جنبش اعتراضی خوزستان از منظر جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی دارای سه وجه بارز بوده است:
۱) محیط زیستی: معترضان از اینکه دولت مرکزی با اتکا به زور، آب کشور را بر اساس تمایلات و منافع ویژه حاکمان مهندسی و توزیع میکند، شکایت دارند. یکی از بارزترین شعارهای معترضان «ماء ماء عطشان الشط» (آب، آب، شط تشنه است) بوده است. سخن و اعتراض آنها در چارچوب فضای محیط زیستگرایانه موجود در دنیا و لقلقه زبان شدن لزوم دخالت دولت در پیشگیری از تغییرات اقلیمی (و نه ایجاد آن) در رسانههای بینالمللی باید بهخوبی شنیده شده و مورد توجه قرار میگرفت (که نگرفت).
۲) طبقاتی: معترضان بدون استثنا از طبقات فقیر جامعه ایراناند. ثروت ایران در شادگان، سوسنگرد، ایذه، مسجد سلیمان و یزدانشهر انباشت نشده است و مردمان طبقه مرفه یا متوسط رو به بالا از کمآبی در رنج نیستند. کشاورزان و کارگران و حاشیهنشینان اولین گروههایی هستند که خدمات اجتماعی آنها در شرایط بحران یا تنش کاهش مییابد یا قطع میشود. از این جهت، همه سوسیالیستها و کمونیستهای دنیا باید بر اساس الگوی جهانگرایانه «اتحاد» در کنار دامداران و کشاورزان خوزستانی قرار میگرفتند، همانطور که باید کنار گرسنگان کوبایی در اعتراضهای ماه ژوییه قرار میگرفتند (و نگرفتند).
۳) حقوق بشری: از ابتداییترین حقوق بشر انتخاب محل زندگی است. رژیمهای دیکتاتوری و تمامیتخواه بر اساس ملاحظات امنیتی و سیاسی، این حق را با کوچهای اجباری و مهاجرت مهندسیشده مخدوش میکنند (از استالین تا خامنهای). معترضان خوزستانی با شعار «کلا کلا لتهجیر» (نه به کوچ اجباری) بر این حق خود تاکید دارند و تمایل مقامها به کوچ ایرانیان عرب (با هدف تغییر بافت جمعیتی یا خشک کردن هور برای استخراج آسانتر نفت) بازنمایی میکنند و اعتراض آنها باید گوشهای بازی برای شنیده شدن در دنیا پیدا میکرد (که نکرد).
مبانی فکری یا اراده معطوف به ایدئولوژی و قدرت؟
در کنار این سه وجه، شلیک مستقیم گلوله به معترضان از سوی قوای حکومتی (که ویدیوهای موجود جای تردیدی در آن نمیگذارند) باید مورد توجه هر رسانه خبری، بالاخص در کشورهای غربی قرار میگرفت. اما نه سه وجه فوق و نه نوع سرکوب مورد توجه اکثر رسانههای غربی که امروز خود را با نوعی فعالیتگرایی غیرحرفهای، طرفدار محیط زیست، حقوق بشر و منازعات طبقاتی نشان میدهند، قرار نگرفت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مطالبات جنبش اعتراضی خوزستان مثل جنبش اعتراضی در کوبا (علیه کمونیسم) با مبانی فکری یا ادعاهای رسانهها و فعالان چپ همخوانی دارد، اما با همپیمانی چپ غربی و اسلامگرایی (بر اساس ایدئولوژی هویتگرا)، ائتلاف چپ غربی با دولتهای کمونیستی (ستایش چهگوارا و کاسترو) و اراده معطوف به قدرت آنها (ایستادن کنار کاخ سفیدی که چپ در آن قدرت را به دست داشته باشد) همخوانی ندارد.
در گزارشهای رسانههای پرمخاطب انگلیسیزبان که اکثرا به چپ گرایش دارند، جنبش اعتراضی خوزستان یا بهطور کلی نادیده گرفته شد (والاستریت ژورنال تا زمان نوشته شدن این مطلب) یا به تجزیهطلبی (نیویورک تایمز در گزارش فرناز فصیحی) و تغییرات اقلیمی مربوط دانسته شده است، در حالی که معترضان بهوضوح شعار اتحاد عرب و بختیاری دادهاند و اصولا برخلاف تصور خام گزارشنویسان، خوزستان یک استان عربنشین صرف نیست که هر اعتراضی به تجزیهطلبی تفسیر شود. مسئله آب مسئله همه مردم خوزستان است و نه مسئله اعراب این استان.
واشنگتن پست پس از شش روز، در گزارشی کوتاه اعتراضها را بیشتر به تغییرات اقلیمی محدود کرد و سخنی از اعتراضهای ضدحکومتی در مورد انتقال آب خوزستان به استانهای دیگر نگفت. تایمز لندن نیز در مطلبی در ۱۷ ژوییه ۲۰۲۱، اعتراضها را به تجزیهطلبی اعراب خوزستان نسبت داد، درست مثل ایبیسی.
برخی رسانههای اروپایی ریشه اعتراضها را بیشتر به تغییرات اقلیمی و نه سیاستهای حکومت نسبت دادهاند (مثل بخش انگلیسی فرانس ۲۴). اگر چنین جنبشی با همین مشخصات در عربستان سعودی یا امارات متحده عربی که متحد ایالات متحده آمریکا شمرده میشوند، شکل می گرفت (مثل ماجرای خاشقجی) تا ماهها در صدر اخبار قرار میگرفت.
انبیسی و سیبیاس (غیر از دو شبکه محلیشان) اصولا در این زمینه گزارشی نداشتند، درست مثل آتش زدن کسبوکار مردم در شهرهای مختلف آمریکا در تابستان ۲۰۲۰ بهدست گروههای آنتیفا و «جان سیاهان اهمیت دارد» که از نظر این دو رسانه، گویی اتفاق نیفتادند. مدیران بخشهای خبری این رسانهها بر این باورند که اگر موضوعی را گزارش ندهند اتفاق نیفتاده است.
گزارشگران این روزنامهها و سایتهای خبری و شبکههای تلویزیونی اگر در موضوعی گزارش دهند، اصولا به آنچه در شعارهای معترضان گفته میشود مثل ماجرای کوچ اجباری و دهها ویدیو از شلیک مستقیم به مردم توجهی نمیکنند، چون این موضوعها با روایتهای موردپسند خود آنها، ویراستارانشان و مخاطبان متمایل به چپ (قرار گرفتن در کنار حکومتی اسلامی که ضد امپریالیست و ضد آمریکایی است) توجیهی ندارند.
سیانان به شلیک گاز اشکآور نیروهای امنیتی اشاره میکند، اما از شلیک گلوله سخنی نمیگوید، اما چند سطر بعد، از کشته شدن دو نفر در اعتراضها گزارش میدهد و بلافاصله روایت حکومتی را انتقال میدهد که آنها را خودِ تظاهرکنندگان کشتهاند. در گزارش سیانان نیز تغییرات اقلیمی محور روایت است، نه سیاستهای رژیم در انتقال آب خوزستان به استانهای دیگر. بیاطلاعی از مسائل و تحولات ایران در این گزارشها موج میزند.
گزارشگران حتی به خود زحمت ندادهاند با دو اقلیمشناس یا کارشناس مسائل اجتماعی و زیست محیطی ایران تماس بگیرند تا به آنها از زدن سد روی کوه نمک، انتقال آب خوزستان به فلات مرکزی و مناطق کویری برای صنایعی مثل ذوب آهن، صنعت پرورش دهها هزار مبلغ غیرایرانی شیعه در شهر کویری قم (جامعه المصطفی) یا سیاست مهندسی جمعیتی در استانهای مرزی کشور سخن بگویند. سرزنش مردم معمولا برای این رسانهها کمهزینهتر است تا سرزنش حکومت چون با سرزنش حکومت، دسترسی به مقامها و سفر به ایران را از دست می دهند.
رسانه یا بوق تبلیغاتیـحزبی؟
رفتار رسانهها، از دوران اوباما تا ترامپ و بایدن، به همه کسانی که رسانهها را با معیارهای حرفهای (گزارش واقعیتها و نه حدسها و گمانهزنیها، انعکاس دیدگاههای رقیب، پرهیز از ادبیات جانبدارانه حزبی و فعالیتگرایانه، و پرسشگری از قدرت، هر که باشد) نشان داد که رسانه حرفهای به کالایی بسیار کمیاب تبدیل شده است.
در ماجرای خوزستان نیز این کمیابی به چشم میخورد. ویراستاران و گزارشگران دقیقا به نیازهای قدرت همراه با خود (اکثرا چپ) نگاه میکنند. اگر حرکتی یا جنبشی با روایت و گفتمان این قدرت همخوانی نداشته باشد یا قدرت (کاخ سفید که به دنبال توافق با ایران است) بهمصلحت آن را نادیده گرفته است، یا آن را تحریف میکنند یا اگر همراهی داشته باشند، حتی اگر بهصراحت اعلام کند که میخواهد یک کشور را به آتش بکشد (مثل جنبش «جان سیاهان اهمیت دارد»)، آن را صلحدوست و مسالمتآمیز معرفی میکنند.
اگر جنبش امروز خوزستان در اسرائیل در جریان بود یا خوزستانیها غیرسفیدپوست تلقی میشدند، صدها خبرنگار آمریکایی و اروپایی به اهواز پرواز میکردند، یا عواملی در آنجا مییافتند و شبها مستقیم و زنده از شهرهای کوچک خوزستان و صفآرایی نیروهای امنیتی و پلیس در برابر مردم و دامهای تشنه گزارش تهیه میکردند. جان دادن یک جوان فلسطینی برای این رسانهها، دهها برابر یک جوان خوزستانی ارزش خبری دارد.
چپ تودهگرا و ضعیفمحور دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی بیشتر بر مطالبات و خواستههای مردم خوزستان در گزارش خود تمرکز میکرد، اما چپ نخبهگرا، تمامیتخواه و هویتمحور امروز بر نیازها و خواستههای دولت بایدن و اسلامگرایان متحد آن و حفظ قدرت در دست آنها تمرکز دارد.
در نظر لیندا سرسور (از فعالان اسلامگرای حزب دموکرات و دوستان نزدیک محمدعلی الهی، نماینده خمینی در نیروی دریایی و مدیر یک مرکز اسلامی در میشیگان) و ایلهان عمر جان جوانان خوزستانی چه ارزشی دارد؟
در زمانی که دولت بایدن میخواهد برجام مرده را احیا کند، گزارش از ایران موجب ناخشنودی مقامهای جمهوری اسلامی میشود و ممکن است برای اخلاف بن رودز در کاخ سفید خوشایند نباشد. بن رودز، از اعضای تیم امنیت ملی اوباما، بهصراحت از اقدام کاخ سفید به مهندسی رسانههای آمریکا در دوران مذاکرات برجام (در حوزه اخبار مربوط به فعالیتهای تروریستی و ضد حقوق بشری جمهوری اسلامی و مشکلات برجام) سخن گفته است. با اطمینان میتوان گفت که این سنت در دولت سوم اوباما (دولت بایدن) ترک نشده است.