سالها است که نخست لبنان و سپس عراق در زیر سایه اسلام سیاسی و سیاست مذهبی بسر میبرند. آنها از این ناحیه نقاط تشابه زیادی با هم دارند. به ویژه پس از اشغال عراق توسط آمریکا. آنچه که آمریکا پس از اشغال در عراق انجام داد، تلاشی بود برای ساختن یک عراق جدید، ولی با سنگ و خشت و مصالح قدیمه مذهبی که در مهندسی آن ایران بهتر از واشنگتن مهارت داشت. اما آنچه آمریکا در لبنان انجام داد، کوششی بود برای دگرگون کردن این کشور کوچک در چارچوب «خاورمیانه بزرگ». شخصی که مسئولیت پیشبرد برنامه آمریکا را در این راستا بر عهده داشت، کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا بود. وی از جنگ اسرائیل با حزبالله هم به سود این برنامه بهرهبرداری کرد، اما تلاشهایش به شکست انجامید و پروژه ایران نسبت به برنامه آمریکا در لبنان پیشی گرفت و پیروزی بیشتری به دست آورد.
امروز مقامات جمهوری اسلامی با نیرنگ سیاسی و با زور موشکهای شبه نظامیان وابسته به سپاه پاسداران، بر مصطفیالکاظمی نخست وزیر عراق و بر آمریکا برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق فشار وارد میکنند. الکاظمی پس از بازگشت از کاخ سفید، اعلام کرد که «بغداد و واشنگتن پس از انجام مذاکرات راهبردی، به یک سلسله تفاهمات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دست یافته اند و هر دو توافق کرده اند که چگونگی روابط میان آنها از نوع امنیتی به آموزش و مشورهدهی نیروهای مسلح عراقی، مبدل شود و تا آخر سال جاری نیروهای نظامی جنگنده آمریکایی عراق را ترک گویند». اما شبه نظامیان وابسته به تهران، اظهارات الکاظمی را با شلیک موشکهای کاتیوشا به سفارت آمریکا پاسخ دادند و توافق آمریکا و عراق را لفاظی و بازی با کلمات خواندند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در لبنان نیز وابستگان آمریکا موسوم به «محور مقاومت» به کمکهای آمریکا به لبنان اعتراض میکنند و برای پیاده کردن بازیهای داخلی میان ریاست جمهوری و نخست وزیری، از تشکیل حکومت در لبنان جلوگیری میکنند و کشور را از داشتن حکومت محروم نگه میدارند، تا تهران از این شرایط به عنوان اهرم فشار در مذاکرات هستهای میان خود و آمریکا بهرهبرداری کند. بلکه مهمتر از آن کشور را در نبود نقش کشورهای عربی، هر چه بیشتر در کام ایران و پروژه منطقهای آن فرو برد.
در عراق نسل جدید در یک حرکت اعتراضی موسوم به «جنبش اکتبر» بر ضد طیف سیاسی حاکم و سیطره ایران به پا خاست و خواستار تغییر وضع موجود شد، در لبنان نیز نسل جدید در یک حرکت اعتراضی مشابه باز هم موسوم به «جنبش اکتبر» بر ضد طبقه سیاسی حاکم در درون و بیرون دولت قیام کرد و شعار تغییر سر داد. در عراق مصطفیالکاظمی با برخی از خواستههای معترضان هماهنگی نشان داد و از هماهنگی با برخی دیگر ناتوان ماند، ولی نتیجه نهایی به انتخابات پارلمانی پاییز آینده پیوند زده شد. اما در لبنان به خاطر خلأ موجود و تسلط حزبالله، به همه خواستههای معترضان پاسخ منفی داده شد، از اینرو با همان میزان که سیطره حزبالله بر ریاست جمهوری، پارلمان و حکومت لبنان افزایش یافت، ورشکستگی اقتصادی و بحران سیاسی، نیز فزونی گرفت. آمریکا و کشورهای عربی از همان آغاز خواستار تشکیل حکومتی بدون مشارکت حزبالله بودند، تا با کلید اصلاحات دروازه نجات را به روی کشور بگشایند. اما به نظر میرسد که اکنون دولت جو بایدن گویا به مسائل بزرگتر از خاورمیانه مشغول شده و توجهش بیشتر به بازی با چین و روسیه معطوف گشته است. جوبایدن بایست به نظریه دکتر هنری کیسنجر توجه کند که میگوید: «لازم است به اهمیت ژئو استراتژیک عراق توجه شود؛ زیرا اگر رادیکالیستهای شیعه با تبانی با ایران، بر اهل سنت و کردها تسلط یابند، گواه یک دگرگونی وجودی در منطقه خواهیم بود که آثار و تبعات آن عربستان سعودی، کشورهای خلیج فارس و لبنان را زیر تأثیر قرار خواهد داد».
از سوی دیگر، انتخابات پارلمانی در لبنان و عراق که همه طرفهای داخلی، عربی و بینالمللی روی آن حساب باز کرده بودند، در بغداد با مشکل روبهرو شده و بسیاری از نیروهای سیاسی که در توازن قدرت نقش داشتند، تصمیم به انصراف از انتخابات گرفته اند. به گونه مثال، مقتدی صدر رهبر مذهبی شیعه که برای به دست آوردن اکثریت آرا، برنامهریزی میکرد، اعلام کرده است که در انتخابات شرکت نخواهد کرد. به همین ترتیب، «جنبش منبر عراق» به رهبری ایاد علاوی، «جبهه گفتوگوی میهنی» به رهبری صالح المطلک، «تجمع جمهوری عراق» به رهبری سعد عاصم الجنابی، «حزب کمونیست»، وائل عبد اللطیف و انقلابیون اکتبر، همه از مشارکت در انتخابات انصراف داده اند. دلیلی که آنها برای گرفتن این تصمیم ذکر کرده اند این است که به علت بی نظمی ناشی از وجود گروههای مسلح و تسلط شبه نظامیان خارج از چارچوب دولت، فضای سیاسی برای برگزاری یک انتخابات پاک و شفاف مناسب نیست. این دلیل در لبنان نیز وجود دارد، اما گزینه طرفدران تغییر در آنجا متفاوت است. در حالی که نیروهای سیاسی عراق تصمیم به انصراف از انتخابات گرفته اند، نیروهای سیاسی خواستار تغییر در لبنان، تصمیم به این گرفتند که همه توان و تلاش خود را برای پیروزی در انتخابات بهار سال آینده، متمرکز کنند.
حال پرسش این است که کدام گزینه بهتر است؟ انصراف از انتخابات و گذاشتن صحنه برای نیروهای غیر مرغوب، به دلیل اینکه آنها در انتخابات خود را با تقلب به پیروزی میرسانند؟ یا مشارکت در انتخابات همراه با جریانهای جدید و رو به پیشرفت و رویارویی با احزاب و گروههای مسلط و مسئول بحرانهای عمیق در کشور؟ پاسخ به این پرسش، اگر چه آسان مینماید، اما نه آسان است و نه از نوع سیاه و سفید. چون نتایج در هر دو صورت تضمین شده نیست. گر چه پیروزی نامزدان تشکل «اتحادیه به پا میخیزد» بر نامزدان تمام احزاب در انتخابات اتحادیه مهندسین در لبنان، یک تجربه امیدوار کننده است، اما آن امر مربوط به گذشته میشود و نمیتوان به آن قیاس کرد. گذشته از آن، میان انتخابات در یک تشکل نخبهای و میان انتخابات پارلمانی که در آن تعصبات فرقهای و مذهبی و پول نقش بزرگی را بازی میکنند، تفاوت زیادی وجود دارد.
البته این را هم نباید از نظر دور داشت که صفآرایی در عراق و لبنان، تنها یک رقابت انتخاباتی نیست، بلکه مواجههای است با نیروهایی که برای پیاده کردن پروژه منطقهای خود مصمم هستند و آمادگی دارند تا در راه آن از هر گونه سلاح و ابزاری استفاده کند.
© IndependentArabia