در دو دهه اخیر و بالاخص پس از حمله امریکا به عراق و افغانستان، شاهد گسترش حیطه نفوذ جمهوری اسلامی در عراق و یمن و سوریه و لبنان بودهایم. این موضوعی نیست که فقط مخالفان به حکومت جمهوری اسلامی نسبت دهند؛ خود حاکمان و هوادارانشان مدام از این گسترش سخن میگویند. علی خامنهای رسما به سپاهیان میگوید «نگاه وسیع جغرافیایی مقاومت که جزو وظایف و مسئولیتهای سپاه است»نباید تضعیف شود و «نباید قناعت کنیم به منطقه خودمان... نگاه وسیع فرامرزی که مسئولیتش با سپاه است، عمق راهبردی کشور است و گاهی از واجبترین واجبات هم لازمتر میشود».(۱۰ مهر ۱۳۹۸)، و فرمانده سپاه هم میگوید: «سپاه جغرافیای مقاومت را گسترش خواهد داد». (فارس ۱۹ مهر ۱۳۹۸)
اگر در اصل این جاهطلبی و گسترشخواهی و «استکبار» (به تعبیر خود اسلامگرایان در مورد دیگر ابرقدرتها) تردیدی وجود نداشته باشد (که ندارد)، پرسش بعدی این است که جمهوری اسلامی چگونه این کار را انجام داده است و میخواهد ادامه دهد.
یافتن خلاءهای قدرت، جنگ داخلی و عوامل ضد وضعیت موجود
صدور انقلاب یا تلاش برای تاسیس حکومت جهانی واحد، از دعوت گروههای مخالف حکومتها از سراسر دنیا در سال ۱۳۵۷ آغاز شد. اکثر این گروهها به مبارزه مسلحانه باور داشتند و در آن درگیر بودند. بسیاری از آنها درگیر جنگ داخلی بودند. جمهوری اسلامی به تدریج از گروههای غیرمسلمان و غیرشیعی فاصله گرفت، اما به دلیل تمرکز بر موضوع اسرائیل، رابطه خود را با فلسطینیها حفظ کرد. آموزش نظامی، تجهیز این گروهها با سلاح و ارسال پول، از روشهای معمول برای حفظ این گروههای نیابتی بوده است. این اتلاف منابع و آتشافروزی، تحت عنوان «حمایت از جنبشهای آزادیبخش و اسلامی» به مردم ایران فروخته میشده است.
نهادسازی
اینگونه کمکها بدون نهادسازی به جایی نمیرسند، چون هر حکومتی میتواند گروههای مسلح را سرکوب کند. از این جهت، جمهوری اسلامی از اوایل دهه هشتاد میلادی کوشید تا گروههای نیابتی خود را، هم در بعد نظامی و هم در بعد مذهبی، تاسیس و سازماندهی کند و برای آنها سرمایهگذاریهای مالی بلندمدت و کسب و کارهای بلندمدت (قاچاق مواد مخدر و پولشویی) فراهم کند. تمام تشکیلات حوزههای علمیه برای طلاب خارجی، بخشی از برنامه گسترش حوزه نفوذ جمهوری اسلامی بوده است، و دولتهای دیگر کشورها، بالاخص دولتهای غربی، با آن به عنوان برنامه مذهبی برخورد میکردهاند. آموزش مذهبی- ایدئولوژیک، شبکهای از دهها هزار مبلغ را در سراسر عالم برای حکومت دینی در ایران ایجاد کرده است که تحت عنوان مبلغ مذهبی فعالیت میکنند، اما نیروهای حکومت دینی برای بسط حوزه نفوذ آن هستند و هرجا لازم باشد، اسلحه نیز به دست میگیرند، یا نیروهای تروریست وابسته به رژیم جمهوری اسلامی را پناه میدهند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
تاسیس سازمانهای میلیشیایی – شبهنظامی شبیه به بسیج
جمهوری اسلامی به هرمنطقهای که پا گذاشته، گروههای میلیشیای بسیجی راه انداخته است: حزبالله در لبنان، مجموعه حشد الشعبی در عراق، انصارالله در یمن، و جیش الشعبی و شبیهه در سوریه. این کار، به چهار دلیل صورت میگیرد:
۱. ایجاد شکاف در قوای نظامی کشورهای مورد هدف که قدرت انحصاری خشونت در آنها را چند پاره میکند و امکان رفع نفوذ جمهوری اسلامی را میکاهد؛
۲. استفاده آسان از آنها در فضای سیاسی به دلیل نظامی بودن غیررسمی، توسط حکومت: آنها در زمان سرکوب نظامیاند، در غیر زمان سرکوب، سیاسی، و در فعالیتهای جاری زندگی، فرهنگی؛
۳. سرکوب عمومی بدون پذیرش مسئولیت، مثل کشتاری که حشد الشعبی در عراق در جریان اعتراضات عمومی به راه انداخت (بیش از۱۱۰ کشته و حدود شش هزار زخمی از اول تا ششم اکتبر ۲۰۱۹) بدون آن که کسی مسئولیت بپذیرد. عین این کارها قبلا در ایران انجام شده است. جمهوری اسلامی تجربیات خود را از سرکوب مردم ایران، دارد در دیگر نقاط دنیا اجرا میکند؛
۴. دشواری انحلال آنها توسط دولتها به دلیل احساس نیاز بدانها در شرایط خاص برای سرکوب بدون پاسخگویی، و نیز احتمال قد علم کردنشان در برابر دولتها در صورت فشار برای انحلال.
مقامات جمهوری اسلامی میدانند که دولتهای کشورها کاملا اختیار خود را به جمهوری اسلامی واگذار نمیکنند، و در نتیجه، به اهرمهایی برای فشار نیاز دارند. این گروههای میلیشیایی، بخشی از اهرمهای فشار هستند.
تامین سلاح و مهمات موثر
از روشهای معمول قدرتهای بزرگ برای جذب نیرو و برساختن گروههای نیابتی، تامین دایمی سلاح و مهمات است. جمهوری اسلامی، علیرغم ادعاهای ضد استکباری، از روز اول این کار را در سراسر منطقه خاورمیانه انجام داده است. در برخی کشورهای آفریقایی نیز این مسیر آغاز شده بود که با موارد متعدد کشف، تحریمها و کاهش درآمدهای نفتی، فتیلهاش ظاهرا پایین کشیده شد. اما جمهوری اسلامی پا را فراتر گذاشته است و علاوه بر سلاحهای معمول، موشک و پهپاد نیز در اختیار گروههای نیابتی خود قرار میدهد که به آنها امکان شناسایی و حمله به مناطق خاص را میدهد. این امر، وابستگی این گروهها را به جمهوری اسلامی بهشدت افزایش میدهد.
گسترش شبکه فساد
نمیشود جمهوری اسلامی در جایی پا بگذارد، و شبکه فساد آن نیز به آنجا راه نیابد. حضور جمهوری اسلامی در یک منطقه، یعنی قاچاق مواد مخدر، پولشویی و شکلگیری مافیاهای اقتصادی در حوزههای کلیدی اقتصادی- امنیتی (مثل مخابرات که امروز در سوریه دارد اتفاق میافتد). جمهوری اسلامی علاوه بر نفوذ نظامی و مذهبی، به نفوذ اقتصادی نیز نیاز دارد و این نفوذ، با ایجاد شبکههای مافیایی بهتر ایجاد میشود. فساد میتواند طبقه و قشری خاص از ثروتمندان را ایجاد کند که مدام به «مادر» نیاز دارند. این مدل، توسط دولتها و جنبشهای حمایت شده هم دنبال میشود. به همین دلیل، امروز دولتهای عراق و سوریه و یمن و لبنان و گروههای درگیر در قدرت در آنها، به همان اندازه فاسدند که جمهوری اسلامی.
صدور انقلاب
جمهوری اسلامی بعد از صدور روشهای کسب قدرت (ترور و سرکوب) و حفظ آن (فساد)، به صدور نمودهای حفظ نظام میپردازد. امروز در عراق این نمودها کاملا آشکار شدهاند؛ از قطع اینترنت و شبکههای اجتماعی در روزهای برگزاری اعتراضات، تا تیراندازی از سوی افراد ناشناس به صورت تک تیرانداز. در لبنان نیز این نمودها با ترور رفیق حریری و بستن جادههای منتهی به فرودگاه توسط حزبالله لبنان، دیده شده است. در یمن، با کشتن علی عبدالله صالح، چهرهای دیگر از«تصفیه» در جمهوری اسلامی بعد از کسب قدرت با مشارکت همپیمانان، به نمایش درآمد. از وجوه مهم انقلاب اسلامی (یا همان نظام و حکومت اسلامی) سرکوب معترضان، بدون پذیرش مسئولیت، گروگانگیری افراد و خدمات و گلوگاههاست که در یمن و سوریه و لبنان (با زندانهای ویژه حزبالله) تعین یافتهاند.