نشست گلاسگو درباره تغییرات آبوهوایی مانند تمام نشستهای دیگر سران دولتها موجب سرخوردگی و انتقاد فعالان محیطزیست شده است. یک دلیل واضح آن این است که کشورهای در حال توسعه و حتی قدرت بزرگی چون چین برای رشد اقتصادی به سوختهای فسیلی وابستهاند. چین بیشتر از هر قدرت اقتصادی دیگری از زغالسنگ، یکی از آلایندهترین سوختهای فسیلی، استفاده میکند.
بیورن لامبورگ، رئیس مرکز زیستمحیطی اجماع کپنهاگ، در کتابش میگوید که سیاستهای مورد حمایت فعالان محیطزیست برای کشورهای فقیر هزینههای زیادی دارد. یکی از این تاثیرهای بزرگ، افزایش قیمت انرژی است که هزینه تولید مواد غذایی و گرم کردن منازل را بالا میبرد. از نظر او، این سیاستها «هزینههای زندگی را تا سال ۲۰۵۰ به ۱۱۰ درصد افزایش و ۷۸ میلیون انسان را به سوی گرسنگی سوق میدهد.» برعکس، هزینههای تغییرات آبوهوایی بر اقتصاد جهان در ۸۰ سال آینده ۳.۶ درصد خواهد بود که از نظر او رقم ناچیزی است.
لامبورگ با این که به تغییرات آبوهوایی باور دارد، اما در شمار منتقدان محافظهکار گروههای زیستمحیطی است و آنان را به اغراقگویی و ترساندن مردم از آینده ترسناک در اثر تغییرات آبوهوایی متهم میکند. اما منتقدان او، از جمله جوزف استیگلیتز، برنده جایزه نوبل اقتصاد، میگویند که او هزینههای تغییرات آبوهوایی بر زندگی مردم را دستکم میگیرد. با این که لامبورگ در این کتابش تلاش میکند که نقدهای خود بر سیاستها و فعالان محیطزیست را متکی به آمار و پژوهشهای دانشمندان استوار سازد، ولی استیگلیتز در نقدی بر کتاب او باور دارد که لامبورگ فقط با دانشمندان و اقتصاددانهای همفکر خود کار میکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از جدال لامبورگ و منتقدانش روشن است که سنجش تاثیر تغییرات آبوهوایی موضوعی دشوار است و تا حدی تحت تاثیر گرایشهای ایدئولوژیک قرار دارد. لامبورگ و محافظهکارانی نظیر او باور دارند که انسان قابلیت انطباق با تغییرات اقلیمی را دارد. او در این کتاب میگوید که تاثیر تندبادها و سیلابهای بزرگ به خاطر تغییرات آبوهوایی بر کشورهای فقیر بیشتر از کشورهای ثروتمند است. اما او توضیح نمیدهد که چگونه با افزایش توفندها و سطح آب دریاها، کشورهای حتی ثروتمند از خود میتوانند محافظت کنند.
او، برخلاف گروههای رادیکالی چون «شورش برای انقراض»، معتقد است که گرمایش زمین به معنای پایان یافتن حیات نیست، بلکه انسانها به کمک فناوریهای جدید و سیاستهای درست میتوانند خود را با این تغییرات تطبیق دهند. برخی استدلالهایش جالب است. برای نمونه، فعالان محیطزیست در مورد بیابانزایی بر اثر گرمایش زمین هشدار میدهند، ولی او با اشاره به آماری میگوید که میزان پوشش سبز زمین به این خاطر بیشتر شده است.
او اعتقاد دارد که فعالان محیطزیست قدرت انطباقپذیری انسان و فناوریهای جدید را دستکم میگیرند. به گفته او، این فعالان در دهه هفتاد باور داشتند که با افزایش جمعیت، منابع زمین کاهش مییابد و انسانهای زیادی جان خود را بر اثر گرسنگی و آلودگی شدید هوا از دست میدهند. ولی برخلاف انتظار آنان، انقلاب در کشاورزی و تنظیم سیاستهای درست جلو گرسنگی و آلودگی هوا را گرفت.
این کتاب نشان میدهد که دولتهای ثروتمند به اندازه دولتهای فقیر در نادیده گرفتن تعهدهای درج شده در توافقنامههای آبوهوایی مقصرند. البته برخی از این سیاستها نتیجه عکس دارند. او به تولید خودروهای برقی اشاره میکند که برای تولید آنها از سوختهای فسیلی استفاده میشود. چین یکی از بزرگترین تولیدکنندگان این خودروها، برای تولید برق مورد استفاده در صنایع خود از زغالسنگ استفاده میکند. با افزایش تقاضا برای خودروهای برقی، میزان دیاکسید کربن در جوّ نیز بالا خواهد رفت.
نویسنده اعتقاد دارد که کاهش اتکا به سوختهای فسیلی در کوتاهمدت ممکن نیست، زیرا انرژیهای پاک قابل اتکا نیستند و قیمت بنزین و گاز مایع هم خیلی زیاد است. او به تحقیق و کار روی فناوریهای ذخیره انرژیهای بادی و خورشیدی اشاره میکند که هنوز در مراحل ابتدایی است. سهم انرژی پاک در اتحادیه اروپا، بهرغم سرمایهگذاری و یارانههای سنگین دولتی، در ۲۰ سال گذشته از ۶ به ۱۸ درصد رسیده است. پس از فاجعه نیروگاه هستهای فوکوشیما در ژاپن، کشورهایی مانند آلمان در استفاده از انرژی هستهای تجدید نظر کردند و در اثر آن، رشد بهرهگیری از انرژی غیرآلاینده کندتر شده است.
نویسنده میگوید که توجه جهانی به بحث تغییرات آبوهوایی نگاه دولتها را از دیگر مشکلات حاد منحرف ساخته است. در حالی که دولت ها روزبهروز یارانههای بیشتری به بخش محیطزیست اختصاص میدهند، از میزان سرمایهگذاری در بخشهای آموزش، بهداشت و درمان، و زیرساختها کاسته شده است. از نظر او، کاهش جهانی گازهای گلخانهای تاثیری بر وضعیت معیشتی مردم کمدرآمد نمیگذارد.
او در جایی از کتاب مینویسد که اقدام فردی شهروندان تاثیر چندانی بر تغییرات آبوهوایی نمیگذارد، اما در عین حال معترف است که مصرفگرایی شهروندان عامل افزایش گازهای کربنی است. منتقدان به این گونه تناقضها در کتاب او اشاره کردهاند.
به اعتقاد نویسنده کتاب، مصرفکنندگان اگر از خرید گوشت گاو که از نظر فعالان محیطزیست یکی از منابع اصلی تولید کربن است امتناع کنند، یا از سفرهای تفریحی خود بکاهند، پول آن را صرف خرید کالاهای دیگر میکنند.
لامبورگ اعتقاد ندارد که سیاستها و یارانههای پرهزینه دولتها در مبارزه با تغییرات آبوهوایی کارساز است. بهجای آن، او گمان میکند که ابداع و توسعه فناوریهای جدید و انرژیهای پاک قابلاتکا اهمیت بیشتری دارد. نویسنده، برخلاف دیگر محافظهکاران، از مالیات کربنی حمایت میکند، اما در عین حال مخالف سیاستهایی است که زیر نام محافظت از محیطزیست جلو رشد اقتصادی را میگیرد. به گفته او، دولتهای ثروتمند بهتر از دولتهای فقیر میتوانند از شهروندان خود در برابر آسیبهای اقلیمی محافظت کنند.
مشخصات کتاب:
بیورن لامبورگ، هشدار کاذب، انتشارات بسیک بوکس، ۲۰۲۰، ۳۲۰ صفحه.