سخنان یکی از اعضای حلقه مداحان رژیم جمهوری اسلامی در تلویزیون دولتی این کشور حتی برای گردانندگان سایت امنیتی-نظامی تسنیم هم مشمئزکننده و ناپذیرفتنی بوده است (۷ تیر ۱۴۰۰). بشیر حسینی، از رفقای مدیر شبکه سه تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی ایران که به مهمان برنامههای این شبکه تبدیل شده است، برای ترویج مراسم دولتی اربعین به خانم مجری شبکه سه روی آنتن میگوید: «از حالا قول اربعین را از شما بگیریم و دوباره سفر اربعین با هم بریم. روز میلاد امام رضا یکی از عیدیهای ما از امام رضا همین باشه؛ قشنگ یک اربعینِ توپ و یک اربعینِ شیطونبلا بریم و کِیف کنیم.»
این لحن بیشتر به سخن گفتن با کودکان یا لاس زدنهای «شیعیان طراز مکتب» برای راضی کردن طرف مقابل به صیغه شدن و آمدن به هتل در ساعات آخر شب برای خوشگذرانی میماند تا ترویج یک مراسم مذهبی پر از ماتم. به نظر میآید که تبلیغاتچیهای نظام میخواهند برنامههای دینی- سیاسی مرگمحور نظام را سکسی جلوه دهند. شبیه همین سخنان در آثار «فاخر» سینمای جمهوری اسلامی و در گفتوگوهای برادران حزباللهی با خانمهای همراهشان برای کسب رضایت و چانهزنی در مورد صیغه دیده و شنیده میشود. تهیهکنندگان تلویزیون حکومتی برای سکسی کردن برنامههای خود به جای نمایش بوسه که زیباترین کنشوواکنش میان دو انسان متمایل به همدیگر است، به گفتوگوهای معاملهای و پرتنش و ناز و غمزههای شریعتمدارانه و حجب و حیاهای باسمهای میان مردان و زنان روی آوردهاند.
بشیری در صفحه اینستاگرام خود برای محبوب و جوانپسند کردن قرآن این گونه سخن گفته است: «آیات قرآن مثل توییتهای الان و به رسانههای نوین خیلی نزدیکاند؛ ... اگر به عصر نزول قرآن نگاه کنید هر اتفاقی که میافتاده، یک آیه، دو آیه، متناسب با شرایط نازل میشده است؛ مثل توییتر امروزی دقیقا.» احتمال فضای وب در زمان پیامبر اسلام با محدودیت ۲۸۰ حرف نیز مواجه بوده است که آیات اکثرا کوتاهاند. این سخنان در حالی بیان میشوند که توییتر در ایران فیلتر است و این گونه سخنان به جای محبوب کردن قرآن کارکرد معکوس دارد و آن را عرفی و زمینی میکنند که خواست «نظام» و روحانیت شیعه نیست.
بشیر حسینی، حسین روا زاده، مسعود فراستی، نادر طالبزاده، محمدصادق کوشکی، بهنوش بختیاری و حسن عباسی نسل تازه قرائتیها، جوادی آملیها و حسینیهای خستهکننده و خوابآور دهههای ۶۰ و ۷۰اند. به این نسل برنامههای تک نفره داده نمیشود بلکه بیشتر با آنها مصاحبه میشود تا منویات بیت و سپاه را به زبان آورند. این چهرهها که همه ضدتمدن غربی و به نظام اسلامی و ولایت وفادارند و میخواهند هنجارهای نظام را با تهاجم گسترش دهند، مدام در حال رفتوآمد به تلویزیون دولتیاند؛ چون هم محبوب مدیران و بیتاند (چون حرفهایی که رسما گفته نمیشود را به زبان میآورند) و هم در مواردی مدیران و بیت را شرمنده سخنان نامعقول و نامحبوب خود میکنند. آنها هستند تا ظرفیت مخاطبان را برای اموری که عرفا پذیرفته نیست اما نظام میخواهد القا کند، بالا ببرند.
تیپ تبلیغاتچیهای صداوسیمای جمهوری اسلامی
این سخنان برای کسانی که ساختار تهیه و تولید در رادیو و تلویزیون دولتی را میشناسند اصلا تعجببرانگیز نیست. تیپهایی که برنامههای این بوقها را میسازند یا در آنها حضور دارند، همین نوع ادبیات یا حرکات و رفتارها را از خود بروز میدهند. روشنفکرانی که در دهه ۵۰ میخواستند رژیم ضد امپریالیستی و اسلامی بسازند و در رادیو و تلویزیون حکومتی در سال ۵۷ مشغول شدند، متوجه نبودند که به زودی لاتها و طلبهها و بازجوها و هیئتیها جای آنها را خواهند گرفت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بوقهای حکومتی جمهوری اسلامی در تسخیر چهار دسته از افراد بوده است:
۱) اطلاعاتی-امنیتیها و حراستیها که در مقامهای بالای اجرایی قرار گرفتهاند و میگیرند و زیر نظر و نظارت حسین محمدی، معاون بررسی بیت، کار میکنند (نگاه کنید به گفتههای محمد سرافراز، مدیر پیشین سازمان صداوسیما در کتاب «روایت یک استعفا»)
۲) هیئتیها و مداحان و بسیجیها و اعضای خانواده آنها که نقش تهیهکننده و تولیدکننده و مجری و میهمان دارند و نحوه زندگی افراد و خانوادههای طراز مکتب را در برنامههای مختلف به نمایش میگذارند؛ ترویج چندهمسری، صیغه، اطاعت زن از شوهر، فرزند آوری در حد هشت تا ۱۲ فرزند و اطاعت از شریعت و روحانیت لُب و لُباب روایتها و سخنان این گونه افراد است.
۳) فارغالتحصیلان مراکز آموزشی زیر نظر روحانیون مثل جامعةالصادق (زیر نظر خانواده مهدوی کنی)، امام خمینی (زیر نظر خانواده مصباح)، قرآن و حدیث (زیر نظر ریشهری)، معارف اسلامی (زیر نظر نهاد نمایندگی خامنهای در دانشگاهها)، رضوی (زیر نظر آستان قدس رضوی) و باقرالعلوم که پستهای کارشناسی و مشاوره (که در واقع ممیزی و نظارتاند) به آنها واگذار میشود.
۴) روحانیون نزدیک به بیت و نهادهای مذهبی حکومتی مثل جامعه مدرسین، جامعه روحانیت مبارز، ستاد مرکزی ائمه جمعه و دهها نهاد رانتخوار به اسم نهاد پژوهشی که مهمانان برنامههای مناسبتی یا اجتماعیاند (بازنمایی سبک زندگی بسیجیان و طلاب).
به همین دلیل برنامههای سیاسی نقش بازجویی و افشاگری و توطئهپردازی و پروندهسازی دارند؛ مثل «۲۰:۳۰» که به تریبون شایعهسازی، گمانهزنی، لاتبازی، پخش اعترافهای مخالفان و کوباندن جناحها و مقامهایی که بیت با آنها مشکل دارد، تبدیل شده است؛ برنامههای تفریحی و مناسبتی از نظر ادبیات و اجزا شبیه مجالس عروسی روحانیون و بزرگداشت تولد امامان شیعه و عمرکشان و اعیاد مذهبی در بیت علما است و همان کلمات و ژستها و گفتوگوها در آنها ظهور و نمود پیدا میکند؛ خروجی برنامههای ورزشی و فیلم و سریال تولیدی تهیهکنندگان لوسترفروش یا واردکننده چادر سیاه یا بچههای دخمه را دستپروردگان علمالهدی و حسامالدین آشنا سانسور و دستکاری میکنند و شبکههای تلویزیونی به توجیهکنندگان مذهبی سیاستهای موجود یعنی ترویج دین دولتی تبدیل شدهاند.
کارکرد آن تیپها
بدین ترتیب در برنامههای تلویزیونی و رادیویی جمهوری اسلامی میتوانید چهار کارکرد را از هم تمییز دهید:
۱) سیاهنمایی دوَل و جوامع غربی و همپیمانان آنان و سفیدنمایی و غرورآفرین جلوه دادن جمهوری اسلامی و همپیمانانش مثل روسیه و چین، در کنار مداحی روحانیت و سبک زندگی آن.
موفقیتهای دولت کمونیستی چین و دولت مافیایی- پلیسی روسیه مدام به اطلاع ایرانیان میرسد، دموکراسی و حقوق بشر و حکومت قانون و شفافیت مخاطرهانگیز و حاملان این ارزشها ریاکار معرفی میشوند اما اقتدارگرایی و تمامیتخواهی و نقض حقوق مردم راه رسیدن به سعادت در دنیا و آخرت است.
۲) گسترش فرهنگ مداحان و پیروان روحانیون شیعه بالاخص در برنامههای سرگرمکننده
مشاطهگرانی که این نوع برنامهها را تهیه و تولید میکنند و اغلب ساکن کشورهای غربیاند دقیقا سفارش مقامها را میدانند و دوست سونا و دیزی سرای مقامهای امنیتیاند.
۳) معرفی سیاستها و راهبردهای شریعت ایدئولوژیک شده به عنوان اخلاق و دین و قانون که مبنای نظام آموزشی ایدئولوژیک در مراکز آموزشی جدید روحانیون برای پرورش نسل تازهی مدیران و کار(نا)شناسان جمهوری اسلامی است.
تروریسم و جنایتهای جمهوری اسلامی در این برنامهها به عنوان انجام وظیفه ملی و مذهبی به مردم معرفی میشود.
۴) تبدیل رسانه به منبر به جای تبدیل منبر به رسانه
در این منبرها موعظه و نصیحت و داوری دیگران با عنوان امر به معروف و نهی از منکر و آموزشهای دینی -تا حد رسانههای زرد در کشورهای غربی- که از گهواره تا گور و در خیابان و مدرسه و محیط کار گوش و چشم و ذهن ایرانیان را آزار میدهد، تحویل داده میشود.