسچی، پیشتر نیز بارها ثابت کرده است که حضور در قدرت به هر قیمتی برای آنها مهم است.
کرباسچی در آخرین حضور خود در کلابهاوس، با اشاره به کشتار آبان ۹۸ گفته است که باید این واقعه را پشت سر بگذاریم و به آینده فکر کنیم. او که در آن دوران نیز در برابر کشتار آبان سکوت کرد و موضع نگرفت، امروز نیز بهراحتی با نادیدهگرفتن صدها و بلکه هزاران خانواده داغدار و خون هزاران کشته در سالیان اخیر، همچنان مردم را دعوت به حضور در انتخاباتی میکند که کاندیدای رده چندم آنها بهسختی توانسته از فیلتر نظارت استصوابی گذر کند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در همین راستا، حسین مرعشی، سخنگوی کارگزاران سازندگی، با انتقاد از تحریم انتخابات از سوی بدنه جوان اصلاحطلبان و با بیان اینکه «همتی کاندیدای پنهان ما بوده است»، مدعی شد: «بنا به تدابیری ما عبدالناصر همتی را در لیست اصلاحطلبان نیاوردیم و او همان کاندیدای ما بود که قبلاً گفته بودم و همتی را از شورای نگهبان پنهان کردیم.»
این ادعا بلافاصله با واکنش آذر منصوری، سخنگوی جبهه اصلاحات، مواجه شد.
او در واکنش به این موضوع گفت که ظاهراً از صحبت حسین مرعشی سوءبرداشت شده است. منظور مرعشی نامزد پنهان حزب کارگزاران سازندگی است، نه جبهه اصلاحات. جبهه اصلاحات ایران نامزد پنهانی نداشته است.
منصوری پیش از این نیز با ابراز تأسف از چنین اقداماتی گفته بود: «شاهدیم افرادی عنوان و نام اصلاحطلبی را یدک میکشند، در حالی که هیچ نسبتی با گفتمان اصلاحات ندارند» او تأکید کرد که این افراد عملاً در خدمت جریان رقیب اصلاحات عمل میکنند.
ماجرای تقابل کارگزاران با مردم و نادیده گرفتن خواست عمومی از مدتها پیش کلید خورده است. این حزب تصور میکند که باید با نگاه به رأس هرم قدرت تحت هر شرایطی در آن باقی بماند تا شاید بهمرور زمان بتواند تغییرات و اصلاحاتی را اجرایی کند. اگرچه این ادعا با سابقه حضور چند دههای نیروهای راستگرای کارگزاران در هسته قدرت همخوانی ندارد.
به هر روی تقابل با جمهوریت و همنوایی با محدودیتهای بیشتر به سیاست کلی کارگزاران تبدیل شده است. به طوری که باعث بدنامی این حزب و اعضایش در میان افکارعمومی شده است. آش بهقدری شور شده که حتی فائزه هاشمی رفسنجانی که خودش از اعضای اصلی این حزب به شمار میرفت اعلام کرده که مدتهاست در جلسات حزب شرکت نمیکند و با مشی و سیاستهای آن دیگر همراه نیست.
در آخرین اظهارنظر، محمد قوچانی، عضو حزب کارگزاران و سردبیر روزنامه سازندگی، در گفتگویی که با خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران انجام داده، صراحتاً خود را حامی «اقتدارگرایی» معرفی کرده است.
تکنوکراتهای کارگزاران همچنان معتقدند که باید با روش هاشمی رفسنجانی، تنها به امید ایجاد توسعه اقتصادی، هرگونه تلاش برای دموکراسی خواهی را دستکم تا زمان توسعه به تعویق انداخت. شاید مشهورترین مدلی که آنها تابهحال معرفی کردهاند، همان الگوی چین باشد.
قوچانی در این باره میگوید: «دموکراسی نمیتواند هدف جنبش اصلاحات باشد. دموکراسی ابزار جنبش اصلاحات است. هدف جنبش اصلاحات رسیدن به یک سعادت، رفاه و توسعهای برای کشور است که مردم بتوانند زندگی خوبی داشته باشند. برای مردم بعد از یک جایی دیگر خیلی مهم نیست که چه کسی دارد به آنها حکومت میکند.»
او در حمایت از اقتدارگرایی و اولویت نداشتن دموکراسی میگوید: «من از اقتدار دفاع میکنم. یکی از بحرانهای جدی جامعه امروز ما بحران اقتدار است. من بهصراحت این را میگویم و از این ابایی هم ندارم. بحران دموکراسی ما فرع بر بحران اقتدار است. یعنی اینکه حالا مدام این را برجسته میکنند که اگر امروز آزادی انجام شود، اگر امروز همه بتوانند در انتخابات شرکت کنند و اگر امروز منع برداشته شود، و فلانی بتواند نامزد شود، همه مشکلاتمان حل میشود، این یک دروغ آشکار است.»
اگرچه کارگزاران از ابتدا هم اصلاحطلب تلقی نمیشدند و جبر سیاست آنها را به آن سو سوق داد. در زمانهای که هاشمی رفسنجانی خود بخشی از جناح راست بود، حزب کارگزاران با اشاره او شکل گرفت و به دلیل حمایت از خاتمی و در حالی که انتظارش را نداشت با توفیقی اجباری ناچار شد با اصلاحطلبان همراه شود.
قوچانی بهعنوان کسی که تریبون کارگزاران را هدایت میکند، در این مورد مینویسد: «اما اختلاف میان چپ رادیکال و راست مدرن در جبهه اصلاحات اختلافی تاکتیکی و حتی راهبردی نیست؛ اختلافی گفتمانی است که در بیرون از لایههای تشکیلاتی و سیاسی این جبهه قابل ردیابی است. دو مناظره راهبردی در نوروز ۱۳۹۹ اوج این نزاع گفتمانی بود: اول- مناظره شفاهی غلامحسین کرباسچی و سید مصطفی تاجزاده در «سازندگی سال» و دوم مناظره کتبی موسی غنینژاد و علیرضا علویتبار در فصلنامه «سیاستنامه» که تلقی متفاوت دو جریان از توسعه و دموکراسی را نشان میدهد.»
واقعیت این است که حزب کارگزاران طی سه دهه اخیر و با پایان دولت هاشمی، روند نزولی در نفوذ اجتماعی در پیش گرفت. بهطوری که در انتخابات قبلی مجلس سرلیست این حزب تقریباً یکدهم آرای آخرین نفر ورودی اصولگرایان در تهران را به دست آورد.
همچنین فاصله آن با هسته سخت قدرت نیز افزایش یافت. به هر روی به نظر میرسد که کارگزاران که در انتخابات قبلی نیز با شکستی سنگین رو به رو شده است، همچنان در تلاش است تا با استفاده از نردبان اصلاحات خود را به درون قدرت نزدیک کند.
حزبی که چه به لحاظ نگرش اقتصادی و چه به لحاظ سیاسی فرسنگها از اصلاحطلبان فاصله گرفته، همچنان سعی میکند خود را به اصلاحطلبان تحمیل کند. با این حال، به نظر میرسد که به دلیل ریزش پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان، کارگزاران نیز بهمانند آنها دیگر مقبولیت اجتماعی ندارند و نمیتوانند با بهرهکشی از اعتبار آنها خود را معرفی کنند.