فرماندهان سپاه پاسداران هر روز انبوهی از پیشگویی، رجزخوانی، اغراق و مبالغه، روضه خوانی، آویزان کردن مدال به خود و تهدید دیگر کشورها و شهروندان ایرانی را عرضه می کنند. این سخنان از جنس گزارههای خبری نیستند تا بتوان نادرستی آنها را با ذکر واقعیات نشان داد. آنها از جنس تبلیغات سیاسیاند که اطلاعی به کسی نمیدهند و هدف آنها اعمال زور و مهندسی افکار و گل آلود کردن اذهان است. اما در میان سخنان آنها گزارههایی نیز وجود دارد که واقع نما هستند و می توان آنها را با واقعیات دنیا یا متون قانونی سنجید. در این نوشته تنها در یک سخنرانی حسین سلامی فرماندهی سپاه پنج ادعای بی اساس را نشان می دهم. نقد این ادعاها از این جهت اهمیت دارد که نه تنها از زبان وی بلکه از زبان رهبر جمهوری اسلامی و دیگر مقامات سیاسی و امنیتی نیز شنیده می شوند.
آرزوی مذاکره
فرمانده سپاه می گوید: «همه آرزوهای رییس جمهور آمریکا مذاکره چند دقیقهای با یکی از مسوولان جمهوری اسلامی ایران است». (تابناک ۱۶ شهریور ۱۳۹۸) ترامپ در هیچ سخنرانی یا توئیتی چنین چیزی نگفته است. دولت ترامپ خواهان مذاکره است تا توافق قابل اتکاتر و اطمینان بخشتری با جمهوری اسلامی در موضوعات مورد اختلاف منعقد سازد. تفاوتی جدی میان برنامهی عمل و آرزو وجود دارد. حتی اگر آروزی ترامپ این باشد "همهی آرزوی" وی این موضوع نیست مگر آن که مثل مقامات سپاه مقامات را قطب عالم امکان تصور کنیم.
مقامات دولت ترامپ آن چنان خام نبوده و نیستند که تصور کنند مقامات جمهوری اسلامی بلافاصله بعد از شروع تحریمها بر سر میز مذاکره بیایند و شروط آنها را بپذیرند. هدف تضعیف تدریجی نظام است و برای آن که در افکار عمومی بین المللی کارشان مشروع باشد طرف مقابل را به مذاکره هم دعوت می کنند. مقامات سپاه این دعوت را به معنای آرزو گرفته و به خود جایزه می دهند. مقامات برای نادیده گرفتن تاثیر میان مدت و دراز مدت تحریمها خود را در مقام برنده و دارای دست بالاتر جای می زنند.
نفی مذاکره
او می گوید: «هیچکس با آمریکا مذاکره نمیکند». (همانجا) فراتر از آن که مقامات سپاه نباید در حوزهی سیاست خارجی نظر بدهند (اما می دهند چون آنها هستند که این سیاست را تعیین می کنند) سخن فوق با واقعیت همخوان نیست. در همین دوره که مقامات مذاکره با امریکا را سم معرفی کردهاند ظریف در حاشیهی اجلاس گروه هفت به فرانسه می رود و به مذاکره با ماکرون می پردازد و مقامات عمانی و ژاپنی و عراقی مشغول انتقال پیام میان دو طرف ایرانی و امریکایی بودهاند. مذاکره فقط آشکار یا بدون واسطه نیست و نوع پنهانی و با واسطه را نیز در بر میگیرد. ماکرون نمی تواند بدون تایید امریکا خط اعتباری برای جمهوری اسلامی باز کند که در عمل هم نتوانست. بدین ترتیب ماکرون دارد به طور غیر مستقیم با جمهوری اسلامی و امریکا مذاکره می کند و مقامات جمهوری اسلامی نیز می دانند که در نهایت باید تکلیف خود را با «کدخدا» روشن کنند. در دورهی ترامپ مقامات جمهوری اسلامی مشغول مذاکره با سناتورهای امریکایی (دایان فاینستین و رند پاول) و مقامات سابق امریکایی (جان کری) بودهاند.
شروط پمپئو
فرمنده سپاه با استفهام انکاری می پرسد: «آن ۱۲ شرط آمریکاییها برای مذاکره کجاست؟» (همانجا) او می خواهد بگوید که این شروط فراموش شدهاند چون محلی برای طرح ندارند. اما در همین مذاکرات میان ظریف و ماکرون ودر هر مذاکرهای که در جریان باشد غیر از برنامهی هستهای برنامهی موشکی، تروریسم و مداخلات جمهوری اسلامی در منطقه مطرح می شود. آن شروط برای دول غربی و همپیمانانشان قابل فراموشی نیستند چون با امنیت آنها درگیرند. ملتها و دولتها ممکن است از برخی منافع خود بگذرند اما نمیتوانند امنیت خود را نادیده بگیرند.
گسترش طلبی
او می گوید: «امروز همه ما مکلف به دفاع از اسلام، حرمت مسلمانان و آزادسازی آنان از بردگی جاهلیت مدرن هستیم.» (همانجا) این سخن وی به صراحت گسترش طلبانه و جاه طلبانه است. هیچ حکم دینی یا مادهی قانونی در کشور وجود ندارد که نظامیان ایرانی را به «آزادی ملتهای مسلمان از بردگی جاهلیت مدرن»(که منظور وی تمدن غربی است) مکلف کرده باشد. علی خامنهای و فرماندهانش با اتکا به درآمدهای نفتی، اشتباهات راهبردی دولت امریکا (در حمله به عراق) و جنگهای داخلی در منطقه این فرصت را مناسب دیدهاند که حوزهی قدرت خود را در منطقه بسط دهند و برای توجیه آن برای خودشان تکلیف می تراشند.
ملی گرایی
فرمانده ی سپاه می گوید: «اگر لباس سپاه را برتن کردهایم این لباس دژ مستحکم دفاع از ملت، وطن و اسلام عزیز است». (همانجا) وظیفهی قانونی سپاه دفاع از «انقلاب اسلامی» است که در واقع همانا تلاش برای کسب و حفظ قدرت توسط اسلامگرایان بوده است. لباس سپاه همیشه دژ دفاع از منافع و قدرت روحانیت شیعه و پاسداران آنها و حفظ و بقای رژیم بوده است و نه ایران و ملت و مردمان آن. فرماندهان سپاه همیشه میان ایران به عنوان دو پدیدهی یک «کشور و قلمرو سرزمینی» و«دولت-ملت» از یک سو و رژیم جمهوری اسلامی از سوی دیگر خلط می کنند تا از مواهب ملی گرایی و غرور ملی بهره بگیرند و از مسئولیت دفاع از حقوق شهروندان آن (همهی آنها) بگریزند. آنها می خواهند نقش خود در سلاخی کودکان و زنان سوری، سوء تغذیهی کودکان یمنی، و ترور شهروندان عراقی به دست حشد الشعبی را به عنوان اقدامات غرورآفرین به شهروندان ایرانی بفروشند.