آرامگاه فردوسی، پاسبان روشن‌روان تاریخ اساطیری ایران

سیحون با نگاهی عمیق به تاریخ ایران، آرامگاه فردوسی را با الهام از مقبره کوروش کبیر در پاسارگاد و عناصر معماری هخامنشی و ساسانی طراحی کرد

آرامگاه فردوسی-archilearn.net

اواخر قرن چهارم هجری، هنگامی که فردوسی، خالق شاهنامه، در سن ۷۸ سالگی چشم از جهان فروبست و متعصبان مذهبی آن دوران مانع خاکسپاری‌اش در گورستان مسلمانان شدند، هیچ‌‎کس تصور نمی‌کرد آرامگاه او طی قرن‌های متمادی به میعادگاه دوستداران ایران و فرهنگ ایران تبدیل شود و سالانه پذیرای هزاران نفر از گوشه و کنار ایران و جهان باشد.  

فردوسی، هنگامی که نظم شاهنامه را براساس منابع مکتوب و شفاهی آغاز کرد، به سبب پیشینه خانوادگی‌اش که دهقان‌زاده بود، وضعیت مالی مناسبی داشت، اما حدود ۳۰ سال از عمرش را صرف تحقیق و به نظم درآوردن شاهنامه کرد و در این راه تمام دارایی‌اش را از دست داد و به‌ناچار شاهنامه را به دربار سلطان محمود غزنوی برد تا بلکه هدیه‌ای دریافت کند، اما از سلطان بی‌مهری دید و ناامید از دربارش خارج شد.

براساس روایت‌های تاریخی، سال‌های پایانی عمر فردوسی به سختی و تنگدستی گذشت و در نهایت نیز وقتی چشم از جهان فروبست، واعظ شهر توس، به دلیل شیعه بودن، مانع خاکسپاری‌اش در گورستان مسلمانان شد. در نتیجه، خانواده‌ او ناچار شدند پیکرش را در باغ شخصی‌اش، درون شهر تابران توس، نزدیک دروازه‌ شرقی رَزان، به خاک بسپارند. همانجا که اکنون به نام توس شناخته می‌شود.

توس در ۲۰ کیلومتری شهر مشهد، حالا شهری نام‌آشنا برای علاقه‌مندان به فرهنگ و تاریح ایران است، چراکه در خاک آن شاعر پرآوازه ایران، که یک تنه برای احیای فرهنگ ملی کوشید، آرمیده و شاهنامه‌اش همچنان پرچمدار زبان، خرد و هویت ایرانی است.

آرامگاه فردوسی در فراز و فرود تاریخ

درباره سال درگذشت و محل دقیق خاکسپاری حکیم توس دو روایت وجود دارد. در پیشگفتار «شاهنامه‌ بایسنقری»، سال درگذشت فردوسی ۴۱۶ هجری قمری ذکر شده است؛ تاریخی که حمدالله مستوفی در «تاریخ گزیده» و فصیح خوافی نیز آن را تایید کرده‌اند. اما نخستین سند معتبر درباره محل دفن فردوسی به «چهارمقاله» نظامی عروضی بازمی‌گردد. او روایت می‌کند که پیکر فردوسی در باغ شخصی‌اش در شهر تابران توس به خاک سپرده شد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در جریان ساخت آرامگاه فعلی فردوسی در سال ۱۳۰۶ خورشیدی، کاوش‌ها و مطالعاتی انجام شد که صحت روایت نظامی عروضی را تایید کرد. در آن زمان محل دفن فردوسی در باغی با مالکیت حاج میرزا محمدعلی قائم‌مقام التولیه بود. مالک این باغ را به رضاشاه پیشکش کرد و رضاشاه هم باغ را برای ساخت مقبره در اختیار انجمن مفاخر فرهنگی گذاشت.

آرامگاه فردوسی برای دوستداران زبان فارسی و فرهنگ ایرانی همواره جایگاهی الهام‌بخش بوده، اما در طول تاریخ از گزند تعصبات، غفلت‌ها و دشمنی‌ها در امان نمانده و چندین‌بار ویران یا دچار آسیب‌های جدی شده است.

روایت‌ها درباره نخستین بنایی که بر مزار فردوسی ساخته شد متفاوت‌اند، اما بسیاری آن را به ارسلان جاذب، سپهدار توس در دوران حیات فردوسی، نسبت داده‌اند؛ همو که نامش در دیباچه‌ شاهنامه آمده است و ظاهرا از نخستین حامیان فردوسی بوده است. با این‌حال، اثری از آن بنای اولیه موجود نیست، چراکه آرامگاه در طول قرون متمادی بارها ویران شده و دوباره از نو ساخته شده است.

در میان سال‌های ۹۳۱ تا ۹۳۷ هجری قمری، عبیدالله‌خان ازبک، که با فرهنگ ایرانی و مذهب شیعه خصومت داشت، دستور داد آرامگاه فردوسی را با خاک یکسان کنند. این نخستین ویرانی سازمان‌یافته آرامگاه بود. اما با آغاز عصر صفویان و توجه دوباره به توس در سایه‌ شکوفایی مشهد، بار دیگر یاد فردوسی زنده و آرامگاهش بازسازی شد.

طراحی آرامگاه جدید فردوسی

آرامگاهی که در دوران صفویه بر مزار فردوسی ساخته شد، تا سال ۱۳۰۵ خورشیدی پابرجا بود. اما در این سال، جمعی از اندیشمندان، ادیبان و ایران‌دوستان، در آستانه‌ برگزاری کنگره‌ جهانی بزرگداشت هزاره‌ فردوسی که بنا بود در سال ۱۳۱۳ برگزار شود، تصمیم گرفتند آرامگاهی درخور شان این شاعر بزرگ برپا کنند. به‌خصوص که رضاشاه پهلوی نیز به ضرورت احیای هویت ملی توجهی ویژه داشت.

طرح اولیه‌ آرامگاه به دست مهندس کریم طاهرزاده بهزاد، از فعالان انقلاب مشروطه و از نخستین معماران تحصیل‌کرده‌ ایرانی در آلمان، تهیه شد. طرح او تا اندازه‌ای شبیه آرامگاه حافظ در شیراز بود؛ بنایی ساده با گنبدی بر فراز ستون‌هایی بلند و سکویی برای نصب مجسمه‌ شاعر. این طرح در ابتدا پذیرفته و عملیات ساخت آن آغاز شد. اما پس از اجرای سکو، پروژه به دلیل سادگی و متناسب نبودن طرح با عظمت فردوسی متوقف شد.

در ادامه، با توصیه تیمورتاش، وزیر دربار رضاشاه، طراحی آرامگاه به آندره گدار، معمار و باستان‌شناس فرانسوی، واگذار شد. گدار نیز بنایی هرمی‌شکل و الهام‌گرفته از اهرام مصر طراحی کرد که بر همان سکوی ساخته‌شده طاهرزاده قرار می‌گرفت. اما این طرح نیز با مخالفت جدی محمدعلی فروغی، رئیس انجمن آثار ملی و از چهره‌های فرهنگی آن زمان، روبه‌رو شد. در نهایت، انجمن تصمیم گرفت دوباره به طاهرزاده بازگردد و از او خواست طرحی جدید ارائه دهد؛ این‌بار با الهام بیشتر از مقبره‌ کوروش کبیر در پاسارگاد.

طرح نهایی طاهرزاده در سال ۱۳۱۲ به تصویب رسید و اجرای آن به استاد حسین لرزاده، معمار سنتی و خوش‌ذوق، واگذار شد. اما لرزاده که تحصیلات آکادمیک نداشت، بیشتر بر پایه‌ تجربه‌ و ذوق هنری‌اش بنا را ساخت. در روند ساخت، به اصول مهندسی سازه، مکانیک خاک و وضعیت آب‌های زیرزمینی در دشت توس، که در نزدیکی رودخانه‌ کشف‌رود قرار دارد، توجه چندانی نشد.

نتیجه آن بود که بنای سنگین آرامگاه، بدون پی‌سازی اصولی و مناسب، اندکی پس از ساخت دچار نشست، ترک‌خوردگی و فرسایش شد. طی سه دهه‌ بعد، بارها تلاش شد آسیب‌های بنا مرمت شود، اما روند تخریب آن به‌حدی شتاب گرفت که مرمت‌های موضعی دیگر پاسخگو نبود.

سرانجام در سال ۱۳۴۳ خورشیدی، با تصمیم انجمن آثار ملی، بنای آرامگاه کاملا برچیده شد و اجرای دوباره‌ آن را مهندس هوشنگ سیحون، از برجسته‌ترین معماران و طراحان معاصر ایران، برعهده گرفت.

سیحون که مقبره‌های دیگری ازجمله آرامگاه خیام در نیشابور را نیز طراحی کرده است، در توس، با طراحی دقیق و علمی، و نظارت کامل بر روند ساخت، آرامگاهی برای فردوسی ساخت که ظاهرش شبیه بنای پیشین بود، اما این‌بار با در نظر گرفتن ملاحظات مهندسی، فنی و مقاوم‌سازی لازم ساخته شده بود.

اجرای این پروژه به مهندس گیو جودت واگذار شد، و سرانجام آرامگاه فعلی فردوسی در همان محل، بار دیگر قد برافراشت. در این تجدید بنا، تالاری به مساحت ۹۰۰ مترمربع در زیربنا ساخته شد و قبر فردوسی از جایگاه پیشین که روی سکویی با ارتفاع دو متر قرار داشت به زیرزمین انتقال یافت. بنای کنونی در سال ۱۳۴۷ خورشیدی افتتاح شد و سیحون در کنار بازسازی بنای آرامگاه، باغ آرامگاه فردوسی را هم براساس الگوی چهارباغ ایرانی از طریق قرینه ‌سازی و تعبیه آب‌‌نماهای متعدد و جوی‌های آب پیوسته و گسسته در فضای باغ محوطه سازی کرد.

ویژگی‌های معماری آرامگاه فردوسی

سیحون با نگاهی عمیق به تاریخ ایران، آرامگاه فردوسی را با الهام از مقبره کوروش کبیر در پاسارگاد و عناصر معماری هخامنشی و ساسانی طراحی کرد. بنا در ارتفاعی بلند و بر سکویی مستحکم قرار دارد. بدنه آرامگاه از سنگ مرمر سفید نیشابور ساخته شده و در هر چهار ضلع آن اشعاری از شاهنامه با خط نستعلیق زرین حک شده که محیط پیرامون بنای فردوسی را در آغوش گرفته‌اند.

بنای آرامگاه، با تاکید بر تقارن، هندسه و سادگی، یادآور اصول بنیادین معماری ایرانی است. ستون‌های آجدار و چهارگوش در اطراف بنا، با الهام از ستون‌های تخت جمشید طراحی شده‌اند. سقف آرامگاه به شکل پلکانی و هرمی‌ است که سیر صعودی آن نماد تعالی روح و اندیشه فردوسی است.

داخل بنا، پیکر فردوسی در مرکز تالاری قرار دارد که سقف بلند و گنبدواره‌ آن حس احترام و شکوه را القا می‌کند. کتیبه‌های اطراف بنا به روایت زندگی، آرمان‌ها و رنج‌های شاعر پرداخته‌اند. فضای اطراف آرامگاه با درختان سرسبز، باغی وسیع و حوض‌های منظم آراسته شده تا زائران در فضای معنوی و شاعرانه‌ای قرار گیرند، هم‌خوان با روح شاهنامه.

هوشنگ سیحون در مصاحبه‌ای درباره رویکردش به طراحی این اثر می‌گوید: «در آرامگاه فردوسی، می‌خواستم تاریخ را معماری کنم. فردوسی بنای زبان و هویت ایران را ساخت. من فقط تلاش کردم بنایی درخور شان او بنا کنم که خود تجسمی از عظمت ایران باشد.»

او همچنین باور داشت که این آرامگاه باید «به‌جای آنکه مرگ را یادآور شود، تداوم زندگی و جاودانگی اندیشه باشد».

محیط پیرامون آرامگاه با الهام از باغ ایرانی

فضای اطراف آرامگاه فردوسی، همچون بنای اصلی، در هماهنگی کامل با معماری آن طراحی شده است. این محوطه وسیع و سرسبز، با باغی به وسعت بیش از شش هکتار که به‌دقت درختکاری و فضای سبز آن طراحی شده است، هم‌زمان یادآور باغ‌های ایرانی با طراحی منظم و معمارانه است و هم فضایی معنوی و شاعرانه را برای بازدیدکنندگان خلق می‌کند. درختان چنار، سروهای بلند و دیگر درختان بومی، همچون نگهبانانی آرام در اطراف بنا ایستاده‌اند و مسیرهای سنگ‌فرش‌شده و حوض‌ها و آب‌نماهای کوچک، زیبایی و سکوتی روح‌نواز به محوطه بخشیده‌اند.

در دل این باغ، مجسمه عظیم فردوسی، ساخته‌شده از سنگ سفید، محور اصلی این فضا است. این مجسمه، که شاهکار هنری ابوالحسن خان صدیقی از مجسمه سازان مشهور است، به گونه‌ای جانمایی شده که از دور هم توجه بازدیدکنندگان را جلب می‌کند و آن‌ها، در نخستین نگاه، فردوسی را با شاهنامه‌ای گشوده در دستانش می‌بینند. دستان گشوده‌ای که نماد باور شاعر به تداوم فرهنگ ایران است.

فضای آرامگاه و باغ اطراف آن نه‌تنها جایی برای تجلیل از یک شاعر بزرگ، که محلی برای تامل در فرهنگ و تاریخ ایران و هویت ملی است.

هنگام قدم‌زدن در مسیرهای این باغ آرامش‌بخش و با نگاه به بنای فردوسی، برای بسیاری از بازدیدکنندگان امکان تامل و بازاندیشی در فرهنگ و تاریخ ایران به وجود می‌آید. این تجربه، به‌ویژه در غروب و طلوع آفتاب، زمانی که نورهای طلایی روی دیوارهای آرامگاه می‌تابند و سایه درختان روی سنگ‌ها می‌افتد، دلپذیرتر هم می‌شود.

آرامگاه فردوسی، بخش‌های مختلفی ازجمله ساختمان اداری، موزه و کتابخانه دارد که در آن‌ها نسخ خطی شاهنامه و دیگر متون ارزشمند نگهداری می‌شود. همچنین آثار باستانی کشف‌شده از منطقه توس در آنجا به نمایش گذاشته شده است. آرامگاه فردوسی در هجدهم آذر ۱۳۵۴ در فهرست میراث ملی ایران ثبت شد.

در مجاورت آرامگاه حکیم خردمند توس، برخی نام‌آوران و هنرمندان بزرگ نیز در خاک آرمیده‌اند، از جمله مهدی اخوان ثالث، شاعر معاصر، و محمدرضا شجریان، استاد پرآوازه موسیقی ایران.

آرامگاه فردوسی تنها محلی برای یادمان شاعری پارسی‌گوی نیست، بلکه نماد فرهنگ، تاریخ و هویت ایرانی است و نزد ایرانیانی که خود را وامدار حکیم خردمند توس می‌دانند جایگاه و شانی ویژه دارد.

بیشتر از فرهنگ و هنر