سوال اصلی در سیاست کنونی بریتانیا این نیست که آيا بوریس جانسون استعفا خواهد داد یا نه، بلکه سوال بر سر زمان این استعفا است. آیا باید هفته آینده استعفا دهد یا باید تا ۱۹ اکتبر، موعدی که او را ملزم میکند نامهای را امضا کرده و از اتحادیه اروپا بخواهد برگزیت را تمدید کنند، صبر کند؟
به نظر میرسد تمام راههای دیگر برای وی مسدود شده باشند. حزب ملی اسکاتلند با دور زدن سایر احزاب حاضر در ائتلاف علیه برگزیت بیقیدوشرط در آخرین لحظه، و رای به انتخاباتی زودهنگام، به نجات وی نخواهد شتافت. نخستوزیر حتی نخواهد توانست رای عدم اعتماد به دولت خود را از نمایندگان بگیرد، چرا که احزاب ضد خروج بیقیدوشرط به آن رای منفی خواهند داد تا بر پوچی ماجرا بیفزایند. (یعنی نمایندگان به دولت ملکه رای اعتماد خواهند داد.)
به نظر من حتی خود جانسون هم نمیتواند واقعا به قانونشکنی از طریق طفره رفتن از درخواست تمدید از اتحادیه اروپا و سعی بر در قدرت ماندن، فکر کند. ولی شاید یک راه مانده باشد که بتواند از آن طریق خودش را بهزور جا کند. لایحه طراحی شده برای مسدود کردن برگزیت بیقیدوشرط، که از دوشنبه اجرایی میشود، میگوید نخستوزیر باید طی نامهای از اتحادیه اروپا درخواست تمدید کند، مگر توافقی برای خروج توسط پارلمان تایید شود.
آیا ممکن است که نمایندگان مجلس بالاخره در چهارمین بار به طرحی مانند توافق ترزا می رای دهند؟ این طرح با ظرافت به نام مصالحه «گاراموند» [یکی از فونتهای معروف و پرکاربرد مایکروسافت ورد] شناخته میشود، به این معنا که اگر جانسون توافق خروج را با فونتی جدید (واقعا هم که فونت گاراموند فونتی ظریف و زیبا است) چاپ کند، نمایندگان مجلس ممکن است به چیزی با ظاهر متفاوت، رای دهند.
آیا تغییری در آن (تغییری اساسیتر از تغییر فونت) وجود خواهد داشت که ۳۰ نماینده بیشتر از دفعه قبل را متقاعد سازد تا در لحظه آخر بدان رای دهند؟
به نظر محتمل نمیرسد. جانسون وقتی در روز چهارشنبه گفت اگر لایحه ضد خروج بیقیدوشرط به قانون تبدیل شود «قطعا به مذاکرات با اتحادیه اروپا پایان خواهد داد»، زیر پای خودش را خالی کرد. منظور او این بود که اگر اتحادیه اروپا بداند که ما بدون توافق اتحادیه را ترک نخواهیم کرد، هیچ انگیزهای برای سازش و مذاکره نخواهد داشت.
ولی شاید او زیادی دلرحمی بهخرج داده باشد. ممکن است رهبران اروپایی فکر کنند که تمدیدی دوباره، به جای حل این مشکل، فقط آن را به زمانی دیگر موکول خواهد کرد. اگر آنها احتمال وقوع برگزیتی منظم و مرتب را در صورت توافق ببینند، ممکن است فرصت را غنیمت شمارند و بخواهند به آن جامه عمل بپوشانند. ممکن است در حساب و کتاب خود به این نتیجه برسند که هرگونه تاخیر بیشتر، میتواند به انتخاب دولتی محافظهکار منجر شود که این بار اکثریت پارلمان را هم در دست داشته باشد و در صورت نیاز، به خروج بیقیدوشرط تن خواهد داد. آنان ممکن است بپندارند که خسته کردن بیشتر مقاومت بریتانیاییها با تاخیرهای بیپایان به خواسته ایشان، ممکن است نهایتا به همهپرسی مجددی بینجامد که دردسر آن از سودش بیشتر است. بنابراین، آنها هم ممکن است واگذاری امتیازات کوچکی را غنیمت شمارند. اصلا نمیدانم که این امتیازات چه میتواند باشد، ولی شاید قول و قرارهایی درباره ایجاد مناطق بازرسی دور از مرز ایرلند، از سوی جانسون به عنوان یک راهحل دموکراتیک مشکل مرز ایرلند نامیده شود؛ به جای حل غیردموکراتیک آن.
اینجاست که دوباره به ارقام و اعداد آشنا میرسیم: اگر جانسون بتواند رای ۱۲ نماینده از طرفداران سرسخت برگزیت را که به لایحه ترزا می هر سه بار رای مخالف دادند، جلب کند، این بار حتی از طریق شیوه جدید تهدید به اخراج از حزب اگر مطابق خواسته وی رای ندهند (برخورد انضباطی با طرفداران نرم برگزیت نیز میتواند منافعی در پی داشته باشد)، اگر ۱۰ رای از نمایندگان حزب اتحادگرای دموکراتیک را جذب کند، و اگر ۱۷ رای از گروه «نمایندگان حزب کارگر برای توافق» به رهبری استیون کیناک را بگیرد (گروهی که اکنون پشیمان هستند که چرا این کار را از آغاز نکردند)، آن وقت یک توافق برای خروج خواهد توانست رای بیاورد. چی میشود گفت، چیزهای نامحتملتر از این هم اتفاق افتادهاند.
© The Independent