مسیر ما شهر کلن، چهارمین شهر پرجمعیت آلمان (پس از برلین،هامبورگ و مونیخ) و پرجمعیتترین شهر ایالت نوردراین وستفالن است. شهری با جمعیت بیشتر از ۱ میلیون نفر که حدود بیست هزار نفر از آن را ایرانیان تشکیل میدهند؛ از ایرانیانی که قبل از انقلاب برای تحصیل به این شهر آمدهاند و سپس ماندگار شدند، تا هموطنانی که بعد از انقلاب راهی آلمان شدند، و حتی ایرانیانی که در سالهای اخیر شهر کلن را برای زندگی انتخاب کردهاند.
کلن شهری است که بیشتر با فعالیتهای فرهنگی و هنری که در آن برگزار میشود، شناخته میشود. ایرانیان مقیم کلن هم کوشیدهاند با تاسیس انجمنهای مختلف فرهنگی مثل انجمنهای نواب و دیوان، نقش فعالی را در معرفی فرهنگ و هنر ایرانی-پارسی به مردم آلمان و دیگر کشورها ایفا کنند؛ از جمله برگزاری جشنهای هر سال نوروز و شب یلدا یا دیگر مراسم ایرانی که حالا بسیاری از آلمانیها هم با آنها آشنایی دارند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
گروه همخوانی دیوان، ثمره یکی از همین فعالیتهای ایرانیان مقیم کلن است که با پیشنهاد خانم نازی شاهین و همکاری تنگاتنگ استاد یحیی شریفی و بدری بنیعقیلی، و با حمایت انجمن دیوان شهر کلن، حدود شش سال است پیگیرانه برنامه اجرا میکند.
در یک روز پاییزی و البته مثل بیشتر روزهای این فصل کشور آلمان، بارانی، با خانمها شاهین و بنیعقیلی، و آقای شریفی درباره گروه همخوانی دیوان و فعالیتهاش به گفتوگو نشستیم.
خانم شاهین از روزهایی میگوید که سر کلاس آواز استاد شریفی مینشسته و بسیار علاقهمند بوده است که روزی یک گروه همخوانی راهاندازی شود تا ایرانیها دور هم جمع شوند و آواز بخوانند؛ هم فعالیت فرهنگی کنند، هم احساس نزدیکی کنند و بتوانند به این حس دست یابند که با خواندن ترانهها و شعرهای قدیمی و خاطرهانگیز، میتوانند گوشهای از وطن را، هر چند هزاران کیلومتر دورتر، حس کنند.
او ایدهاش را با استادش در میان میگذارد و از او میخواهد که در آن مسیر حامی او باشد و آن راه را با هم طی کنند، و استاد شریفی سرپرستی این گروه را بپذیرد. پس از حمایت استاد از شاگردش، آنها به این فکر میافتند که برای آن که گروهی که میخواهند راهاندازی کنند، قوی و موفق باشد، بهتر است آن را زیر نظر یک انجمن ایرانی ببرند، و آن انجمن، «دیوان» بود. پس از آن که انجمن دیوان از این گروه اعلام حمایت کرد، آنها در یک روز تابستانی در سال ۲۰۱۳ کارشان را با پانزده داوطلب شروع کردند.
حدود ده ماه از فعالیت گروه میگذشت که دیگر سالن گنجایش اعضا را نداشت، چون بیش از دو برابر شده بودند و تعدادشان به سی و پنج نفر رسیده بود.
روزها از پی هم میگذشت و افراد زیادی به گروه میپیوستند. برخی تا کنون ماندگار شدهاند، و برخی بنا به مشغله و دلایل مختلف از گروه خارج شدهاند.
نازی میگوید: «حدود دویست و پنجاه نفر تا کنون با ما همخوانی را تجربه کردهاند، اما هم اکنون پنجاه نفر عضو ثابت داریم.»
و میافزاید: «گروه همخوانی دیوان یک گروه باز است و ما هیچ شرایط تخصصی مثل گذراندن پیشاپیشِ دورههای آواز را برای اعضا تعیین نمیکنیم. چون معتقدیم هر کسی صدایی دارد و میتواند آن را پرورش دهد و آواز بخواند. ضمن این که مهمترین هدف ما ایجاد پلی بین ایرانیان خارج از کشور با فرهنگ غنی شعر و موسیقی کشورمان است؛ بهخصوص جوانان ایرانیتباری که در آلمان به دنیا آمدهاند و با فرهنگ و ادبیات ایرانی، چندان آشنایی ندارند.
نازی هدف از این دور هم جمع شدنها را دور شدن از غم غربت و خانواده و همچنین استرسهای روزمره میداند، و میگوید: «ما میخواهیم از نظر روحی و روانی هم سالمتر باشیم؛ کما این که اعضای گروه ما بارها این موضوعات را یادآور شدهاند و از اثرات شعر و موسیقی بر بهتر شدن کیفیت زندگیشان گفتهاند.»
او میافزاید: «ما در انتخاب ترانههامان محدودیتی نداریم. تا کنون ۷۲ ترانه سنتی، فولکلور و حتی پاپ اجرا کردهایم. از ترانههای «ویگن» گرفته تا «مرضیه»، «گوگوش»، «پوران» و خانم «سیما بینا» که همگی با روح و روان ما ایرانیها عجین شدهاند. اما تفاوتی که وجود دارد، این است که سینا شریفی، نوازنده گروه، تنظیم جدید و مخصوص همخوانی برای این ترانهها انجام میدهد.»
آقای یحیی شریفی، سرپرست گروه همخوانی دیوان، مرد متواضعی است که شاگردی و همکاری با استادان بزرگ موسیقی سنتی و فولکلوریک کشورمان را در کارنامه خود دارد.
او میگوید: «هدف ما انتقال شادی و نشاط به مردم و البته بحثهای فرهنگی است. اعضای گروه دیوان از سی تا هشتاد و پنج ساله هستند. بعضی از آنها در آلمان به دنیا آمدهاند و بزرگ شدهاند، و برخی حتی آلمانی هستند. ما شعرهای فارسی را با خط لاتین برایشان مینویسیم و در اختیارشان میگذاریم تا بتوانند بخوانند.»
او در ادامه به حضور مادرهایی که فرزندانشان را با خود به کلاسهای تمرین میبرند، اشاره میکند و میافزاید: «بچههایی که به همراه اعضای خانوادهشان به کلاس میآیند، شعرها را ناخودآگاه فرا میگیرند. ضمنا اعضای گروه ترانهها و اشعاری را که یاد گرفتهاند، در مهمانیهای خصوصیشان برای دیگران اجرا میکنند. همه اینها هم باعث شادی است و هم فرهنگ شعر و موسیقی ما را حفظ و منتشر میکند.»
استاد شریفی به مراسمهای مختلف ایرانی و آلمانی، از جمله عید نوروز، شب یلدا، و برنامههای خیریه به نفع پناهجویانی که از ملل مختلف وارد آلمان میشوند، اشاره میکند که گروهشان در آنها برنامه اجرا میکند.
او میگوید: «ما همچنین در مراسم معرفی فرهنگهای مختلف، از جمله برنامهای که از طرف شهرداری شهرهای «کرپن» و «لورکوزن» برگزار شده و گروههای هنری و فرهنگی ملل مختلف در آن حضور داشتهاند، فرهنگ و موسیقی ایران را معرفی کردهایم. بارها بعد از اجراهای ما افراد مختلف از آلمان و دیگر کشورها به ما مراجعه کردهاند و از تاثیر شعر و موسیقی ایرانی گفتهاند، و توضیح دادهاند که با آنکه از نظر زبانی چیزی متوجه نمیشوند، اما این اجراها آنها را به هیجان آورده است و از شنیدن شعر و موسیقی ایرانی لذت بردهاند.»
اغلب شعرها و ترانههایی که گروه دیوان اجرا میکند، اثر شاعران معاصری چون فریدون مشیری، هوشنگ ابتهاج، حمید مصدق، نیمایوشیج، و نیز شاعران تاریخ ادبیات کلاسیک ایران، مانند مولانا، حافظ و سعدی است. اعضای گروه هر جا که باشند، روزهای دوشنبه از ساعت هجده و سی تا بیست و سی دقیقه حتما خود را به کلاس تمرین میرسانند.
آقای شریفی میگوید: «این دو ساعت و نیم برای دوستان ما بسیار لذتبخش است و آثار مثبت زیادی روی آنها و زندگیشان دارد، به طوری که از نگرانیهای روزمره آنها کم میکند.»
او در بیان یکی از خاطراتش میگوید: «روزی یکی از اعضای گروه در بیمارستان بستری بود، اما دوست داشت هر طور شده در کلاس تمرین حضور یابد. او از پزشکش میخواهد و او را مجاب میکند تا اجازه بدهد به جمع ما بیاید.»
در پایان گفتوگویم با سرپرست و برخی از اعضای «دیوان»، نازی شاهین با صدایی خوش تکبیتی (بخشی از شعر سروده یحیی شریفی) را که در پایان هر تمرین اعضای گروه با انرژی میخوانند، برایمان میخواند.
تا چو بلبل نغمهخوان گشتیم
از غم دوران بر حذر گشتیم