نظام آموزش و پرورش در ایران صدسال را پشت سر گذاشت تا دوباره به خانه اول برگردد: دو دورهٔ ششساله ابتدایی و متوسطه برای کل دانشآموزان ایرانی؛ اما در فاصلهٔ این صدسال میلیونها دانشآموز چندین نظام آموزشی مختلف را از سر گذراندند.
اولین نظام آموزشی ایران شامل دو دوره ششساله تحصیلات مقدماتی و تکمیلی بود. سواد شش کلاس قدیم برای استخدام در ادارات دولتی کافی بود و با داشتن مدرک دیپلم میشد معلم یا مدیر مدرسه شد.
طبق قانون از سال ۱۲۹۰ شمسی «تعلیمات ابتدائیه» برای عموم ایرانیان اجباری شد. شهریه مدارس ابتدایی برای آن سال بین شش تا دوازده تومان بوده است که اولیا در سه قسط پرداخت میکردند و حقوق معلم در حدود پنجاه تومان بود.
تا قرن نوزده میلادی تعلیم و تربیت در ایران همچون بسیاری دیگر از نقاط جهان در انحصار روحانیون مذهبی بود. ادیان دارای قدیمیترین نظام آموزشی منظم در تاریخ هستند که عموماً بر مبنای آموزش کلاسیک بنا شدهاند. طبق نظریههای قدیمی آموزشی انسانها برای رسیدن به رشد و تعالی نیاز دارند مهارتهای مشخصی را بیاموزند و در نظامهای تربیتی مذهبی مانند ادیان ابراهیمی این آموزش باید بر مبنای نزدیکی بیشتر به خداوند باشد.
مکتبخانه/ عکس از ویکیپدیا
بعد از انقلاب صنعتی، زندگی جوامع انسانی و به طبع آن نوع آماده شدن کودکان برای پیوستن به نیروی کار در بزرگسالی تغییر کرد. مدل مدارس قدیمی که در انحصار روحانیون مذهبی بود و نوع آموزشهای آنان پاسخگوی بازار کار جدید و شغلهای نوظهور نبود.
اولین تلاشها برای دایر کردن مدارس به شیوه نوین در ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار بود. تقریباً از اولین روزها نیز با مقاومت شدید مراجع دینی مواجه شد. این دشمنی آنقدر شدید بود که حسن رشدیه که امروز پدر مدارس نوین ایران شناخته میشود تا زمان مرگ آواره و در تبعید بود، حقوق معلمی او را بارها معلق کردند و مدارسی که ساخت تخریب شد و متعصبین قصد جانش را کردند.
شیخ فضلالله نوری در جلسهای خطاب به ناظم الاسلام به مدارس رشدیه اشاره میکند و میگوید: «ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟»
در نظام آموزشی جمهوری اسلامی که خود را وارث افرادی چون شیخ فضلالله و مشروعه خواهان میداند همیشه تأکید بر این بوده است که تهذیب بر تعلیم مقدم است؛ اما آیتالله خامنهای چهار دهه بعد از اسلامی کردن مدارس هنوز هم اعتقاد دارد که در آموزش و پرورش به هدف نهایی خود نرسیدهاند. در سخنرانی خود در سال ۱۳۸۵ گفت: «بهترین و برجستهترین فکرها باید بنشینند برای آموزش و پرورش طراحی کنند، باید فلسفه آموزش و پرورش اسلامی واضح باشد و بر اساس این فلسفه افق آینده آموزش و پرورش کشور روشن باشد».
او خواستار ایجاد یک تحول در آموزش و پرورش شد که نتیجهٔ آن تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بود.
اما نوشتن این سند نیز باعث نشد حتی بخشی از مشکلات نظام آموزشی حل شود.
نظام جدید، نظام قدیم
بعد از سالها آموزش در دو نیمه ششساله در دهه پنجاه شمسی نظام آموزشی به سیستم ۵-۳-۴ تغییر کرد که بعد از انقلاب اسلامی نیز تا دهه هفتاد شمسی پابرجا بود.
یک سال از طول دوره دبستان و دو سال از دوره دبیرستان کم شد و مقطع راهنمایی در بین این دو به وجود آمد. دانش آموزان بعد گذراندن این دوره وارد دبیرستان یا هنرستان میشدند. در پایان دوره دبیرستان امتحانات نهایی در کل کشور بهصورت هماهنگ برگزار میشد و بعد از گرفتن مدرک دیپلم متوسطه برای ورود به دانشگاه در کنکور سراسری ثبتنام میکردند.
نظام آموزی ۵-۳-۴ بادوامترین و کم تغییرترین نظام آموزشی ایران بود که حتی با تغییر نظام پادشاهی مشروطه به جمهوری اسلامی محتویات درسی کتابها ازنظر بخشهای علمی و نظری تغییر چندانی نکرد.
در دهه هفتاد شمسی آغاز تغییرات بسیاری بود. مدارس خصوصی که بعد از انقلاب بستهشده بودند دوباره تحت عنوان مدارس غیرانتفاعی به عرصه بازگشتند. مدارس مختلفی باکیفیت آموزش بالاتر از مدارس معمولی یکی بعد از دیگری افتتاح شدند. مدارس نمونه دولتی، مدارس مربوط به نهادها و وزارتخانهها، مدارس تیزهوشان و استعدادهای درخشان و ...
نظام آموزشی سالی واحدی و مقطع جدید پیشدانشگاهی نیز در این دهه شکل گرفت. در پایان سال یازدهم تحصیلی دانش آموزان مدرک دیپلم را دریافت میکردند و تنها تعدادی که قصد ورود به دانشگاه را داشتند به مقطع پیشدانشگاهی میرفتند. برگزاری سهماهه امتحانات نیز لغو شد و نظام ترمی_واحدی جای آن را گرفت که مانند سیستم دانشگاهی دو ترم پاییزه و بهاره داشت. بعداز آن بهطور متوسط هر پنج سال تغییراتی در نظام آموزشی، کتابهای درسی، نحوه سنجش معلومات اعمال شد.
این وزارتخانه در کنار مشکلات فراوان سیستم آموزشی و اداری سالهاست که درگیر وضعیت معیشتی معلمها و اعتراضات صنفی آنهاست. درزمانی که وزارت آموزش و پرورش حتی توان پرداخت حقوق کارمندان خود را ندارد تغییرات پیاپی نظام آموزشی هزینه اضافهای بر این تشکیلات عظیم وارد میکند. با داشتن مشکلات پایهای همچون نداشتن توان مالی کافی برای استخدام نیروی انسانی، آموزش ضمن خدمت و دورههای بازآموزی عملاً نظام آموزشی جدید تفاوت چندانی ازنظر محتوایی با نظامهای قبلی ندارد.
آموزش و پرورش در ایران در حالی هرچند سال یکبار، سروشکل نظام آموزشی را تغییر میدهد که در حل کردن مشکلات بزرگتری ناتوان بوده است. تبعیض آموزشی میان استانهای برخوردار و محروم، نداشتن آموزگاران و معلمهای آموزشدیده و استفاده از سرباز معلمها و نیرویهای قراردادی در مدارس، پروندههای فساد مالی و اداری مربوط به کلاسهای کنکور و تجارت آموزشهای فوقبرنامه، مدارس تک اتاقه و کپری در استانهای محروم، کودکان بازمانده از تحصیل ایرانی و مهاجرین، اعتصاب معلمها و درخواستهای صنفی آنها تنها بخشی از این مشکلات هستند.
در سال ۱۳۹۸ شمسی حدود ۱۴ درصد از بودجه عمومی کشور برای وزارت آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است که حدود ۵۶ هزار و ۳۴۹ میلیارد تومان است. منتقدان و موافقان نظامهای قدیم و جدید آموزشی در یک نکته همنظر هستند. این بودجه برای اداره امور ۱۲ میلیون دانشآموز و یک میلیون معلم کافی نیست.