«همه خانه و ملک میفروشند، ما آینده را» شعاری که بعد از گذشت سه روز هنوز بر روی پروفایل واتساپ شماره تلفن بخش فروش هولدینگ عبدالباقی دیده میشود. شعاری که دروغ هم نیست. فروریختن برج متروپل ثابت کرد آنچه به مردم فروخته شد خانه و ملک نبود بلکه آیندهای سیاه بود که نام دیگرش ویرانی است.
تا روز گذشته که خبرسازیها پیرامون مرگ حسین عبدالباقی آغاز شد، تصویر این پروفایل عکس چند رزمنده بود که بر آن این شعار درج شده بود: «کجایند مردان بیادعا؟»
حالا عکس پروفایل به عکس عبدالباقی با روبانی مشکی تغییر کرده است. شعار و تصویری که نشان میدهد عبدالباقیها راه بازی در حکومت اسلامی را به خوبی بلدند.
حسین عبدالباقی و برادران و شرکایش امروز به دلیل فاجعه متروپل آبادان در تمام ایران شناخته میشوند. مردی که چند سال پیش یکی از کارکنان منطقه آزاد اروند در موردش گفت: «تنها شمارهای که اگر روی تلفن هر مقامی در این شهر بیفتد بلافاصله جواب میدهد شماره عبدالبالقی است.»
حسین یکی از چند پسر حاج محمدحسن عبدالباقی بود. مردی که به گفته آبادانیهای قدیم با تجربه بنایی، روی گاری در خیابانها آجیل میفروخت. گاری به مرور بدل به مغازهای در احمدآباد شد.
اما حاج محمدحسن شاید گمان نمیکرد به مدد نفوذ و ثروت پسرانش روزی تحت عنوان پیشکسوت معماری در قطعه نامآوران آبادان دفن شود. پسرانی که بر اساس آنچه در معرفی هولدینگشان نوشتند، فعالیتهایشان با گرفتن چند پروژه کوچک آسفالتسازی و معابر آغاز شد، پروژههایی که در آبادان پس از جنگ، هرگز بدون دسترسی به رانت و روابط با مقامهای شهری و استانی به کسی واگذار نمیشدند.
حاج حسین عبدالباقی چهره اصلی این خانواده است. او متولد ۱۳۶۰ در شهر سمیرم اصفهان است، مردی ریزنقش با ظاهری آرام که تندتند حرف میزد و سریع راه میرفت و از شنیدن عنوان «سلطان آبادان و اروند» از زبان اطرافیانش لذت میبرد.
اما بازی برای برادران عبدالباقی زمانی آغاز شد که منطقه آزاد اروند پایهگذاری شد. عبدالباقیها که به قدر کفایت با مقامهای سپاه، استان و مدیران شهری لابی کرده بودند واسطههای سفره گستردهای را بر عهده گرفتند که منفعت آن به جیب بزرگان سازمان منطقه آزاد اروند از مدیرعامل تا هیئت مدیره میرفت.
پروژههای ساختمانی عبدالباقیها طی یک دهه گذشته همگی مملو از پروندههای زدوبند با مدیران استانی و شهری و منطقه آزاد بوده است، از دریافت زمینهای مرغوب گرفته تا مجوز هرگونه تخلف در ساختوساز و تخریب اماکن ثبتشده میراث فرهنگی.
اگر مسئولان قضایی سرسوزن تصمیمی برای شفافسازی داشتند کافی بود فهرستی از املاکی که عبدالباقیها آنها را ساختهاند منتشر کنند، تا اهالی آبادان بدانند کدام مدیران در ساختمانها و مجتمعهای این فرد دارای ملکاند.
برج اداری وزرا، برج دوقلوی متروپل، بازار سنتی فیدوس، مجتمع والا، مجتمع الماس جنوب، شهرک ویلایی الماس، برج باغ پریمو، برج مسکونی پرستیژ، مجتمع الماس اروند، شهرک خودرویی الماس بخشی از پروژههای شاخص این هلدینگاند.
تنها در پروژه شهرک خودرویی، این فرد با کمک مقامهای شهری و استانی حکم اجبار انتقال خودروفروشان به این محل را دریافت کرده بود. ساختن کلانتری و صدها پروژه عمرانی که نهادهای نظامی، امنیتی به آنها واگذار کردند هم نفوذ گسترده این خانواده میان مسئولان استان را نشان میدهد.
طی یک دهه گذشته تعدادی از خبرنگاران محلی خواستار توضیح مقامهای منطقه آزاد و شهرداری در مورد نحوه واگذاری زمینهای برخی از این پروژهها به عبدالباقی بودند و تعدادی دیگر مشغول تبلیغ فعالیتهای او شدند.
زمین مرغوب معروف به اسکلت فلزی در خیابان دبستان متعلق به استانداری خوزستان در زمان مدیریت غلامرضا شریعتی، با نفوذ استاندار و پیگیری مدیران منطقه آزاد اروند پیش از آنکه مجوز وزارت کشور برای آن صادر شود به عبدالباقی واگذار شد.
اسناد این تخلف گسترده را رسانههای محلی منتشر کردند، اما قوه قضاییه و نهادهای امنیتی استان خوزستان این موضوع را مانند اسناد تخلف در ساخت برج متروپل نادیده گرفتند.
حضور مدیران منطقه آزاد از مدیرعامل تا معاونان مالی، عمرانی و استاندار، شهردار، فرماندار در افتتاح برخی از پروژههای عبدالباقی و دریافت لوح تقدیر از فرمانده سپاه، نیروی انتظامی و امامجمعه بهتنهایی اثباتکننده کلاف هزارتو و درهمپیچیده روابط این فرد با مقامهای سیاسی است.
نفوذ عبدالباقی به حدی بود که در انتخابات شورای شهر، او بود که تعیین میکرد چه کسی وارد این مجموعه حساس شهری شود و شهردار فعلی آبادان هم بانفوذ او بر صندلی ریاست نشست.
خروجی این اقدامها امضاهای جادویی برای نادیدهگرفتن تخلفی بود که نتیجهاش فروریختن برج متروپل شد، برجی که از زمان ساخت تا ریزش، بارها در مورد تخلف آن صحبت شده بود و سازمان نظاممهندسی نیز اعلام کرد استانداردهای بدیهی ساختمانسازی در ساخت آن رعایت نشده است، اما امضای جادویی مقامهای سیاسی برای نادیده گرفتن این موضوع کفایت میکرد.
حالا مقامهایی که همسفرههای همیشگی عبدالباقی بودند مدام بر خبر مرگ او اصرار میکنند، اما شهری که داغدار کشتهشدگان این حادثه است این مسئله را باور نکرده است.
حالا نکات دیگری هم مطرح است که شاید کمتر به آن پرداخته شده است، برای مثال چه بر سر سرمایههای خیل عظیمی از مردم میآید که با اعتماد به مجوزهای صادرشده فریب وعدههای این هلدینگ را خوردند؟
و اینکه آیا باقی ساختمانهای عبدالباقی هم به همین طریق مجوز ساخت دریافت کردهاند؟ اگر روند غیر استانداردسازی در باقی پروژهها نیز به همین شکل بوده باشد چند ساختمان دیگر در آبادان احتمال فروریختنشان وجود دارد؟ و همچنین چه کسی پاسخگوی خانواده جانباختگان، مصدومان و مالباختگان پروژههای حسین عبدالباقی است؟ مردی که در صفحه رسمی هلدینگ با استاندار، شهردار، مدیران مناطق آزاد و سعید محمد، دبیر مناطق آزاد کشور در دولت رئیسی، عکس مشترک دارد و جوایزی چون خَیر و کارآفرین نمونه را طی این سالها از همین افراد دریافت کرده است.