طالبان در اوت سال گذشته میلادی کنترل کامل افغانستان را به دست گرفتند، اما برای تصاحب و اداره کشور آماده نبودند. پس از روی کار آمدن طالبان، تحریمهای اقتصادی آمریکا و تصمیمات مبنی بر مسدود کردن ذخایر ۹ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلاری بانک مرکزی افغانستان، اقتصاد این کشور را فلج کرد و بر مشکلات طالبان افزود.
طالبان در طول ۲۰ سال مقاومت خود، انسجام حزبی قابلتوجهی را حفظ کردند و همه پیشبینیها درباره فروپاشی یا گسستگی آنها نادرست بود. بهرغم ساختار غیرمتمرکز طالبان، هدف مشترک شورش و بیرون راندن ایالات متحده از افغانستان، صفوف آنان را طی چندین سال متحد نگه داشت، اما از زمان روی کار آمدن دولت طالبان، انسجام آنها تحت فشار شدید قرار گرفته و نظم درونی آن با چالش مواجه شده است.
برای طالبان، گذار از یک جنبش شورشی به یک جنبش سیاسی، مملو از خطرات از دست دادن مشروعیت ایدئولوژیک و تجزیه داخلی است. در حال حاضر، به نظر میرسد که این جنبش بین کسانی با دو دیدگاه مختلف تقسیم شده است. نخستین دیدگاه، متعلق به گروهی است که واقعیتهای عینی را در اولویت قرار میدهند و طرفدار اعتدال برای به رسمیت شناخته شدن از سوی جامعه بینالمللیاند، و دومین گروه، قشر تندرو است که در خط مقدم دفاع و حافظت ایدههای اصلی این گروه قرار دارد.
به همین ترتیب، گروه اول از یک سیاست سخت علیه القاعده پشتیبانی میکند، در حالی که گروه دوم مخالف آن است. در اینجا اهمیت این نکته را نیز باید در نظر داشت که مرز مشخص و متمایزی بین این دو گروهبندی وجود ندارد.
عملگرایان و تندروها در همه جناحهای طالبان یافت میشوند و این امر، تقسیم داخلی آنان را خطرناکتر میکند. برای نمونه، شبکه حقانی از تحصیل دختران، ارتباطات سیاسی، و تعامل با جهان و ساختارهای سیاسی فراگیر حمایت میکند، در حالیکه این گروه کاملا به القاعده نزدیک است.
در حال حاضر دو مرکز قدرت در افغانستان وجود دارد: کابل (سیاسی) و قندهار (ایدئولوژیک). هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، و شورای مذهبی او، در قندهار نشستهاند. شورای مذهبی هبتالله میتواند هر تصمیم رهبران سیاسی در کابل را «وتو» کند. مثلا در ماه مارس کابینه طالبان تصمیم گرفت که مدارس متوسطه دختران بازگشایی شود، اما مجبور شد برای توضیح این تصمیم به قندهار سفر کند، زیرا شورای مذهبی در مورد آن ملاحظاتی داشت.
پس از اختلافات شدید میان تندروها و عملگرایان در این جلسه، ملا هبتالله تصمیم مذکور را به حالت تعلیق درآورد و کمیسیونی برای تنظیم فهرستی از توصیهها برای بازگشایی تمام مدارس دخترانه تشکیل داد.
جناحگرایی در بین گروههای طالبان، حول مسایل توزیع قدرت و منابع میگردد. جناحبندی اصلی بین شبکه حقانی و طالبان قندهاری است. قندهاریها شکایت دارند که قدرت نظامی در دست حقانیها متمرکز شده است، و حقانیها اعتراض دارند که طالبان قندهاری بیشتر مشاغل دولتی را تسخیر کردهاند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
یکی دیگر از موارد اختلاف حقانیها و قندهاریها، بحث بیپایان بر سر اعتبار و امتیاز پیروزی در جنگ افغانستان است. قندهاریها میگویند که این پیروزی پس از توافق دوحه که در آن ملا برادر در سال ۲۰۲۰ با آمریکا وارد مذاکره شد، ممکن شده است. برعکس، حقانیها میگویند که این پیروزی از طریق مبارزه نظامی به دست آمد که در آن زمینه آنان بیشترین فداکاری کردهاند. حقانیها ادعا میکنند که آنها بخش عمده ای از بمبگذاران انتحاری را در نبرد با ایالات متحده آماده، تجهیز، و اعزام کردهاند. ذکر این نکته ضروری است که شبکه حقانی در کابل به دلیل حملات خونین و مرگبار خود معروف بود.
اختلافات قومی در صفوف طالبان نیز در حال ظهور است. اساسا طالبان یک جنبش مقاومت دیوبندی با اکثریت پشتون است. در چند سال گذشته، طالبان ازبکها، تاجیکها، و برخی از هزارهها را در صفوف خود استخدام کردهاند و به آنها مناصب کلیدی دادهاند. برای مثال، قاری فصیحالدین فطرت، رئیس ستاد ارتش طالبان، که عامل تسلط سریع طالبان در افغانستان شناخته میشود، تاجیکتبار است.
طالبان غیرپشتون نگرانیها و ملاحظاتی نیز درباره رفتار تبعیضآمیز و مغرضانه طالبان پشتون دارند. قابل ذکر است که در کابینه ۵۳ نفری حکومت طالبان، ۴۳ پشتون، چهار تاجیک، دو ازبک، و از هر یک از اقوام هزاره، نورستانی، و ترکمن نیز فقط یک تن حضور دارند.
اختلافات قومی در درون طالبان، در ماه ژوئن سال جاری و زمانی ظاهر شد که مولوی مهدی، تنها فرمانده شیعه هزارهتبار طالبان از شهرستان بلخاب، از بدنه طالبان جدا شد و به منطقه خود بازگشت و صدها تن از هواداران خود را بسیج کرد. طالبان به منظور سرکوبی شورش آنها وارد عمل شدند و تا درههای بلخاب به تعقیب آنان پرداختند. جدایی و انحراف مولوی مهدی، میتواند مقدمه تنشهای قومی و فرقهای در افغانستان باشد.
به همین ترتیب، در ماه فوریه طالبان مدت کوتاهی یک فرمانده بانفوذ طالبان ازبکتبار به نام مخدوم عالم را دستگیر کردند. دستگیری او باعث اعتراضات فوری در استان فاریاب شد. فرمانده مخدوم عالم با سه پیروزی سریع طالبان در شمال، جایی که طالبان به طور سنتی ضعیف بودهاند، اعتبار و شهرت دارد.
اگرچه طالبان سیطره خود را بر قدرت تثبیت کردهاند، اما به نظر میرسد که برای انتقال از یک جنبش شورشی به یک جنبش سیاسی و یک هیات حاکمه، گونهای بیمیلی و دودلی در آنان وجود دارد. انعطاف سیاسی و سازگاری ایدئولوژیکی مورد نیاز برای چنین تغییری، هنوز در طالبان به چشم نمیخورد.
اگر اختلافات قومی، سیاسی، ایدئولوژیک، و کشمکشها بر سر قدرت از کنترل خارج شود، درکنار انشعابهای داخلی، مقاومت فزاینده ضدطالبان در شمال افغانستان نیز میتواند درها را به روی حاکمیت و تسلط آنها ببندد.
سخنرانی هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، در جمع علما و روحانیون افغان در لویه جرگه در کابل، نشان داد که طالبان توجیه ایدئولوژیک را بر هر نوع عملگرایی ترجیح میدهند.
© IndependentUrdu