روز ۲۵ ژوئن ۲۰۰۷ برای بسیاری از ایرانیان، خاصه ایرانیان ساکن لسآنجلس، روز تلخی بود، چرا که در آن روز یکی از نازنینصداهای دوستداشتنی نسلهای بسیاری از آنان، پس از مبارزهای طولانی با سرطان، به دیار دیگر پرکشید و نغمه نیستی سرداد. «افتخار(خدیجه) ددهبالا» که با نام هنری «مهستی» بیش از چهار دهه صدای خاطرهانگیزش را به گوش علاقهمندان میرساند، پس از مبارزهای طولانی و نفسگیر با سرطان روده، در خاک آرامستان «وستوود» لسآنجلس آرمید.
شاید اگر مهستی اندکی به سلامتی خود میپرداخت و توصیه پزشکان را به گوش میگرفت و در مبارزه با سرطان به آن توصیهها عمل میکرد، میتوانست عمری افزونتر داشته باشد و دوستداران صدای گرم و پرطنینش هم تا چندین سال دیگر، همچنان از هنر او بهره ببرند. اما حیف که او زمانی آن توصیهها را پذیرفت که بیماری پیشرفت زیادی کرده بود؛ هرچند، شاید یکی از دلایل زیر بار نرفتنش، نظر مشورتی پزشکانی بود که به او گفته بودند شیمیدرمانی روی حنجرهاش هم تاثیر خواهد گذاشت.
در نوروز سال ۱۳۸۶ و قبل از کنسرت دبی، بیماری مهستی شدت گرفت و سبب شد تا عملا آن کنسرت برگزار نشود و او تحت درمان جدیتر قرار گیرد، و در نهایت در چهارم تیرماه همان سال (۲۵ ژوئن)، در سن ۶۱ سالگی از دنیا رفت.
نام هنری مهستی؛ برگرفته از نام شاعره نامی قرن ششم
نام اصلی مهستی «افتخار ددهبالا» بود، اما به سیاق آن سالها که اغلب هنرمندان برای خود نام مستعار و هنری انتخاب میکردند، برای «افتخار» نوجوان نیز نام هنری «مهستی» انتخاب شد که گفته میشود احتمالا از سوی بیژن ترقی، که ترانهسرای نخستین کار مهستی بود و دستی هم در کار نشر داشت و پدرش انتشارات خیام را مدیریت میکرد و با آثار شاعران قدیمی آشنا بود، انتخاب شده است. «مهستی گنجوی» نام شاعرهای نامدار در قرن ششم خورشیدی بود که با حکومت سلجوقیان و غزنویان همدوره است. در مدخل مربوط به «مهستی گنجوی» در «دانشنامه ادب فارسی»، گذشته از ذوق شاعری او، به مهارتش در نواختن سازهای چنگ و عود نیز تاکید شده است. (دانشنامه زبان و ادب فارسی- جلد ششم- ص ۲۸۳) او نخستین زنی است که در تاریخ ادبیات کلاسیک فارسی به رباعیسرایی شهرت یافته است و البته تا نزدیک به شش دهه قبل (تقریبا چند سالی پیش از آغاز به کار مهستی) که ۱۰۳ رباعی منسوب به او از سوی شهاب طاهری منتشر شد، و سپس در سال ۱۳۴۲ که فریتس مایر، مستشرق نامی سوسیسی، ۲۷۹ رباعی از این شاعره را منتشر کرد، تقریبا همه گمان میکردند که از او کتابی و اثری برجای نمانده است، و به نظر میرسد که همزمانی انتشار این کتاب نیز در انتخاب نام هنری «مهستی» بیتاثیر نبوده باشد.
همکاریهای خواهرانه مهستی و هایده
شاید اگر «هایده» یک سالی بعد از مهستی به میدان نمیآمد و صدای رها و کمنظیرش به گوشها نمیرسید، مهستی بیش از این شهرت و اعتبار مییافت. اما نگاهی به ترانههای مهستی در ادوار مختلف، نشان میدهد که ظرفیتهای صدا و استعداد او انکارناپذیر است و میتوان از او، هایده، و حمیرا، در جایگاه سه ستاره کمنظیر ترانهخوانی زنان ایران یاد کرد که عمده ترانههای آنها در حیطه موسیقی پاپ-سنتی میگنجد. آهنگسازان و ترانهسرایان این ژانر موسیقایی، تشنه همکاری با این خوانندگان نامی بودند و به همین دلیل، نام مهمترین آهنگسازان و ترانهسرایان را در این مجموعه میتوان نظاره کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اگرچه برخی روایتها از اختلافاتی بین این دو خواهر هنرمند در دوران پیش از انقلاب ۵۷ خبر میدهد، رابطه مهستی با هایده همواره از منظر و زاویه احترامبرانگیز خواهری کوچکتر به خواهر بزرگتر بود. چه قبل از انقلاب که تصویری از پریدن همزمان این دو خواهر را از روی آتش در جشن چهارشنبهسوری شاهدیم و چه تصویر دیگری از آندو که روی جلد مجله اطلاعات هفتگی و برخی نشریات دیگر سالهای قبل از انقلاب نشسته است و چه در سالهای پس از انقلاب و تا زمانی که هایده در قید حیات بود، رابطه آنها صمیمی و همراه با حرمتگذاری بود. در سالهای پس از انقلاب هفت تا هشت آلبوم مشترک از آنها منتشر شد که به خصوص در نخستینسالهای فعالیت این دو در خارج از ایران، تنها در یک سال (۱۹۸۳) چهار آلبوم «عاشقانه، «یکی را دوست میدارم»،«عید من و تو»، و «موج» منتشر شد و از اوج همکاری بهترین آهنگسازان و ترانهسرایان با این دو بانوی نامدار خوانندگی ایرانی حکایت دارد. درگذشت هایده در سال ۱۳۶۸ و در اوج فعالیت هنریاش در خارج از کشور، تاثیری عمیق بر مهستی گذاشت و او بارها و در مصاحبههای مختلف از این ضربه یاد کرد و با اجرای ترانه «صدات صدا بود» هم یاد او را گرامی داشت.
ازدواج و جدایی پرحاشیه
بخش مهمی از زندگی هنری هر هنرمندی معمولا با حاشیههایی همراه است که نمیتواند بر زندگی و آثار هنریاش بیتاثیر باشد. مهستی و هایده نیز از این حاشیهها به دور نبودند؛ به ویژه مهستی که ازدواج اول و سپس جداییاش، با رقابتی نیز همراه بود و بخشهایی از این حاشیهها حتی به ترانههای او هم کشیده شد. مهستی در زندگی خود دو بار ازدواج کرد که از ازدواج نخستین او با کوروس ناظمیان (مدیر وقت کشتیرانی جنوب) دختری به نام سحر به دنیا آمد که بعدها مهستی ترانهای هم با نام «سحر دختر نازم»، برای او خواند. جالب اینکه در یکی از اجراهای صحنهای مهستی که در یوتیوب هم قابل دسترسی است، در حین اجرای همین ترانه، دختری جوان با موهایی فرفری و پرپشت به روی صحنه میآید و همزمان با خواندن مهستی شروع به رقصیدن میکند، و سپس هنگام پاسخ ارکستر، مهستی به این دختر جوان اشاره میکند و میگوید: «این هم دخترم، سحر!»
جدایی مهستی از همسر اولش هم خبرساز شد، چرا که چند ماه پس از آن، کورس ناظمیان با «فیروزه»، خواننده ترانههای معروف به «کوچهباغی» و «لالهزاری» و بازیگر سینما، دوست شد و عشقی آتشین هم میان آنها در گرفت و ازدواج کردند. ازدواج ناظمیان و فیروزه در آن سالها نقل برخی نشریات، از جمله هفتهنامه «جوانان» شد و حتی مصاحبهای از فیروزه هم در باره چگونگی این ارتباط منتشر شد، و از قول مهستی نیز خبری منتشر شد که برای این زوج تازه دستهگلی فرستاده است تا نشان دهد که از این اتفاق ناخرسند نیست. مصاحبهای هم با عکس روی جلد فیروزه در شماره ۷ مهرماه هفتهنامه «دختران و پسران» سال ۱۳۵۳ منتشر شد که این ماجرا را بیشتر توضیح میداد. با این حال، برخی اتفاقنظر دارند (و مصاحبه فیروزه با مجله جوانان هم نشان میدهد) که کورس ناظمیان با او رابطهای عاشقانه داشته است و روایت است که چهار ترانه «بازیچه»، «بیاخونه»، «سرانجام»، و «دلقک» را مهستی برای کورس ناظمیان و عشق میان خود و او خوانده بوده است. کورس ناظمیان خود در ماجرای موسوم به «کودتای نوژه» یا «کودتای نقاب» (مخفف «نجات قیام ایران بزرگ») در تیرماه ۱۳۵۹ دستگیر، و سپس اعدام شد.
همسر دوم مهستی، «بهرام سنندجی» نام داشت که صاحب کارخانه کفش بود، اما این ازدواج هم دوام چندانی نیافت و پس از جدایی، مهستی با دخترش به همراه مادرشان در آپارتمانی در فرمانیه روزگار میگذراندند تا اینکه پس از واقعه سینما رکس آبادان از ایران خارج شدند و دیگر هم به ایران بازنگشتند. مهستی در سال ۵۸ به آمریکا رفت و تا زمان مرگش ازدواج نکرد.
سنگنبشته مزار در «وستوود» و اجرای خاطرهانگیز گوگوش از مهستی
بر سنگنبشته مزار مهستی که در آرامستان وستوود جای گرفته است، بیت زیر (منسوب به حزین لاهیجی، شاعر قرن دوازدهم هجری خورشیدی و از آخرین بازماندگان شعر فارسی موسوم به «سبک هندی») با خط خوش نستعلیق کندهکاری شده است:
جای پای نفست مانده به صحرای خیال
ای فراسوی تجسم، به دلم جا داری
در آغاز دهمین سال درگذشت مهستی، همین بیت را گوگوش در «فرستهای» (پستی- یادداشتی) فیسبوکی یادآور شد و نوشت:
«مهستی عزیز، ای ماندگار. نسیم خوش روزهای خوب و از دسترفته سرشار از دوستی، وفا و صمیمیت را در گنجینه خاطراتم حفظ کردهام و حالا که ۹ سال از پرواز ابدیات میگذرد، هنوز و هر روز به یادت هستم.»
گوگوش دو ماه پیش از درگذشت مهستی به دیدار او رفت و گزارش آن دیدار نیز در مجله تپش با عنوان «شاهماهی به دیدار بانوی آواز میرود...» منتشر شد. گوگوش در نخستین کنسرت بعد از برداشته شدن محدودیتهای کرونا در «بورلیهیلز» نیز با خواندن ترانه معروف «دلم تنگه» از مهستی، یاد او را زنده نگه داشت.
اکنون که ۱۵ سال از خفتن آن صدای یگانه میگذرد، میتوان با گشتی کوتاه در فضای مجازی دریافت که چرا برخی از ترانههای او همچنان خواستنیاند و با انواع وسایل ارتباط جمعی، دست به دست میشوند. برخی از آن ترانهها، چه از نظر ساخت و بافت کلام و چه از نظر آهنگسازی و غنا و استحکام ملودیک، و البته صدای دلنشین و جذاب مهستی، در زمره بهیادماندنیترین ترانههای پاپ-سنتی تاریخ موسیقی ایران به شمار میروند.