خاورمیانه زمانی روی آرامش را خواهد دید که ایران به وضعیت یک کشور «عادی» بازگردد؛ کشوری که به جای شعارهایی همچون «صدور انقلاب»، به امور داخلی و رفاه مردم خود بپردازد. بهویژه اینکه جمهوری اسلامی امروز در سایه همین راهبرد، بهتدریج در حال گام برداشتن به سمت سرنوشت نهایی خود است.
در همین راستا، ژان نوئل بارو، وزیر خارجه فرانسه اخیرا بهصراحت اعلام کرد که اگر میان ایران و آمریکا توافقی حاصل نشود، رویارویی میان دو کشور «اجتنابناپذیر» خواهد بود؛ رویارویی که احتمالا پای اسرائیل و شاید برخی کشورهای غربی دیگر را نیز به میان بکشد. دلیل این پیشبینی هشدارها و تهدیدهای مقامهای جمهوری اسلامی درباره حمله به پایگاهها و اهداف آمریکایی و غربی در منطقه مثل پایگاه دیهگو گارسیا یا تاسیسات مهم و حیاتی در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از جمله پایگاههای دفاعی فرانسه است.
هرچند در حال حاضر، نتیجه احتمالی این تقابل تصویر روشنی ندارد، بعید است وضعیت ناشی از درگیری میان دو طرف بهتر از فاجعهای باشد که حزبالله لبنان در جنگ اخیر با اسرائیل با آن روبرو شد. حزبالله که بهعنوان بازوی نظامی رژیم جمهوری اسلامی در لبنان به شمار میرود، پیش از شکست نسبت به وضعیت امروز جمهوری اسلامی وضع بهتری داشت.
از منظر تحولات ژئوپلیتیک، عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بهعنوان نقطه عطفی در بازتعریف نظم امنیتی منطقه عمل کرده است. حمله گروه حماس به اسرائیل و پاسخ متقابل آن این گمانه را تقویت کرد که در صورت دستیابی جمهوری اسلامی به تسلیحات هستهای، احتمال حمله به اسرائیل افزایش خواهد یافت. بهصراحت میتوان گفت که نگرانی از احتمال وقوع این اقدام به تشدید فشارها برای توقف کامل برنامه هستهای جمهوری اسلامی انجامیده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
چرا باید ایران به کشوری عادی تبدیل شود؟ پاسخ در تحولاتی که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در منطقه آغاز شد، نهفته است. در واقع، جمهوری اسلامی با اتکا بر عملیات طوفانالاقصی در پی تحمیل یک بازتعریف از جایگاه منطقهای خود بود، اما این راهبرد نتیجه معکوس داشت و نهتنها حماس و حزبالله که دیگر متحدان رژیم ایران نظیر بشار اسد و حوثیها نیز با بحران مشروعیت و ناکارآمدی مواجه شدند.
از سوی دیگر، گروههای شبهنظامی دیگر مانند حشدالشعبی در عراق نیز از فعالیتهای نمادین ضدآمریکایی عقبنشینی کردهاند که این امر بازتابی از تغییر فضای بینالمللی برای جمهوری اسلامی است. این موضوع تنها به منطقه محدود نمیشود، بلکه جهان و در راس آن ایالات متحده را نیز در برمیگیرد. به بیان روشنتر، وقتی حماس آنگونه که دیدیم به اسرائیل حمله میکند، دیگر بعید نیست که جمهوری اسلامی هم، در صورت دستیابی به سلاح هستهای، روزی به اسرائیل حمله کند. از این منظر، جمهوری اسلامی باید صرفنظر از اظهارات متناقضی که مقامهایش در این زمینه بیان میکنند، بهطور کامل از ایده ساخت بمب اتم دست بردارد.
جمهوری اسلامی روی عملیات طوفانالاقصی شرط بست، اما این شرطبندی خطرناک در همه زمینهها به زیانش تمام شد. اکنون کمتر کسی در جهان میتواند به جمهوری اسلامی اعتماد کند. آنچه امروز بر سر غزه، حزبالله، بشار اسد و بهزودی بر سر حوثیها میآید، بازتابی از بیاعتمادی جهانی به رژیم ایران است. حتی گروه شبهنظامی حشدالشعبی وابسته به سپاه پاسداران در عراق هم در تظاهرات روز قدس امسال برخلاف سالهای قبل از سوزاندن یا زیر گذاشتن پرچم آمریکا خودداری کرد.
امروز رژیم جمهوری اسلامی مجبور است با واقعیت روبرو شود و دیگر نمیتواند با بهرهجویی از گروههای نیابتی، از تقابل مستقیم فرار کند. علاوه بر آن، دولت محمد شیاع السودانی در عراق وانمود کرد که از تمایل آمریکا برای پایان دادن به حضور حشدالشعبی بیخبر است؛ گروهی که بهعنوان ابزار فشار جمهوری اسلامی در عراق عمل میکند.
در حاشیه عملیات طوفان الاقصی، جمهوری اسلامی به امید آنکه بتواند واشینگتن را به پذیرش هژمونی منطقهای خود وادار کند، آتش جنگهای نیابتی را در نقط متعددی از خاورمیانه برافروخت، اما تمامی جنگهای یادشده به شکست انجامید و به ضرر تهران تمام شد. اکنون رژیم ایران با واقعیت تعامل مستقیم و بیواسطه با جهان که سالها از آن فرار کرده، روبرو است.
از سوی دیگر، بازگشت ترامپ به کاخ سفید هم خبری خوش برای تهران نبود؛ بهویژه با توجه به نفوذ بنیامین نتانیاهو در دولت جدید ایالات متحده. بنابراین، این بار مذاکره با جمهوری اسلامی صرفا درباره برنامه هستهای نخواهد بود؛ بلکه به بررسی کلی نقش و ساختار رژیم جمهوری اسلامی، از جمله برنامههای موشکی، حمایت از شبهنظامیان نیابتی و ظرفیت ایران برای ایفای نقش سازنده در نظم منطقهای خواهد پرداخت.
با این شرایط، جمهوری اسلامی جز تن دادن به مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم، چارهای دیگری ندارد. اما سختترین بخش این مسیر پذیرش این واقعیت است که پرونده روی میز، فراتر از موضوع هستهای است و سرنوشت رژیم سیاسی جمهوری اسلامی را نشانه گرفته است.
مرگ ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری پیشین، در سانحه هلیکوپتر، همچون کشته شدن قاسم سلیمانی، یک نقطه عطف دیگر در این مسیر بود. تاکنون هیچ تحقیق شفافی درباره سقوط هلیکوپتر و جزئیات آن ارائه نشده و در همین حال، جدال قدرت میان جناحهای مختلف در ساختار حاکمیت بهشدت در حال تشدید است؛ بهویژه با توجه به کهولت سن علی خامنهای، رهبر کنونی جمهوری اسلامی.
اکنون در حالی که ایران در میانه بحرانهای چندوجهی از جمله فروپاشی اقتصادی، خشکسالی، فقر گسترده و انزوای جهانی به سر میبرد، این پرسش مطرح میشود که آیا ایران قادر خواهد بود خود را بهعنوان یک «دولت عادی» بازتعریف کند؛ دولتی که از توانمندیها و محدودیتهای خود درک واقعبینانهای داشته باشد و درصدد بازسازی روابطش با منطقه و جهان برآید.
این پرسش که مدتها از پاسخ دادن به آن اجتناب میشد، اکنون با توجه به پیامدهای عملیات طوفانالاقصی در مرکز توجه قرار گرفته و سرنوشت رژیم جمهوری اسلامی را بهطور مستقیم تحت تاثیر قرار داده است.
برگرفته از روزنامه العرب