در تاریخ ایران از طوایف قزلباش با عنوان کسانی یاد میشود که در به قدرت رسیدن سلسله صفویه نقش بسزایی داشتند و همواره از حکومت شاهان صفوی حمایت میکردند. ترکان قزلباش که خود را از سایر اقوام، برتر و عامل دوام دولت میدانستند، امروزه بیشتر در شهرهای دو استان آذربایجان غربی و شرقی ایران ساکناند، اما گویش قزلباشها در این مناطق جایگزین گویش ترکی آذربایجانی شده است.
امروزه محل زندگی ترکهای قزلباش شهرهای رامیان، مینودشت و قسمتی از شهر علیآباد کتول در استان گلستان است. ترکان قزلباش اواخر قرن ۱۶ و اوایل قرن ۱۷ در زمان حکومت شاهعباس صفوی از مناطق قرهباغ، نخجوان و ارومیه مهاجرت کردند و هنوز بسیاری از اصالتهای فرهنگی و زبانی خود را حفظ کردهاند. بیشتر ساکنان شهرهای رامیان، با بیش از ۸۰ هزار نفر سکنه و مینودشت با ۷۵ هزار نفر جمعیت را ترکهای قزلباش تشکیل میدهند.
گویش ترکی قزلباشی رامیان بیشتر شبیه به گویش ترکمنهای طایفه نخورلی و ترکی قزلباشی ساکنان مینودشت نیز شبیه به گویش اردبیلی است که به طایفههای بای، رجبلو، صادقلو، قوانلو، یازرلو، سعیدی و کاغذلو تقسیم میشوند.
دلیل مهاجرت قزلباشها چه بود؟
مهاجرت قزلباشها به منطقه ترکمنصحرای کنونی، به گواه تاریخ به دلایل سیاسی، امنیتی و نظامی و برای جلوگیری از حملات احتمالی ترکمنها و ازبکها که مذهب شیعه را نمیپذیرفتند صورت گرفته است. پس از شکست ازبکان از سپاه ایران در زمان شاهعباس، قزلباشهای صفوی به منطقه ترکمنصحرا پیشروی کردند و تبدیل به ژاندارم منطقه شدند؛ بهطوری که مختوم قلی فراغی، شاعر ملی ترکمنها درباره قزلباشها در شعر خود میگوید: «باش ییلدا بئر کتاب ادن ایشیمیز| قیزیلباشلار آلیپ ویران ایلهدی؛ یعنی کتابی که برای آن پنج سال زحمت کشیده بودم، قزلباشها آمدند و آن را ویران کردند.»
قزلباشها پس از شکست تراکمه و ازبکها، شروع به ساخت پادگانهای نظامی و ایجاد روستاهای متعدد در منطقه ترکمنصحرا کردند؛ بهطوری که اگر هماکنون به نقشه هوایی منطقه نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که موقعیت راهبردی روستاها و شهرهای بناشده بهصورت خطی، تدافعی و به شکل سد بنا شدهاند تا مانع اتحاد طوایف ترکمن شوند.
قزلباشها چه کسانیاند؟
نام قزلباش یکی از نامهای متعددی است که در جغرافیا و دورههای مختلف برای قبایل کوچنشین ترکمن به کار رفته است که از قرن دهم میلادی اسلام را پذیرفتند و این دین جدید را با برخی از باورها و سنتهای پیشین آشتی دادند. ایلهای قزلباش عمدتا از ترکهای آغوز ساکن آذربایجان و آناتولی شرقی تشکیل شده بودند که با پیوستن خانها و قبایل جنوب ساوالان، قرهداغ و مغان به قزلباشها و فرمانبری کامل آنها از شاه اسماعیل، قدرت و توان آنان که آن زمان در حکم ارتش ایران بودند، بیشتر شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
کلمه قزلباش از دو واژه ترکی قزل به معنی «سرخ» و باش به معنی «سر» تشکیل شده است و گفته میشود این نامگذاری بهخاطر بر سر گذاشتن نوعی کلاه قرمز بوده است. اگرچه تاریخ مشخصی در مورد استفاده از نام قزلباش برای اولین بار و به منظور توصیف یک گروه مذهبی و اجتماعی وجود ندارد، اما طبق نظر اغلب مورخان، به قرن پانزدهم بازمیگردد. در منابع تاریخی همچنین آمده است که عثمانیها اصطلاح «قزلباش» را به معنای «مخالفت با دولت و گروههای شورشی» به کار میبردند.
لباس قزلباشی؛ رقص هنر با ابریشم
ابریشم بخش جدانشدنی در پوشش قزلباشها، چه در لباس زنان و چه در لباس مردان است. ظرافت خاصی که هنگام دوخت لباسها با نخهای ابریشم بهکار میرود، ارزش آن را دوچندان میکند.
هاجر ممشلی، پژوهشگر ساکن مینودشت در خصوص لباسهای مردانه قزلباشها میگوید: «لباسهای مردانه قزلباشها شامل یک شلوار ابریشمی با یک لباس قرمز یقهباز کج که در سمت چپ تزیین شده است، میشود. رنگ قرمز نیز رنگی ثابت در بین اقوام ترک است مانند ترکمنها که ما نیز آن را استفاده میکنیم.» او در ادامه صحبتهایش ضمن اشاره به دوخت ظریف لباسهای زنان قزلباش گفت که «لباسهای زنانه از چندین قسمت سر، تنه و دامن تشکیل میشوند.»
هاجر ممشلی در ادامه افزود: «ما دو نوع سربند داریم یکی دخترانه و دیگری زنانه، به سربند زنانه آلینداق گفته میشود که سراسر سوزندوزی شده، به همراه پوشش زیر روسری ابریشم که پوشش مخصوص زنان متاهل است. اما در سربند دخترانه که از سمت پیشانی به سمت سر بسته میشود، سکه و مهره دوخته شده است و روی اینها روسری ابریشم منجوقدار استفاده میشود. زنان در قسمت تنه، یک پیراهن و کولهجه (نوعی پوشش شبیه جلیقه که آستیندار است) میپوشند که دارای برشهای ترکی است، آستین آن نوکتیز و حالت شمشیری دارد و از داخل نیز به اندازه یک وجب دکمه استفاده میشود.»
لباس زنان قزلباش برخلاف برخی از لباسهای محلی مچدار نیست و در قسمت دامن و کولهجه بیشترین نقوش سوزندوزی را دارد. نوع دامنی که در پوشش زنانه قزلباشی به چشم میخورد، دامنشلواری با پیلههای فراوان است. در انتهای دامن به اندازه چهار انگشت یک دوخت ابریشم با بافت سیاهوسفید وجود دارد که اصطلاحا به آن «آلا بالاق» گفته میشود. هاجر ممشلی میگوید لباس قزلباشی شباهتی به لباس آذربایجانیها ندارد و بیشتر شبیه لباس شاهسونها است.
او ضمن ابراز نگرانی از اینکه پوشش قزلباشی در حال فراموشی است، گفت: «امروزه با توجه به وزن سنگین لباس و داشتن قسمتهای مختلف، بهتدریج استفاده از آن حالت سمبولیک پیدا کرده است و در مراسمهای عروسی و جشنوارهها مورد استفاده قرار میگیرد.»
ترکی قزلباشی در حال فراموشی است
یکی از دلایلی که ترکی قزلباشی در حال فراموشی است را میتوان به کمتوجهی دولت در این زمینه مرتبط دانست. اگرچه مسئولان در ایران در خصوص آموزش زبان مادری وعدههایی دادهاند، اما سالهاست که این وعدهها محقق نشده است. محمد، یک فرهنگی بازنشسته اهل مینودشت و از قزلباشهای این منطقه گفت از نابودی زبان ترکی قزلباشی احساس خطر میکند.
محمد ضمن ابراز تاسف گفت: «متاسفانه امروزه بسیاری از افراد از سخن گفتن به زبان ترکی قزلباشی خجالت میکشند و آن را کسر شان میدانند. نسل جدید به هویت خود بیتفاوت است و بسیاری خود را فارس میپندارند و از هویت خود آگاهی ندارند. واقعا متوجه نمیشوم که فارسی بدون لهجه یعنی چه؟ هر قسمت از ایران فارسی را با یک لهجه خاص صحبت میکنند؛ شیرازیها، اصفهانیها، یزدیها هر کدام برای خود لهجه فارسی مخصوصی دارند و ما استاندارد مشخصی برای فارسی بدون لهجه نداریم. چه کسی گفته است این طرز صحبت کردن شاخص است؟ این نکات خیلی در تضعیف شدن زبان ما تاثیرگذار بوده است که امیدوارم والدین کودکان هرچه زودتر از خواب بیدار شوند.»
زینب، ۷۰ ساله اهل رامیان نیز در همین زمینه میگوید: «ترکی ما در بین نسل جدید در حال فراموشی است. بهقدری زبان فارسی غالب شده که حتی امروزه بسیاری از کلمات مورد استفاده روزمره ما هم فارسی است، چرا که خانوادهها ترجیح میدهند برای موفقیت فرزندانشان در مدرسه، به زبان فارسی صحبت کنند و این کار نه تنها به فراموشی تدریجی زبان ترکی قزلباشی منجر میشود، بلکه موجب فراموشی بسیاری از آداب و فرهنگ و لباس ما نیز شده است.»
بر اساس دادههای سازمان ملل متحد، هر دو هفته یک زبان در جهان ناپدید میشود. بهعبارتی، امروزه ۴۰ درصد از جمعیت جهان از حق تحصیل و آموزش به زبان مادری خود محروماند.
ایران کشوری است که از اقوام مختلف تشکیل شده است. تمامی این اقوام، سرمایه ملی محسوب میشوند. از بین رفتن زبان یک قوم، نابودی قسمتی از تاریخ و فرهنگ ایران نیز محسوب میشود و ازاینرو باید شرایطی فراهم شود که همه بتوانند به زبان مادری خود صحبت کنند و نهادهای مدنی، بینالمللی و رجال سیاسی ایران که دغدغه ملی دارند نیز برای جلوگیری از انقراض زبانهای موجود در کشور اقدام کنند.