معترضان سودانی که از ماه دسامبر سال گذشته تاکنون در خیابانهای خارطوم، پایتخت، و چند شهر دیگر خیمه زدهاند، میدانند که برکناری و زندانی کردن عمر البشیر توسط ارتش کافی نیست.
ارتش سودان و عمر البشیر دو روی یک سکهاند. در سی سال گذشته، منافع اقتصادی و سیاسی البشیر و ارتش، به صورت بسیار پیچیدهای به هم تنیده شده و نظم سیاسی - اجتماعی ویژهای را شکل داده است.
پس از پنج ماه تظاهرات گسترده و بی وقفه مردم و سست شدن پایههای نظام سیاسی، آیا اصلاح طلبان سودانی و جامعه جهانی میتوانند مانع بازگشت نظام کهنه در سودان بشوند؟
با نگاه به تصویری بزرگتر، تجربه تاریخی سودان، با تفاوتهایی اندک و شباهتهای بسیار، همان تجربه تاریخی قاره آفریقاست. سرزمینی سرشار از منابع طبیعی با ساکنانی فقیر و نخبگانی فاسد. دستکم در صد سال گذشته، تاریخ سودان با استعمار، فقر، قحطی، جنگ داخلی و دولتهای ناکام پیوند همیشگی داشته است.
پیامدهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این وضع کافیست تا مردم پس از سالها درماندگی، از سرکوب و تهدید، از فقر و قحطی و استبداد و دیکتاتوری سران فاسدِ نظام به ستوه بیایند و به خیابانها بروند. به تعبیری دیگر پایان حاکمیت سی ساله عمر البشیر ناشی از خستگی چند نسل سودانیهای محروم از همه چیز است که بی کفایتی نخبگان حاکم، آنها را از دسترسی به اساسیترین نیازهای یک زندگی آبرومند بازداشته است.
نخبگان حاکم سودان ترکیب عجیبی از نظامیان، بازرگانان، بانکداران، رهبران قبایل، مالکان زمین، افراطیون اسلام گرا و روحانیون هستند. ترکیب ناهمگون اما پایدار این عوامل در سه دهه گذشته، پیرامون عمر البشیر، تبدیل به شبکه وسیعی از اقتدار حکومتی و اقتصاد رسمی و غیر رسمی سودان شده است. همه این گروهها و وابستههای محلی آنها در سراسر سودان، در شکل دهی اقتصاد مجرمانه حاکمیت عمر البشیر سهیم بودهاند. به همین جهت اصلاحات بنیادین اقتصادی و اجتماعی که معترضان سودانی خواستار آن هستند، با وجود شبکه همپیمانان سیاسی و اقتصادی البشیر در قدرت، شکل نخواهد گرفت.
هیچ دیکتاتور و نظام خودکامهای بر شانههای یک نفر استوار نیست. البشیر رأس هرم دیکتاتوری سودان بود. اگر برکناری البشیر، شکست رأس هرم و گام نخست و استوار معترضان اصلاح طلب سودانی باشد، اما قاعده این هرم هنوز پا برجاست. به همین جهت مخالفت با سپردن دوران گذار به دست نظامیان در این مرحله یک حرکت سنجیده و استراتژیک است.
با توجه به اینکه هیچ ساز و کار نظامی، پس از یک انقلاب مردمی، ظرفیت پاسخگویی به خواستهای مشروع و دموکراتیک توده ها را ندارد، در سودان نیز حکومت نظامیان، با هر نام و توجیهی، گذار از دوران البشیر به دوران البشیر دیگری خواهد بود. بحران کنونی در بُعد داخلی محصول نسخه پیچیهای نظامیان، خط و نشان کشیدنهای اسلام سیاسی و ساز و کارهای غیر دموکراتیک دولتمداری در سودان است.
تودههای مردم هرگز در سی سال حاکمیت البشیر و وابستههای نظامی و سیاسی او، بخشی از معادلات اقتدار سیاسی و اداره امور نبودهاند. به همین دلیل حالا که مردم به لطف بسیج همگانی و ایستادگی کم نظیر در برابر استبداد، فرصت ترسیم طرحی نو برای جامعه متکثر سودان را ایجاد کردهاند، حق دارند تا مطمئن شوند که همدستان و شرکای جرمهای البشیر بخشی از آینده دموکراتیک و آزاد سودان نیستند و یک بار دیگر امروز و آینده مردم سودان را گروگان نمیگیرند.
البته برآورده کردن چنین خواستی سهل و ساده نیست، چون نخبگان و ساختار و تشکیلات کهنه نظامی و غیرنظامی سودان با تمام توان در مقابل تعویض نظم سیاسی به جا مانده از چند دهه دیکتاتوری و سرکوب، مانع تراشی و سنگ اندازی خواهند کرد. تجربه خونین بهارعربی در مصر، سوریه، یمن و بحرین و پیشتر از آن سرنوشت جنبش سبز در ایران، مثالهای عینی برگشت قدرتمند نظم کهنه است.
اژدهای هفت سر سودان تا حالا فقط یک سرش را از دست داده است. نظم کهنه سیاسی- اجتماعی و ذینفعهای آن در این کشور با ترفند و نیرنگهای بسیاری در صدد بازگرداندن اوضاع به وضعیت "نرمال" هستند. برای اکنون، ارعاب و تهدید، حربههای آسان و در دسترس نظامیان است. ارتش در هیچ مذاکرهای و با هیچ قیمتی تن به تشکیل یک حکومت انتقالی غیرنظامی نخواهد داد. سرکوب معترضان در کشوری پر از سِلاح و تاریخی سرشار از خشونت، آغاز یک جنگ داخلی دیگر است.
مردم سودان با شهامت برای طلب آزادی و عدالت و صلح، با شکم گرسنه به خیابانها رفتند. جهان در رهایی مردم سودان از شر عمر البشیر ناکام ماند، اما مردم سودان در رهایی جهان از شر البشیر پیروز شدند. حالا فرصت آن است که دولتهای دموکراتیک، نهادهای بینالمللی و شرکای صلح و امنیت جهانی، به سیاست انفعال در قبال سودان پایان دهند و شریک و همراهِ قابل اعتمادی برای برقراری یک نظام دموکراتیک در سودان شوند.