دوره حکومت ناصری و شخص ناصرالدینشاه قاجار به دلیل تحولات شگفت سیاسی و فرهنگی و نیز بار دراماتیک زندگی شخصی یکی از مهمترین پادشاهان قاجار، برای ساخت سریال و فیلم ظرفیتهای فراوانی دارد و از این منظر در چند دهه اخیر، فیلمسازان بسیاری سراغ این دوره رفتند و سعی کردند از این دوره فیلم بسازند. سلطان صاحبقران و کمالالملک علی حاتمی و امیرکبیر پرویز زاهدی از جمله این آثارند که گوشههایی از دوره ناصری را بر پرده سینما و تلویزیون آوردند.
جیران، ساخته حسن فتحی، تازهترین سریالی است که در باره بخشی از این دوره تاریخی ساخته شده است. سریالی که چند ماهی قبل از نمایش عمومی آن، سریال طنزی از همین دوره با عنوان «قبله عالم» (با بازی حامد کمیلی در نقش ناصرالدینشاه) نیز به شبکه نمایش خانگی راه یافت که البته با شکست و بیاقبالی مخاطبان روبهرو شد.
سریال جیران سعی کرد دورهای از زندگی ناصرالدینشاه را دستمایه قرار دهد که به دهه اول و بعد قتل امیرکبیر اختصاص دارد؛ زمانی که شاه جوان حدودا ۲۱ ساله (۱۲۶۸ قمری) پشیمانازکردهخود، در افسردگی شدیدی به سر میبرد اما ناگهان عشق دختری روستایی زندگی درونی او را به تلاطم و طغیان میکشاند و به او هیجان میبخشد. هرچند جنگ قدرتی را هم در پشت صحنه حرمسرا و سیاست دربار خلق میکند که برای ساخت یک سریال پروپیمان، دستمایه مناسبی است؛ سریالی که میتواند تحت تاثیر یکی از پربینندهترین سریالهای ترکیهای سالهای اخیر (حریم سلطان) و با توجه به سابقه خوشی که مخاطبان از کارگردان سریال شهرزاد دارند، بهرغم تمامی تنگناهایی که ساترا (نهاد ناظر بر شبکه نمایش خانگی صداوسیما) ایجاد میکند، باز هم بازار سریال در شبکههای خانگی را داغ و توجهات را به آن جلب کند.
این سریال اگرچه در چند قسمت نخست توقعات مخاطبان را برآورده نکرد، بهمرور در حال باز کردن جای خود است.
از کتاب و تاریخ تا سریال و قصه
به نظر میرسد ایده ساخت جیران از فصل هشتم کتاب «قبله عالم»، اثر دکتر عباس امانت، پژوهشگر برجسته تاریخ ایران درباره ناصرالدینشاه گرفته شده باشد. اگرچه خود امانت هم در این فصل به مجلدات اسناد فرخ خان امینالدوله که برای دورهای وزیر دربار ناصرالدینشاه بود، استناد کرده است. برخی اتفاقهایی که امانت از آنها تحلیل درخشانی از آن دوران به دست میدهد، به نقل از روزنامه وقایع اتفاقیه آن سالها است.
اختلاف در آن منبع و روایت کارگردان در سریال، به نحوه آشنایی این دو (ناصرالدین و جیران) بازمیگردد. در کتاب آمده است که «جیران را ابتدا برای فرا گرفتن رقص و آواز به حرم شاهی آورده بودند و اولین بار ظاهرا در سال ۱۲۶۸ هجری قمری، شاید اندکی پس از هلاکت امیرکبیر، در جمع ملازمان مهدعلیا، نظر شاه را به خود ربود.» (قبله عالم- ص ۴۲۲) در حالی که در سریال، شاه، جیران را در روستای تجریش و هنگام شکار میبیند و همانجا یک دل نه صد دل عاشق او میشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در کتاب از جیران بهعنوان آوازخوان هم یاد شده که «با دلبریهای خود، به سبک قصههای هزارویک شب که بس محبوب شاه بود و تشویق مهد علیا، به قلب شاه راه پیدا کرد» (همان- ص ۴۲۲) البته طبیعی است با محدودیتی که برای خواندن زنان و پخش صدای آنها در فضای هنری ایران وجود دارد، پیشبینی میشد که نویسنده و کارگردان این بخش از ظرفیتهای شخصیتی و تاریخی جیران را از قبل حذف و سانسور کند. همچنان که توانایی او در رقص، چنانکه در کتاب و اسناد تاریخی آمده است، به دلیل همان محذوریتهای پیشگفته در فضای کار سینمایی داخل ایران، امکان اجرا نداشت.
تقریبا میتوان گفت که در بقیه حوادث و شخصیتهای اصلی سعی شده است تا حدودی وفادار به تاریخ حرکت شود؛ اما به فراخور داستان، شخصیتی دیگر نیز به قصه تاریخی افزوده است؛ پسری که نزد پدر جیران بهعنوان نوکر و خدمتکار زندگی میکرد و این دو همانجا عاشق یکدیگر میشوند و حتی قرار ازدواج با هم داشتند که ماجرای پادشاه و دیدار با جیران هنگام شکار حادث میشود؛ اما آن عاشق بیقرار به دسته قراولان مخصوص شاه میپیوندد و تا جایی پیش میرود که بهعنوان پهلوان کشور نزد شاه و جیران کشتی پهلوانی میگیرد و شاه با دست خود به او صله میدهد. این مثلث عشقی تا به اینجای سریال که ۱۷ قسمت آن پخش شده، همچنان ادامه دارد و به نظر میرسد فیلمنامهنویس برای افزایش بار درام قصه آن را ادامه دهد.
بقیه خصوصیات جیران از همین کتاب و توصیفهای آن اخذ شده است؛ چنانکه در کتاب امانت آمده است، «جیران وجیه و صریحالهجه، شیفته شکار و اسبسواری بود. موقع سواری چکمه و لباس مردانه میپوشید و روبندهاش را دور پیشانی میپیچید.» (همان- ص ۴۲۲)
در سریال هم به عینه این ویژگیها به کار گرفته شده و حتی در یکی از صحنهها، خاتون تازهپیوسته به جمع همسران، عزم میکند همراه شاه به شکار برود و این نخستین بار است که همسر در کنار شاه به شکار میرود. «جیران سوار بر اسب کهرش به نام آهو و در حالی که قوش مخصوص خود، غزال، بر مچ دستش نشسته بود، جسورانه جلو افتاد و چهار نعل در جهت مخالف شاه تاخت… و دفعتا ملازمان شاه را به همراهش کشاند. شاه ناگهان متوجه شد کسی دوروبرش نیست، پس بیآنکه ذرهای دغدغه به خود راه دهد، خود نیز رکاب زد و به جیران پیوست. شاه از محبوبیت سوگلیاش بسیار خرسند بود.» (همان-ص ۴۲۲)
کارگردان و فیلمنامهنویس در بیان تضادها و رقابتهای پشت صحنه حرم ناصرالدینشاه و نیز دسیسههایی که مهد علیا یا دیگر زنان و قوموخویش ناصرالدینشاه، حتی در خارج از حرمسرا، طراحی میکنند، بسیار ماهرانه عمل کرده و نشان داده است که بخشی مهم از هسته قدرت چگونه در چنین مکانهایی طراحی میشدند.
بازیها و بازیگران در سیطره نقشآفرینیهای تاریخی
پریناز ایزدیار بهخوبی توانسته است از عهده نقش برآید و شخصیت زنی جذاب و زیبا را که سرکشی و طغیان از آن میبارد، ایفا کند؛ اما در ادامه، باید دید آیا میتواند پوسته معصومیت و مظلومیت خود را بشکند و شیفتگیاش برای به دست آوردن قدرت را که طبع آدمی را به خباثت میکشاند، به نقشش اضافه کند.
مخاطب برای آنکه با بازی بهرام رادان کنار بیاید، به زمان و البته شکستن برخی کلیشهها نیاز دارد؛ زیرا تصویری که از ناصرالدینشاه (با بازی عزتالله انتظامی، ایرج راد، ناصر ملکمطیعی و…) داده شده، فردی میانسال و نسبتا جاافتاده است؛ در حالی که ناصرالدینشاه در این دوره بین ۱۷ تا ۳۰ سال دارد و دقیقا شاهی بسیار دمدمیمزاج و عاشقپیشه است و از این منظر رادان بهخوبی توانسته است این بخش از شخصیت شاه را برای تماشاگر باورپذیر کند؛ اگرچه نقشهای پیشین رادان هنوز در ذهن تماشاگر است و پاک کردن آن کلیشه بچه بالاشهری از ذهن کمی سخت و زمانبر است.
مریلا زارعی (در نقش مهدعلیا) اگرچه در این نقش خوش درخشیده، هنوز نتوانسته است سیطره بازی فخری خوروش در این نقش را از اذهان پاک کند. پیش از زارعی، شبنم مقدمی انتخاب اول کارگردان برای این نقش بود اما او در همان اوان کار و پیش از شروع فیلمبرداری، انصراف داد.
بازی امیر جعفری در نقش میرزا آقاخان نوری نیز همین مشکل را دارد که تماشاگر را به یاد نقشهای پیشین او میاندازد؛ همچنانکه نقش مهدی پاکدل نیز با همان کلیشهها دست به گریبان است.
طراحی لباس و دکورها طبیعی و در فیلم جاافتادهاند؛ بهخصوص که استفاده از فضاهای کاخ گلستان این امکان را داده است تا بازیگران در همان مکانها و فضاهایی ایفای نقش کنند که روزی ناصرالدینشاه و ارکان اداریاش در آن نفس میکشیدند و قدم میزدند.
موسیقی سریال میتوانست بسی بهتر از این باشد؛ تیتراژ ابتدایی عشق را در کنار رازآلودگی قدرت بهخوبی تصویر کرده است؛ اگرچه مخاطب در این سریال، کمتر نمادی از موسیقی دوره قاجار میشنود. بهخصوص پایانبندی این سریال میتوانست تنظیمی تازه از یکی از تصنیفهای شاخص آن دوره باشد؛ که شاید برای نمونه، تصنیف «ز من نگارم» درویش خان از جمله آنها بود.
آهنگساز و کارگردان میتوانستند با تلفیقی از این تصنیف و مدد گرفتن از یک ترانهسرا، بازتولیدی از آن را ارائه کنند یا به سراغ تصنیفهای عارف و شیدا و البته امیرجاهد میرفتند که آثار شنیدنی و درخشانی دارند که برخی از آنها در این سالها کمتر فرصت اجرا یافتند و ممکن است از حافظه شنیداری مخاطب ایرانی پاک شوند؛ بهخصوص تصنیفهای امیرجاهد که خود آنها را خوانده و برخی از آنها یا اجرا نشدند یا کم اجرا شدند و اتفاقا مضامینی عاشقانه و متناسب با حالوهوای سریال دارند.
قسمتهای آینده؛ وقتی نزاع قدرت بالا میگیرد
سریال قطعا در بخشهای بعدی جذابیتهای افزونتری خواهد یافت؛ بهخصوص که نزاع بر سر ادامه سلطنت و ولیعهدی فرزند جیران (امیرقاسم میرزا) برای کار و پرداخت دراماتیک، ظرفیتهای بسیار بالایی دارد. چرا که بخشی مهم از این جنگ قدرت بین شاه، ملکه، میرزا آقاخان نوری و جیران و البته دو سفارت انگلستان و روسیه و تا حدودی فرانسه در همین دوره اتفاق میافتد و در کتاب امانت هم به آن اشاره شده است؛ بهویژه که در پنج سالگی او را بهعنوان ولیعهد شاه انتخاب میکنند و همین انتخاب سبب میشود تا به نوشته امانت، «سرپیچی علنی جیران از قبول استیلای نوری (صدراعظم)، نه تنها او که مهدعلیا را نیز آشفته کرد و شاید دلیل این گرفته شد که او میخواهد خود را رئیس حرم وانمود کند و جای مهدعلیا را بگیرد.» (همان- ص ۴۳۸)