برداشت تحلیلگران و کارشناسان درباره بازیگران عمده جهانی در شرایط فعلی و بر اساس واقعیتهای موجود این است که جو بایدن، رئیسجمهوری کنونی آمریکا بازیگر ضعیفی است که جانشین سیاستمدار ظریفی مانند اوباما و سیاستمدار سخیفی مانند ترامپ شده است. به گفته آنها پوتین، رئیسجمهوری کنونی روسیه که جانشین پیرمرد فرتوتی مانند یلتسین شده است، بازیگر خشن و مصممی است، اما شی جی پینگ، رئیسجمهوری چین مانند مائو تسهتونگ بازیگری مخوف است و شباهتی به سلفش، دنگ شیائوپینگ که سیاستمداری بردبار و اندیشمند بود، ندارد.
نظام جهانی و اروپایی جدید عرصهای است که اکنون بازیگران یاد شده در آن مشغول بازیاند. تئوری نظام جدید برای جهان و برای اروپا، بعد از این مطرح شد که جهان پس از پایان جنگ سرد از نظام دوقطبی خارج و وارد نظام تک قطبی به رهبری ایالات متحده آمریکا شد، اما آمریکا با وجود قدرت اقتصادی و نظامی برتری که در اختیار داشت، نتوانست نظام تک قطبی را حفظ کند، بلکه تمام جنگها و ماجراجوییهایش به شکست انجامید و در بیشتر موارد به سود دشمنانش تمام شد.
نظام جهانی جدید آرزویی است که پوتین، رئیسجمهوری روسیه برای رسیدن به آن عجله دارد و با سرعت عمل میکند، در حالی که شی جین پینگ، رئیسجمهوری چین میخواهد به تدریج به آن دست یابد؛ از دید او برای اینکه چین در نظام جهانی جدید نقش برازندهای داشته باشد، باید نخست طرح «یک کمربند یک جاده» اجرا شود و قدرت نظامی چین موازی با قدرت اقتصادی آن توسعه یابد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا گمان میکند با شعار «آمریکا به نقش خود برای رهبری جهان بازمیگردد» میتواند جهانیان را متقاعد کند که «دیپلماسی» برای حل همه بحرانها کافی است؛ اما بحران اوکراین کلیه سیاستها و برنامهها را محک زد. بحرانی که با تجمع نیروهای نظامی روسیه در مرز اوکراین آغاز شد، در حالیکه مسکو میگفت قصد حمله ندارد، واشینگتن اصرار میکرد که مسکو حمله خواهد کرد و پکن خاموش و بی صدا صحنه را نظاره میکرد.
میگویند پوتین در گفتوگویی که با شی جین پینگ در پکن پیرامون بازیهای المپیک داشت، این راز را برای او افشا کرده بود، اما سفیر چین در آمریکا در «واشینگتن پست» نوشت که «اگر چین از این حمله آگاهی داشت، ما با همه توان خود برای جلوگیری از آن اقدام میکردیم ». گذشته از آن شی نیز در گفتوگوی تلفنی به بایدن گفته بود: «این بحرانی است که ما هرگز نمیخواستیم شاهد آن باشیم».
اکنون پرسش این است که پس از تهاجم خرس روسی به اوکراین و ویران کردن زیرساختهای این کشور، چه خواهد شد؟ آیا روسیه به راهحل ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین مبنی بر بیطرف شدن اوکراین بر اساس «الگوی اوکراینی» یا الگوی سوئدی و فنلاندی، راضی خواهد شد؟ یا اینکه به گرجستان و مولداوی نیز یورش میبرد؛ چون میداند که ناتو از آنها دفاع نخواهد کرد، همان طور که در حال حاضر از اوکراین دفاع نمیکند؟ یا اینکه «بازی دومینو» را تا آخر ادامه خواهد داد تا سرانجام کشورهایی را که در گذشته جزو اردوگاه اتحاد شوروی بودند، از «پیمان ناتو» خارج کند؟ در صورتی که ناتو بند پنجم منشور خود را اجرایی کند و وارد رویارویی مستقیم نظامی با روسیه شود، چه خواهد شد؟
هیچ کسی پاسخ کاملی برای این پرسشها ندارد و نمیداند که جنگ اوکراین به کجا منتهی میشود، حتی رفتار پوتین هم نشان میدهد که او برای برداشتن گامهای بعدی با شکیبایی و صبر میاندیشد. آنچه تاکنون در مورد نبرد اوکراین صدق میکند «اصل جنگهای نامتقارن» است و معادله مبتنی بر این اصل است که «اگر روسیه در این جنگ به اهداف خود نرسد، عملا با شکست مواجه میشود، اما در صورت پیروزی روسیه در جنگ اوکراین، ایران برنده واقعی خواهد بود.» ولی به هر حال برونرفت روسیه از باتلاقی که خود وارد آن شده است، آسان نخواهد بود.
در این میان، دشمنان و متحدان پوتین چند پرسش دیگر را نیز مطرح میکنند که آیا پوتین میخواهد اتحاد جماهیر شوروی یا امپراتوری تزاری را احیا کند ؟ و آیا او توانایی این کار را دارد یا خیر؟ آیا او از الگوی استالینی که اروپا را پس از جنگ جهانی دوم با چرچیل تقسیم کرد، پیروی خواهد کرد یا از الگوی تزار که میگفت: «اگر ارتش روسیه در هر دو طرف مرز روسیه حضور نداشته باشد، من نمیتوانم از امنیت کشورم مطمئن باشم»؟
این در حالی است که برخی از قدرتها در خاورمیانه از سابقه تمایل پوتین برای پیوستن به غرب انتقاد میکنند و از او میخواهند که کاملا در برابر غرب بایستد و خود را به چین و خاور دور نزدیک کند، اما به شرطی که نظام سرمایهداری را کنار بگذارد و به نظام سوسیالیستی بازگردد. البته پوتین با وجودی که افسر پیشین کاگب و شیفته استالین است، به این خواسته پاسخ مثبت نخواهد داد. ولی روشن است که او مایل است با چین متحد شود، کاری که چین نیز بر مبنای محاسبههای دقیق و پیچیده خواستار آن است.
به هر ترتیب، اکنون از همه خطرناکتر این است که آتش جنگ در اوکراین زبانه میکشد، اما تا به حال هیچ کشوری میانجیگری نکرده است و آتشنشانی که شعلههای آتش را خاموش کند، وجود ندارد؛ تمام کشورهای کوچک و بزرگی که تاکنون برای خاموش کردن این آتش اقدام کردهاند با شکست روبهرو شدند، تلاشهای چین و سازمان ملل متحد هم به جایی نرسید و تحریمهای غرب هم با همه شدت و گستردگی نتوانست روسیه را از ادامه جنگ بازدارد. مسکو کماکان بر آنچه از بین بردن تهدید امنیت ملی میخواند، اصرار دارد و کییف برای انجام وظیفه مقدس خود در دفاع از وطن در برابر متجاوز، مقاومت میکند. این در حالی است که ویرانی، تباهی و خونریزی ادامه دارد و هر چه زمان میگذرد بر شدت و گستردگی آن افزوده خواهد شد.
© IndependentArabia